نگاهي به رمان «يوناني خواستار همسري يوناني»
تعارض بين خوديها
ساسان فقيه
«يوناني خواستار همسري يوناني» اثري از فردريش دورنمات نويسنده معروف سوييسي است كه در سال ۱۹۵۵ آن را نوشت. دورنمات در اين رمان، داستان مردي ميانسال و خجالتي را كه كمكحسابداري است روايت ميكند. او يكشبه به خاطر ازدواج با كلوئه معروف ميشود و ورق زندگياش برميگردد. آرنولد آرشيلوخوس يا همان آرنولف مردي است كه ريشه اجدادش به يونان برميگردد و به اصرار يكي از دوستانش وقتي قصد ثبت آگهي ازدواج دارد، توضيحاتش را با اين جمله تكميل ميكند: «يوناني خواستار همسري يوناني»، جملهاي كه كلوئه را در مسير زندگي او قرار ميدهد و درست در همان روز اولين ملاقات، زندگي آرشيلوخوس دگرگون ميشود. آرنولف نظم اخلاقي جهان خاص خودش را دارد و بر اريكه بناي او از اين نظم اخلاقي، رييسجمهور نشسته است؛ جايگاه دوم متعلق به اسقف؛ جايگاه سوم براي صاحب كارخانه ماشينسازي پوتي- پايزان و شركا و جايگاه چهارم از آنِ پاساپ نقاش مدرن است. عناوين پنجم تا هشتم نيز به ترتيب براي باب فورستر- مونرو سفير امريكا، استاد دُتور وكيل، هركول واگنر رييس دانشگاه و بيبي آرشيلوخوس برادرش است. آرشيلوخوس كه مردي از طبقه فرودست جامعه است در اولين روز قرار با بانوي زيبارو، كلوئه، با تكتك اعضاي بناي نظام اخلاقي مواجه ميشود و همه آنها با آرنولف خوشوبشي گرم ميكنند؛ اتفاقي كه تعجبش را برميانگيزد. آرنولف در همان روز اولين قرار تصميم به ازدواج با كلوئه ميگيرد و زندگياش در 24 ساعت پيشرو دچار تغييرات بسياري ميشود و به واسطه تكتك شخصيتهاي مهم نظام اخلاقي صاحب جايگاه والا و ثروت ميشود. اما در روز برگزاري مراسم ازدواج حقيقتي بزرگ براي او فاش ميشود.
«يوناني خواستار همسري يوناني» در وراي طنز و فضاي طعنهآميزي كه به سازوكار مدرن دارد، مفاهيم بسياري را در خود جاي داده است. براي درك زيرمتن اين اثر داستاني بايد مثل آرشيلوخوس و كلوئه به يونان باستان سفر كنيم و به سير تطور گونههاي ادبي نگاهي بيندازيم.
در ابتداي شكلگيري ادبيات، حماسه نخستين گونه ادبي بود. در حماسه همهچيز در تقابل بين خير و شر معنا پيدا ميكرد، هر آنچه خودي و از آنِ ما بود، خير انگاشته ميشد و دشمن قطعا شر بود. با گذشت زمان و شكست دشمن ديگر چيزي تحت عنوان شر وجود نداشت حال جامعه خير يا همان جامعه خودي بايد به تنهايي بستر شكلگيري گونههاي ادبي ميشد؛ جامعهاي كه شامل اركان مهمي مثل سياست، دين، هنر، اقتصاد و خانواده بود. هر يك از اين اركان به تنهايي خير بودند و از تعارض بين اين مفاهيم گونهاي با عنوان درام شكل گرفت، تعارضي كه از آن با عنوان ديالوگ ياد ميشود.
فردريش دورنمات در اين اثر با هريك از شخصيتهاي نظم اخلاقي آرشيلوخوس به سراغ يكي از مفاهيم قابل تعارض در درام رفته است و ريشه برقراري ارتباط و گفتوگو بين اين مفاهيم يا آدمها، حلقه اتصال مفقود آن را كلوئه دانسته است. كلوئه در نگاه دورنمات براي آرنولف همان مفهوم ديالوگ و تعارض است كه جامعه مدرن بهشدت به آن نيازمند است. دورنمات اما نسبت به بازيابي ديالوگ نااميد است و اين نااميدي در پايانبندي او نمايان است. دورنمات براي اين اثر دو پايان متفاوت در نظر ميگيرد، پايان اول كه واقعي است و ديالوگ هيچگاه حاصل نميشود و پايانبندي براي آدمهاي خوشبين كه آرشيلوخوس، كلوئه را در اكتشاف بنايي باستاني در يونان مييابد، ديالوگ را از زير خاك بيرون ميكشد تا جامعه را نجات دهد.
«يوناني خواستار همسري يوناني» نوشته فردريش دورنمات با ترجمه محمود حدادي از سوي بنگاه ترجمه و نشر كتاب پارسه منتشر شده است.