يادي از «غلامرضا رشيد ياسمي» و كوششهايش براي ادبيات تعليمي
اخلاق در نامه شهرياران
مجتبي احمدي
گورستان ظهيرالدوله تهران پس از هجدهم ارديبهشت ماه سال 1330 پيكر بيجان هنرمندي را دربر گرفت كه ايرج افشار دربارهاش گفته: «در بسياري از كارهاي ادبي، راهبر آيندگان و چراغي
فرا راه اخلاف خويش بود. عمري رنج برد و جان فرسود و البته نامش در تاريخ ادب ايران ثبت خواهد ماند.»
زندهياد «غلامرضا رشيدياسمي»، اديب، پژوهشگر، نويسنده و مترجم كه چند دهه پيش با بزرگاني همچون محمدتقي بهار و سعيد نفيسي همدوره و همكار بود و حالا چند دهه پس از وفاتش در تهران، نام او بر خياباني است كه خيابان وليعصر را به بزرگراه كردستان ميرساند، در جواني از كرمانشاه به تهران رفت و با كارنامهاي پربار به روزگار پيري رسيد. البته كه نام او نه بهخاطر يك خيابان، بلكه با خاطره كوششها و جوششهايش در عرصه فرهنگ و ادبيات است كه ماندگار شده. نخستين تاليفش در شرح احوال ابنيمين فريومدي، شاعر قرن هشتم بود و بعد به تصحيح «سلامان و آبسال» جامي و بعدها به ويرايش ديوان شاعراني همچون مسعود سعد سلمان و هاتف اصفهاني رسيد.
رشيد ياسمي كه با تصحيح «اندرزنامه» اسدي طوسي در سال 1304 دلبستگياش به «ادبيات تعليمي» را نشان داده بود، دو سال بعد سراغ اثر ماناي حكيم طوس رفت و كتاب ارجمند «شاهنامه» را در جستوجوي بيتهايي با آموزههاي اخلاقي ورق زد. نتيجه آن تحقيق و تورق، كتاب «نصايح فردوسي» بود كه در سال 1306 به اهتمام موسسه خاور تهران به چاپ رسيد. در آغاز مقدمه كتاب، رشيد ياسمي آورده است: «در گفتار فردوسي، جنبههاي مختلف از رزم و بزم و تاريخ و افسانه و تحقيقات لغوي و جغرافيايي و معرفتالروحي ميتوان يافت كه هر يك سزاوار صرف وقت و جمعآوري و طبع جداگانه است، چنانكه خود فرمايد: بدين نامه شهرياران پيش/ بزرگان و جنگيسواران پيش// همه رزم و بزم است و راي و سخن/ گذشته بسي روزگار كهن// همان دانش و دين و پرهيز و راي/ همان رهنموني به ديگرسراي// ز چيزي كز ايشان پسند آيدش/ همان روز را سودمند آيدش// كزان برتران يادگارش بُود/ همان مونس روزگارش بود» اما چنانكه اشاره شد، رشيدياسمي دلبسته ادبيات تعليمي بود، دغدغه اخلاق داشت و بهدرستي و روشني دريافته بود آنكه شاهكار حماسياش را به نام خداوند جان و خرد آغاز ميكند، حكيمانه در پي افروختن چراغي است كه در اين تاريكستان، روشناي راه خردورزي باشد. رشيد ياسمي مخاطبش را هم بهخوبي ميشناسد و با زباني ساده در ادامه مقدمه مينويسد: «نگارنده براي اين دوره كه طبقه محصلين و ساير جوانان بيش از هر چيز به مطالب اخلاقي احتياج دارند، استخراج نصايح شاهنامه را بر ساير قسمتها ترجيح داد.» او يك سال را عاشقانه به شاهنامهخواني و نسخهبرداري از بيتهاي پراكنده در كتاب جاودانه فردوسي يگانه ميگذراند و سرانجام نزديك به 1600 بيت شعر با درونمايههاي اخلاقي مييابد و آنها را ذيل موضوعاتي از اين دست دستهبندي ميكند: پروردگار، نيكي و بدي، شجاعت، كار و كوشش، بخشش و رادي، قناعت، اميد، شادي و دوستي.
باري، اگرچه اين كار رشيد ياسمي را نميتوان همپايه با ديگر كوششها و پژوهشهاي ادبياش قلمداد كرد، اما اعتنا و التفات او به تعليم و ترويج چيزي سزاوار ستايش است كه گوهر كمياب روزگار ماست؛ اخلاقمداري.