كرونا، پشت سر؛ پيش رو
نيوشا طبيبي
۱- ميگويند: «شب چهارشنبه، يكي پول گم ميكند و يكي پيدا ميكند.» در وانفساي كرونا مشاغل فراواني صدمه ديدند و برخي با آينده نامعلوم و مبهمي مواجه شدند. آيا رستورانها و اغذيهفروشيها دوباره به حيات معمول و شرايط عادي خود برميگردند؟ آيا سينما به وضع پيش از بحران باز ميگردد؟ اين پرسش براي بسياري از مشاغل مطرح است. تئاتر كه در سالهاي اخير در ايران و به ويژه شهر تهران رونق بيسابقهاي پيدا كرده بود از آن رشتههايي است كه به راستي ضربهاي جبرانناپذير و دردناك از ويروس منحوس خورده. اقتصاد فرهنگ در بعضي شاخهها بهخصوص تئاتر، نحيف و شكننده بود و هست. بعضي نمايشها بخت يارشان بود و با سرمايهگذاري سنگين و سالنهاي گرانقيمت فروشهاي چندين ميلياردي را تجربه كردند، اما گروههاي جوان اگر به درآمدي اندك و دستمزدي ناچيز در مقابل چندين ماه زحمت و تمرين دست پيدا ميكردند، خوشحال و پرانگيزه ميشدند. آنان بودند كه با پشتكار و قناعت و عشق، رقم باور نكردني صد نمايش را هر شب در تهران روي صحنه بردند. حال، سرنوشت آنها چندان روشن نيست و نياز به مديريت دستگاه ذيربط دارد. اگر اساسا اداره مربوطه اعتنايي به ظرايف اين كار و سرنوشت هنرمندان جوان تئاتر داشته باشد. نقدا سلبريتيها چشم و چراغ دستگاه فرهنگي مملكت هستند. موسيقي و نمايش و سينما زير نگين آنهاست. آنهايي كه وقيحانه حرف از ماهانه
10 هزار دلار هزينه فرزندشان در كانادا ميگويند. گروههاي هنرمند بدون حامي و پشتوانه دولت و سرمايهگذاران بخش خصوصي، از همان پول گم كردههاي اين حادثه هستند.
۲- در سالهاي اخير برگزاري دورههاي آموزشي در رشتههاي بسيار متنوع رايج شده بود. عناوين حيرتانگيز و استقبال از آنها عجيب بود. از دورههاي شاهنامهخواني و متون كهن فارسي گرفته تا دورههاي زبان پهلوي و اكدي و خواندن خط ميخي، رونقي جدي داشتند. البته استادان مبرز و صاحبنامي در اين دورهها تدريس ميكردند. گاه مدرسان اين دورهها شخصيتهايي بودند كه عمري را صرف رشته تخصصي خود كرده و دهها كتاب و مقاله در آن حوزه داشتند. اين فرصت فوقالعادهاي براي بسياري از علاقهمندان بود. ناگهان و با بروز بحران دهها نفر با استفاده از ابزارهاي نوين آموزش از راه دور وارد اين حوزه شدهاند. اگر يك جستوجو كنيد صدها دوره آموزشي مييابيد كه فردي خود را با عناويني پرطمطراق معرفي كرده و از «تعداد محدودي علاقهمند» براي دوره آموزشي خود ثبتنام ميكند. عناوين غالبا جعلي و دروغين و بسياري از اين استادان نورسته فضاي مجازي -بي تعارف- كلاهبردار فرهنگي هستند. خودم و دوستانم براي آزمايش در دو دوره ثبتنام كرديم. يكي اسطورهشناسي و ديگري متون كهن ادب فارسي. هر دوي استادان در اين حوزهها كاملا بيسواد بودند البته اعتماد به نفس آنها حيرتانگيز و مثالزدني بود. لوكيشن و لباس هر دو شباهت عجيبي داشتند: هر دوي آنها جلوي كتابخانهاي نشسته بودند پر از كتاب تا نشان بدهند به چه دريايي از دانش و فضل تكيه زدهاند. هر دوي آنها لباسهاي كتان مدل ايراني كه روي آنها اشعاري خطاطي شده بود به تن داشتند. لابد به قصد القاي درويشي و خاكساري. در اولين جلسه معلم اسطورهشناسي هنگام توصيف اهورامزدا از تعبير زشت و بازاري «گوگولي مگولي» استفاده كرد! از اينگونه تعابير فراوان در دو جلسه بعدي كه تحملش كرديم، تكرار شد. معلم متون كهن حتي يك سطر از متن فارسي قرن هفتم را نميتوانست بدون تپق زدن بخواند و ما همان جلسه اول عطايش را به لقايش بخشيديم و حرامت بادي گفتيم و بيرون آمديم. اين كلاهبرداران فرهنگي بيريشه و بيسواد، كساني هستند كه در اين وانفسا پول پيدا ميكنند يا ميربايند. كسي هم براي بازپسگيري دويست، سيصد هزار تومان به دادسرا و كلانتري مراجعه نميكند. حداكثر عتابي ميكنند و ميروند...
۳- از ديگر آسيبديدگان اين دوره كساني هستند كه در زمينه نظافت خانهها فعاليت داشتند. احتمالا هر كدام از ما حداقل يك نفر از اين هموطنان زحمتكش را ميشناسيم. ترس از كرونا مانع شد كه ديگر از كمك آنها استفاده كنيم. بسياري از آنها به حال خود رها شدهاند. بيمهاي ندارند و حمايت سازماني بالاي سرشان نيست. خسارت و گرفتاري اين آدمها كم از زلزلهزدگان ندارد. اينها هم از زمره پول گمكرده ها هستند و بايد بهطور جدي كاري براي آنها كرد. به فهرست خسارتديدگان بايد رانندههاي تاكسي، كارگران روزمزدي، كاركنان رستورانها و فروشگاههاي كوچك را افزود. خودتان ميتوانيد اين سياهه را تكميل كنيد. بايد دست به دست هم دهيم تا مثل مواقع سيل و زلزله، آسيبديدگان را تيمار كنيم. آنها برادران و خواهران و فرزندان ما هستند.