• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4643 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۱ ارديبهشت

اعدام دكتر حشمت

مرتضي ميرحسيني

خاطره‌اش تا سال‌ها بعد از آن روز از ارديبهشت ماه 1298 در ذهن مردم گيلان باقي ماند. هنوز هم براي ما نام بزرگ و محترمي است و خيابان‌ها و ميدان‌هايي به اسمش وجود دارد، هرچند همه كساني كه آن روزهاي پرحادثه را به چشم ديده بودند سال‌هاست از دنيا رفته‌اند. دكتر ابراهيم حشمت در لاهيجان زندگي مي‌كرد، اما گويا پدرش از مردم طالقان بود. پزشكي توانا و انساني شريف بود و سخت به آرمان‌هاي مشروطه باور داشت و از آزادي‌خواهان شاخص گيلاني به شمار مي‌رفت. در بحبوحه جنگ اول جهاني به شورش گيلان كه به قيام جنگل مشهور شد ـ و در واقع مقاومتي مسلحانه مقابل اشغال‌گران روس بود ـ پيوست. از نخستين كساني بود كه به ميرزا كوچك دست ياري داد و او را از همان نخستين قدم‌ها كه سخت‌ترين قدم‌ها نيز بود همراهي كرد. حتي به نمايندگي از شورشيان به تهران رفت و پايتخت‌نشينان را متقاعد كرد جنگلي‌ها شيفته جنگ و آشوب نيستند و دغدغه‌اي جز تشكيل دولت پاك و مستقل ملي و سعادت مردم ايران ندارند اما كوشش‌هاي او و همدلي جمعي از چهره‌هاي مقيم تهران براي رسيدن به راه‌حلي مسالمت‌آميز كافي نبود و پيچيدگي شرايط آن سال‌ها هم آشتي قطعي و پايان دادن به درگيري‌ها را ناممكن مي‌كرد. حتي در دولت وثوق‌الدوله- كه از پشتيباني آشكار انگليسي‌ها برخوردار بود- درگيري‌ها شدت هم گرفت و نيروهاي دولتي عمليات گسترده‌اي را براي سركوب جنگلي‌ها آغاز كردند. 
شورشيان بعد از مقاومتي جانانه اما بي‌حاصل، پراكنده شدند و هر گروه از آنان به گوشه‌اي از گيلان پناه بردند. آنها در آن روزها براي در امان ماندن از حملات بي‌وقفه مهاجمان، مدام از جايي به جاي ديگر مي‌رفتند و در هر جابه‌جايي شماري از ياران‌شان را از دست مي‌دادند. روزهاي سختي بود و چنين به نظر مي‌رسيد كه هيچ اميدي به تغيير شرايط و نجات از تنگنا وجود ندارد. دكتر حشمت هم كه ادامه مقاومت و عقب‌نشيني دايمي را بي‌فايده مي‌ديد، همراه با حدود سيصد نفر از جنگلي‌ها تسليم شد. ابراهيم فخرايي كه خودش يكي از شاهدان عيني آن دوره است، مي‌نويسد: «مقامات نظامي دولت، به دكتر پيام فرستاده و به استناد به اينكه مسلمانند و فرد مسلمان به ريختن خون برادران هم‌كيشش راضي نيست پشت قرآني را به علامت تامين مهر و سوگند ياد كردند كه در صورت تسليم، جان و مال‌شان مصون از هر نوع تعرض خواهد بود.» دكتر حشمت هم كه فكر نمي‌كرد كسي قسم به قرآن را زيرپا بگذارد با پيشنهاد «تسليم به شرط امان» موافقت كرد. 
مي‌گويند زماني كه خبر تسليم حشمت را به ميرزا كوچك دادند فقط يك جمله گفت كه آن‌هم آيه‌اي از قرآن بود: «انالله و انا اليه راجعون» كه گوياتر و دقيق‌تر از هر سخن ديگري بود. اما خود دكتر دير، شايد در اردوگاه سربازان دولت به اشتباهش پي برد. همان بدو تسليم، فرمانده قواي قزاق سيلي محكمي به صورتش زد و او را زير مشت و لگد گرفت. چند روز بعد در دادگاهي با حكم از پيش معلوم محاكمه‌اش كردند و مجازات اعدام برايش بريدند.
 در چنين روزي به‌ دار آويخته شد. از شاهدان اعدام نقل شده است كه دكتر حشمت، آخرين لحظات نگاهي به جمعيت انداخت و آهي كشيد. نه حرفي زد و نه از كسي چيزي خواست. وقار و مظلوميتش، مردم تماشاچي را به هيجان آورد و كار تا آستانه زدوخورد پيش رفت، اما قزاق‌ها با خشونت و تيراندازي آنان را پراكنده كردند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون