سخنراني منتشر نشده استاد شهيد مطهري(7)
سياستنامه| استاد شهيد آيتالله مطهري در بيان معارف و حقايق اسلامي، زبان گويا و قلم رساي خويش را به كار ميگرفت و برتري مكتب اسلام را بر مكاتب قديم و جديد برملا ميساخت. مطلب زير گواه صادق اين مدعاست. استاد شهيد در اين مطلب، قوّت و استحكام منطق اسلام را در برابر مكتب هندي در موضوع خودسازي و مبارزه با نفس به خوبي نشان داده است. شايان ذكر است كه اين مطلب مشتمل بر دو جلسه سخنراني استاد مطهري در زمستان 1350 و بهار 1351 هجري شمسي است و بخشي از كتاب «انسانشناسي قرآن» را كه توسط انتشارات صدرا به چاپ رسيده است
تشكيل ميدهد. سياستنامه متن اين دو سخنراني منتشر نشده از استاد مطهري را در چند شماره متوالي به مناسبت فرارسيدن سالروز شهادت آن مرحوم منتشر خواهد كرد. بخش هفتم اين متن
به شرح ذيل است.
عضو دوم: واجبات
ركن دوم را «واجبات» يا «تكاليف» ميگويند. در اسلام هم واجبات زيادي داريم اما با واجبات اينها تفاوت دارد. مخصوصا با توجه به اينكه اسلام يك دين اجتماعي است واجباتي دارد كه در تكاليف اينها نيست. اينها هميشه واجباتشان هم در حول و حوش همان متمركز كردن نيروي ذهني است نه بيشتر ولي اسلام دامنهاش تا واجبات اجتماعي گسترش پيدا ميكند.
واجباتي كه آنها ميگويند، اول نظافت و پاكي است كه مقصود، هم نظافت ظاهر بدن است و هم سلامت بدن. به مساله سلامت بدن هم اهميت ميدهند. مقصود از سلامت اين است كه بيماريهاي انحرافي نبايد وجود داشته باشد. واقعاً اين يوگاهاي27 هندي با بيماري مبارزه ميكنند، يعني با اينكه طرفدار زجر بدن هستند ولي طرفدار بيماري نيستند كه مثلا ميكروبي وارد بدن بشود و بيماري در بدن باشد. نميگويند حالا كه ما با بدن مبارزه ميكنيم پس چه بهتر كه مسلول باشيم، اين طور نيست. حتي بيماريهاي جزيي مثل يبوست نبايد باشد.
واجب دوم قناعت كردن است. البته اينها در قناعت هم افراط ميكنند كه آن قناعت افراطي را هم ما قبول نداريم.
سوم رياضت است. مقصود از رياضت «تحمل كشمكش اضداد است از قبيل گرسنگي و تشنگي، سردي و گرمي، ايستادن و نشستن و روزه كلام و روزه اطوار».28 روزه كلام يعني روزه صمت يا سكوت و روزه اطوار يعني اينكه انسان اشارات چشم و ابرو و مانند آن را هم تحت كنترل خودش در بياورد. البته ما اينها را تا حدودي در اسلام داريم؛ رياضت گرسنگي داريم، رياضت تشنگي داريم، حتي رياضت سردي و گرمي داريم كه در مساله حج و غير آن هست. در حديث هم هست كه خداوند اينها را به عنوان يك امتحان قرار داده است. تحمل كشمكشها و اضداد در اسلام تشويق شده، البته تا حدودي.
اميرالمومنين در آن نامهاي كه به عثمان بن حُنيف دارد، ميفرمايد: و إنّما هِي نفْسِي أرُوضُها بِالتّقْوى لِتاتِي آمِنه يوْم الْخوْفِ اْلأكْبر. 29
مساله ديگري كه ميگويند، تعمق و مطالعه است كه مقصودشان مطالعه كتب مقدس خودشان است.
پنجم از واجبات، توجه محض به خداوند است. تقريبا در اين مرحله كه ميرسند چيزي است شايد نظير آنچه ما آن را اخلاص ميناميم. در مبحث واجبات، ديگر حرف زيادي نداريم و از آن ميگذريم.
عضو سوم از اعضاي هشتگانه يوگا را تحت عنوان «حالات مختلف يوگا» بيان ميكنند كه لاتينش «آسانا»30 است كه انواعي از رياضتهاي شاقه به بدن را شامل ميشود. منظورشان اين است همانطور كه نيروي خيال و نيروي ذهن را بايد تحت كنترل روح درآورد، بدن را هم بايد آنچنان ورزش و تمرين داد كه صددرصد در اختيار روح انسان قرار بگيرد بهطوري كه به هيچوجه مانع و مزاحم براي روح نباشد. تفصيل مطلب باشد براي جلسه بعد. عرض خواهيم كرد كه از نظر اسلام كدام يك از اينها مورد قبول است و چه چيزهايي - كه اكثر آنهاست- از نظر اسلام مورد قبول نيست. اينها همان چيزهايي است كه عرض كرديم فشار زيادي روي روح و بدن ميآورد.
