بهمن فاطمي
جايگاه نهجالبلاغه در جهان اسلام به ويژه نزد شيعيان، چنان رفيع است كه دومين كتاب مهم مسلمانان بعد از قرآن محسوب ميشود. كتابي كه نزد ايرانيان هم اهميت بسيار زيادي دارد. چنانكه در اغلب خانهها نسخهاي از آن را در كنار قرآن ميبينيم.
سابقه ترجمه نهجالبلاغه به زبان فارسي به قرن دهم هجري برميگردد. يعني دور و بر 5 قرن بعد از آنكه سيدرضي اين كتاب را گردآوري كرد. زماني كه صفويان به عنوان حكومتي شيعي بر ايران حكم ميراندند.
پس از آن رفتهرفته تمايل به برگرداندن اين اثر مهم تاريخ اسلام به فارسي زياد شد؛ چنانكه در ميان مترجمان و شرحنويسان، تنها شيعيان ديده نميشدند و شماري از علما و نويسندگان اهل تسنن هم به ترجمه و تفسير اين كتاب رغبت نشان دادند و وارد عمل شدند. نهجالبلاغه در زبان فارسي مترجمان مختلفي دارد. اعم از شيعياني كه به اين كار مبادرت كردهاند يا اهل تسنني كه نسبت به انجام آن تكليفي فرهنگي احساس كردند.
در اينجا بنا داريم گذري كنيم به تعدادي از ترجمههايي كه از اين كتاب به زبان فارسي شده است.
برآمده از روياي صادق
نام علامه محمدتقي جعفري با انديشه اسلامي پيوند خورده است. از اين عالم فقيد فلسفه اسلامي به عنوان يكي از معتبرترين مفسران نهجالبلاغه نيز ياد ميشود. او يكي از ترجمههاي قابل اعتناي نهجالبلاغه را به دست داده. ترجمهاي كه بنا به روايات نقل شده از او، حكايت غريبي دارد. موضوع به خوابي برميگردد كه كسي در آن علامه اميني، از علماي معروف شيعه و همقوم و همزبان علامه جعفري را ديده و علامه اميني در آن توصيهاي كرده است كه در نهايت منجر به ترجمه نهجالبلاغه شد. علامه اميني كه در سال 1349 از دنيا رفت؛ در آن خواب - كه به روياي صادقه تعبير شده است- از شخص خوابديده خواسته است كه توصيهاي را به علامه جعفري برساند: «به محمدتقي جعفري سلام مرا برسان و بگو ما در عالم برزخيم نميتوانيم كاري بكنيم ولي شما كه در دنيايي شرح نهجالبلاغه را شروع كن و به تاخير نينداز.» علامه جعفري بنا به آنچه خودش گفته، با شنيدن اين خواب كارهاي ديگرش را رها كرد و دست به كار نگارش شرح نهجالبلاغه شد. اگرچه سرطان مانع از آن شد كه شرحش را به بيش از 185 خطبه برساند اما ترجمه نهجالبلاغه هر طور كه بود در 27 جلد آماده شد. ترجمهاي كه امروز مورد كاربرد علاقهمندان و پژوهشگران است.
خويشتنداري در برابر تفسير
در ميان ترجمههاي نهجالبلاغه، ترجمه عبدالحميد آيتي ويژگي خاصي دارد و آن پايبندي فارغ از هر گونه تفسير به متن اصلي است. اين پژوهشگر، نويسنده و مترجم معاصر عربي كوشيده است كه ترجمهاش از نهجالبلاغه تا حد ممكن از تفسير او در مقام مترجم خالي باشد و در عين حال بيشترين شباهت نحو فارسي را با نحو عربي نهجالبلاغه داشته باشد. مثالي كه براي اين خويشتنداري ميزنند، جالب و تا حد زيادي گوياست. اينكه آيتي حتي در برگرداندن ضمير مجهول از معادل استفاده نميكند و آن ضمير را همان طور از عربي به فارسي ميآورد و تنها تغييري كه ميدهد، افزودن گيومههايي است كه نشان دهد اين كلمه از متن اصلي به متن مقصد آمده. به معادل كلمه «فلان» به جاي خودش در ترجمه فارسي در نمونه زير توجه كنيد:
«اما واللّهِ لقدْ تقمّصها فلان و اِنّهُ ليعْلمُ انّ محلّي مِنْهامحلُّ الْقُطْبِ مِن الرّحي» (آگاه باشيد. به خدا سوگند كه «فلان» خلافت را چون جامهاي بر تن كرد و نيك ميدانست كه پايگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسياب» (خطبه سوم)
از اين رويكرد آيتي در ترجمه تعابير متفاوتي ميشود. برخي آن را حفظ امانت متن اصلي در متن مقصد ميدانند و ديگراني از آن به اين جهت انتقاد ميكنند كه اين خويشتنداري منجر به انتقال نيافتن برخي مفاهيم از عربي به فارسي شده است.
