خانه را خراب نكنيد
غلامرضا امامي
در زندگي اين بخت خوش را داشتهام كه خانه بسياري از اهل دل و ادب و سياست را ببينم. از خانه جلال در تهران تا خانه فرويد در اتريش و خانه ماركس در آلمان. در رم كافهاي است به نام كافه گركو يعني كافه يوناني، بيش از 150 سال اين كافه قدمت دارد. بر بالاي اين كافه سنگنبشتهاي نصب شده است كه در آن آمده: هانس كريستين اندرسن چند صباحي در آن خانه كرده است. در كافه گركو مبلي زرد رنگ و ميزي چوبي نهاده شده است. روزي كه به ديدار اين كافه يا موزه تاريخي رفتم كه همچنان پابرجاست، مدير آن توضيح داد كه بر اين مبل اندرسن مينشسته و بر اين ميز قصههايش را مينوشته است. كمي بالاتر در كنار ميدان زيباي «اسپانيا» در كنار پلههاي آن بناي ديدني ساختماني است با نام موزه «جان كيتس» كه شاعر انگليسي نيز چند صباحي در آنجا ميزيسته است. حالا در كشور ما ايران. چند خانه به نام مشاهير علم و ادب مانده است. اما باسازيهايي صورت گرفته، نو و دور از واقعيت زيستي آن خانهها. مثل خانه زندهيادان عزتالله انتظامي و سيمين دانشور و جلال آلاحمد. در اين بازسازيها خانه نه بدان گونه كه بود به نمايش درآمده است. اگر كساني كه به اين كار اشتغال دارند سفري به خارج ميكردند يا در اينترنت جستوجويي ساده ميكردند، درمييافتند كه هنوز قالي ايراني كه فرويد بيماران رواني را بر آن مينشاند و روان درماني ميكرد و فنجان قهوه نيم خوردهاش به جا است. آن وقت در خانه جلال به گونهاي بازسازي شده كه هيچ شباهتي به خانه اوليه ندارد. چه سود زهكشي بر آجرها و بازسازي پنجرهها. خرسندم كه خانه نيما محفوظ ماند و به جاي آن برجي سر به آسمان نساييد. اما از خانه نيما امروزه خرابهاي مانده است، با ديوارهاي ريخته و پنجرههاي شكسته. اكنون ميشنوم كه سرمايهداراني به سودا برآمدهاند كه خانه محمود اعتمادزاده (م.ا. بهآذين) را بخرند و برجي بنا كنند. چه خوب است كساني كه مسووليت اين كار را به عهده دارند بگذارند كه اين خانه به همان صورت كه هست، بماند. با همان ميز و صندلي، با همان كتابها و دستنوشتهها و موزه زندهاي شود براي آيندگان تا دريابند پيرمرد با يك دست چه گنجينههايي بر ادب فارسي افزود و چه ترجمههاي ماندگاري پيشكش جامعه ما كرد. بهآذين مترجمي توانا بود و نويسندهاي دانا. هنوز هم شيريني ترجمههاي روان و رساي او خواندني و ماندني است. من هرگز بر سير و سيره سياسي او نبودهام. او راه خويش رفته است و كار خويش كرده است و زمانه داور زبردستي است اما نميتوانم از احترام به مردي بازمانم كه با خشت كلمه پلي بنا كرد ميان فرهنگ ما و دنيايي ديگر. آقايان: بگذاريد خانه بهآذين به همان صورتي كه بود بماند.