قسمت دوم: رياضت در يوگا و اسلام
گفتيم كه يوگا اعضا يا اركان هشتگانهاي براي سير و سلوك قايل است كه قسمتي از آنها را عرض كرديم. اولي تحت عنوان پرهيزكاريها بود كه پرهيزكاريها هم شعبي داشت. عضو يا ركن دوم تحت عنوان واجبات بود و آن هم شعبي داشت و در بعضي موارد نظر اسلام را هم گفتيم، كه در برخي صددرصد مخالف بود و در بعضي ديگر صددرصد موافق و در مواردي تا اندازهاي مخالف و تا اندازهاي موافق.
عضو يا ركن سوم را «حالات مختلف يوگا» مينامند كه مقصود، به كار بردن روشهاي جسماني است براي رهايي روح از مزاحمتهاي بدن و رام كردن صددرصد بدن براي روح.
سه مرتبه در انسان از نظر علماي اسلام
در اينجا لازم است توضيح مختصري عرض كنم. مطلبي كه علماي اسلام درباره انسان قبول دارند اين است كه انسان داراي سه درجه و مرتبه است: يكي مرتبه بدن كه همين ساختمان مادي انسان است، ساختمان محسوس و ملموس. مرتبه ديگر مرتبه «مثال» است كه قواي احساسي و قواي تخيلي انسان را وابسته به آن مرتبه از وجود انسان ميدانند و لهذا معتقدند كه همين انسان الان يك قالب مثالي دارد و اين قالب مثالياش، همدرجه همين قواست. مثلا غير از باصره فيزيكي كه فيزيك ميشناسد، قوه باصرهاي داريم كه از متعلّقات روح ما است و سامعه و ساير قوا هم همينطور. قوه خيال انسان و حافظه انسان وابسته به اين درجه مثال انسان است. يك درجه بالاتر هم انسان دارد كه آن را درجه عقلاني انسان ميگويند كه آن، درجه روحانيت كامل انسان است كه مافوق درجه مثال است. درجه مافوق بدن و مافوق خيال، درجه عقلاني و روحاني وجود انسان است و اين همان است كه فطرت و سرشت خداجويي و خداخواهي و حقيقتخواهي انسان متعلق به اوست. آن وقت ميگويند كه مرتبه خيال و همچنين مرتبه بدن -كه اينها همه وابسته به يكديگر هستند – نبايد براي مرتبه عقلاني و روحاني مزاحمت ايجاد كنند.
مثالي ذكر ميكنم. ميگويند شما كه به نماز ميايستيد، آن فطرت و سرشت شما به حسب طبع و سرشت اصلي خودش ميخواهد متوجه خدا باشد. اگر اين بدن شما نميبود و اگر قوه خيال شما نميبود، او متوجه خدا بود، اما اين قوه خيال از يك طرف هجوم ميآورد و مزاحم ميشود. آرزوهاي خيالي كه انسان دارد، عقدهها و كينههايي كه انسان دارد، ملكاتي كه انسان دارد، روح انسان را مرتبا پايين ميكشند و متوجه خود ميكنند. اين است كه معتقدند بايد كاري كرد كه اين قواي خياله رام بشوند بهطوري كه مزاحم و مانع آن روحانيت واقعي انسان نشوند. آن افرادي را كه شما ميبينيد حضور قلب پيدا ميكنند بهطوري كه يك ساعت، دو ساعت، پنج ساعت يا 10 ساعت به حالتي در ميآيند كه ذهنشان صددرصد تمركز در معنويت و الوهيت پيدا ميكند و از دنيا و مافيها غافل ميشوند، آنها كساني هستند كه اين قواي خيالي و قواي وهميشان رام شده است، يعني نسبت به قواي روحاني كه قوي شده اين قوا ضعيف شده و نميتوانند مزاحمتي ايجاد كنند. گفتيم علماي اسلام و عرفاي اسلام روي اين جهت تكيه كردهاند.31
پس انسان بايد كارهايي بكند كه قوه خياليه و وهميه و حسيه در برابر آن نيرو و قوه عقلاني و روحاني رام بشوند.
پينوشت :
27. يوگا همان جوگي است. البته «يو» را «جو» تلفظ ميكنند و صحيحش «جوگي» است نه «جوكي» كه ما ميگوييم.
28. همان، ص672.
29 . نهجالبلاغه(صبحی صالح) ص417.
30. . asana.
31 . آن شعرهاي معروف مولوي را چند جلسه پيش خوانديم كه ميگويد:
جان همه روز از لگدكوب خيال/ وز زيان و سود وز خوف زوال
ني صفا ميماندش، ني لطف و فر / ني به سوي آسمـــان راه سفـر
(مثنوی دفتر اول)