به هر روي، نثر آيتي از يك سو و دانش او در زبانهاي عربي و فارسي از سوي ديگر به ما ميگويد كه نميتوان از او به عنوان يكي از بهترين مترجمان عربي به فارسي ياد نكرد. چنانكه بسياري بر اين باورند كه ترجمه قرآن او يكي از فرهيختهترين ترجمههاي موجود در زبان ماست.
از ادبيترين ترجمهها
از ديگر ترجمههاي نهجالبلاغه، كار سيدجعفر شهيدي است كه در دهه 60 انجام داد و منتشر كرد.
از اين ترجمه به عنوان يكي از ادبيترين ترجمههاي نهجالبلاغه ياد ميشود. بهرهگيري از آرايههاي ادبي و به كار بستن صنايعي چون مراعاتالنظير (كه ماهيتا به صنايع ادبيات عرب نزديكي زيادي دارد)، استعاره، تشبيه و... از خصلتهاي ترجمه سيدجعفر شهيدي است.
شهيدي در ستايش كتاب در مقدمه خود به نامگذاري درخشان آن ميپردازد و مينويسد: «در ميان هزاران نام كه مصنفان، مولفان يا مترجمان حوزه مسلماني بر كتابهاي خود نهادهاند هيچ نامي چون نهجالبلاغه (راه سخن رسا گفتن) با محتواي كتاب منطبق نيست و ميتوان گفت اين نام از عالم غيب بر دل روشن شريف رضي افاضه شده است كه «الاسماء تنزل من السماء». راه سخن گفتن را در اين مجموعه بايد آموخت.»
ترجمهاي پرطرفدار
ترجمه محمد دشتي در ميان ترجمههاي موجود از نهجالبلاغه يكي از پرطرفدارترينهاست. اين را استقبال وسيع فارسيزبانان علاقهمند به اين كتاب نشان ميدهد. زبان همهفهم ترجمه، نامگذاري خطبهها و... در 1500 عنوان، ثبت شأن صدور خطبهها و نامهها و حكمتها از مهمترين دلايل استقبال عمومي از ترجمه دشتي است. در آخر كتاب جدولي تعبيه شده است و در آن اختلاف نسخههاي مختلف نهجالبلاغه آمده است كه از اين كار ميتوان به ابتكار محمد دشتي ياد كرد. به باور بسياري از خوانندگان كتاب، اين جدول مزيد بر علت اهميت ترجمه دشتي شده است. ترجمهاي كه زمستان 78 به پايان رسيد. مصطفي محقق داماد ترجمه شهيدي از نهجالبلاغه را يكي از بهترين ترجمهها از اين كتاب دانسته است.
حاصل 10 سال كار جدي
علينقي حسيني ديباجي معروف به سيدعلينقي فيضالاسلام صاحب يكي از معروفترين ترجمههاي نهجالبلاغه است. اين روحاني شيعه كه يكي از كارهايش ترجمه متون اسلامي از عربي به فارسي بوده، علاوه بر نهجالبلاغه، مترجم آثار معروف ديگري از متون اسلامي از جمله قرآن و صحيفه سجاديه هم هست.
ترجمه حاج سيدعلي نقي فيضالاسلام از نهجالبلاغه 10 سال طول كشيد و اين تا حدي گواه جديت كار نزد او ميتواند باشد. ترجمه او از اين كتاب، شامل شش جلد است.
از ويژگيهاي ترجمه او ميتوان به بيان گيرا و قلم روان اشاره كرد.
بسياري از كساني كه درباره ترجمههاي نهجالبلاغه به فارسي نظر دادهاند، معتقدند كه در طول نيمسده گذشته، يكي از پراستقبالترين ترجمههاي اين كتاب مهم تاريخ اسلام، ترجمه حاج سيدعلينقي فيضالاسلام است.
نسخهاي كه از ترجمه فيضالاسلام وجود دارد، به لحاظ فرم ظاهري هم جذاب است. خط زيباي طاهر خوشنويس تبريزي يكي از جلوههاي نهجالبلاغهاي است كه سيدعلينقي فيضالاسلام ترجمه كرده است. خود مترجم درباره آنچه او را به ترجمه اين اثر واداشت گفته است: «گاهي در بعضي مجالس ديني و مذهبي پارهاي از كلمات اين كتاب را خوانده و معني ميكردم. شنوندگان به شگفت آمده و ميگفتند: اگر علما و رجال ديني ترجمه فرمايشات امام علي(ع) در كتاب نهجالبلاغه را به طوري كه در خور فهم فارسيزبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهرهمند ميشدند ولي افسوس كه از ترجمه و شرحهايي كه در دسترس است، چنانكه بايد استفاده نميشد. بنابراين بر نگارنده واجب شد كه دست از كار بردارم و اين كتاب جليل را به زبان فارسي سليس و روان ترجمه كنم.»