يادداشتي درباره رمان «پياده» نوشته بلقيس سليماني
رانده از گوران، مانده در تهران
زهرا عليپور
رنجهايي كه زنان اين سرزمين در طول اين سالها كشيدهاند و تلاشها و تكاپوهايي كه براي نجات جانها و زندگيها كردهاند، حكايت روز و ماه و سال نيست. قصهها بايد نوشت از زنان سالهاي دهه 60. رمان «پياده» مانند ساير آثار بلقيس سليماني به اين زنان پرداخته است. «پياده» اثري با فضا، لحن و زباني كاملا زنانه است؛ رمان رئاليستي كه تصوير درست و بيپيرايشي از زن شهرستاني آن سالها را به دست ميدهد؛ زني جوان و رانده شده، زني كه از گوران و فضاي بسته و كوچكش در كرمان طرد شده و به خيابانها و كوچههاي بي سروته تهران پناه آورده؛ تهراني كه حتي كوي و برزنش براي او ناآشناست. انيس، شخصيت محوري رمان «پياده» محكوم است به زندگي؛ به تن دادن به قواعد و قوانيني كه جامعه مردسالار بر او تحميل كرده. اگرچه انيس از جواني تا ميانسالي از زني كماطلاع و كمسواد به كارمندي زبر و زرنگ تبديل ميشود اما همواره جبر اجتماعي و فرهنگي كه او از آن آمده، بر انديشهها و زندگياش حكمفرماست. داستان با زاويه ديد داناي كل محدود به ذهن و بهصورت خطي و ساده نوشته شده است. انيس
-زني ساده و روستايي- با هدف ادامه تحصيل همسرش همراه او به تهران ميآيد اما ناخواسته در چاه عميقي ميافتد كه سياسيبازيهاي شوهر، پيش پايش ميكند. در اين گيرودار انيس باردار ميشود و شوهر و تنها پشتوپناهش هم به زندان ميافتد. اين آغاز سلسله بدبختيهاي اين زن سادهدل روستايي است. رنجهايي كه در طول رمان به انيس تحميل ميشود در سايه طنز ظريف و تلخي كه نويسنده به همراه لحن روستايي بيشيلهپيله او به كار گرفته، خواندني و شيرين ميشود. آنچه «پياده» را از ساير رمانهاي نويسندهاش زنانهتر ميكند، نه شخصيت محوري و نه ناجيان او كه همگي زن هستند بلكه چيدمان داستان و نوع برخورد زنان اين اثر با زندگي است. زنهاي «پياده» چه حاجخانمي اعيان باشد و چه كارگري خانگي، چه دهاتي باشد و چه بالاشهري، با مشكلات به سبك و منشي زنانه كنار ميآيند. نوع برخورد و كنشگري آنها از همان فرهنگي نشأت گرفته كه در آن زن
-هرقدر هم زرنگ و باهوش- بايد زير سايه يك مرد باشد. اگرچه انيس سال 63 با انيس چند سال بعد، از زمين تا آسمان تفاوت دارد اما طزر تلقي او از زندگي همان است كه با خودش از گوران آورده. اين زن بلاكش، بياغراق هر آنچه را كه روزگار برايش تدارك ديده، يكي پس از ديگري ميپذيرد و سرانجام هم تسليم همان سرنوشت ميشود. «پياده» به باور و بيان نويسندهاش «روايت شكست و تحقير شدگي» است. اين رمان اگرچه داراي قصهاي خطي و تقريبا بدون اوج و فرود آنچناني است اما همه شخصيتهاي آن مجبورند به تغيير؛ تغييري چنان تدريجي و آرام كه هيچيك از قوانين عرفي حاكم را برهم نريزد. انيس با طرد شدنش تغيير ميكند، زهرا خانم با تنهايياش و بقيه هر كدام با مشكلاتي كه بدون هايوهوي از سر راه خود كنار ميزنند. قصه انيس و زنان شبيه او، روايت تكرار شكست است. اين رمان، سرگذشت زني بيكس و سرگردان را در دنيايي مردانه و در سيوچند سال پيش روايت ميكند. با اين حال «پياده» همچنان زبان حال زنان اين مرزوبوم است؛ زناني تنها و خسته از جنگيدن .