پژوهشگران كجا هستند؟
نسرين ضميري
ابتدا چند خبر را كه در ماههاي اخير منتشر شده مرور كنيم:
1- تلف شدن پرندگان مهاجر تالاب ميانكاله استان مازندران. سازمان حفاظت محيط زيست، طرفداران محيط زيست، فعالان اجتماعي، شكارچيان، مردم محلي، رسانهها و روزنامهنگاران روايتهاي متفاوتي را بيان ميكنند.
2- دختربچهاي در يكي از شهرستانهاي استان ايلام به دليل آنچه فقر مطلق و محروميت مضاعف خانواده عنوان ميشود دست به خودكشي ميزند. عضوي از يك خانواده تحت پوشش سازمان بهزيستي. در حالي كه ابعاد اتفاق هنوز به درستي روشن نشده، مواجه ميشويم با انبوهي از اظهارنظرها و تحليلهايي از سر دلسوزي از طرف همه اقشار و گروههاي جامعه.
3_در خبر ديگري مطلع ميشويم مادر و پسري در غم از دست دادن پدر خانواده بر اثر ابتلا به كرونا ويروس، تاب تحمل اين غم سنگين را نداشته و تصميم ميگيرند به زندگي خود خاتمه دهند. هيچ نهادي هم مسوول اين قبيل وقايع نيست و باز سيلي از نوشتهها، تحليلها و اظهارنظرها به راه ميافتد و مدتي افكار عمومي را مشغول به خود ميكند.
4- ويديويي از معدوم كردن هزاران جوجه يك روزه در فضاي مجازي منتشر و باعث جريحهدار شدن احساسات عمومي ميشود. باز هم شاهد انواع و اقسام اظهارنظرها و پيشنهادات و ارايه راهحلها از طرف فعالان فضاي مجازي و رسانهها هستيم.
5- گزارش تفريغ بودجه ارايه ميشود، يك گزارش كاملا تخصصي كه درك و فهم آن نياز به دانش خاصي دارد. هنوز هم ابعاد گزارش بهطور كامل بررسي نشده ولي انواع و اقسام انتقادات و نظرات ابراز ميشود.
6-هنوز از چند و چون اين ماجرا مطلع نشده خبر ميرسد كه دو يوزپلنگ ايراني كه در پارك پرديسان نگهداري ميشدند براي زادآوري به زيستگاه «توران» انتقال داده شدهاند. شرايط و دلايل اين انتقال پر استرس و خطرناك براي كارشناسان به درستي مشخص نيست و موجي از نگراني در جامعه به وجود ميآيد.
7- در هنگامه تولد يك ويروس بيماريزا كه به عنوان حادثه قرن از آن ياد ميشود و همه جهان را مشغول به خود كرده، ناگهان خبر اعتراض ساكنان بخش «غيزانيه» اهواز در استان خوزستان به بيآبي، همه نگاهها را متوجه به اين سو ميكند و مجددا مقادير متنابهي واكنش و اظهارنظر بدون توجه به همه ابعاد ماجرا.
8- به فاصله زماني كوتاهي از ماجراي «غيزانيه» خبر «قتل ناموسي» دختر بچه گيلاني به دست پدرش ساير اخبار را تحتالشعاع قرار داده و در صدر توجه و برانگيخته كردن احساسات مردم قرار ميگيرد.
اينها تنها چند نمونه از خبرهاي ساده و روزانه در شش ماهه اخير بود. در مورد اخبار مهمتر و داراي ابعاد وسيعتر هم، ماجرا به همين گونه است. رديف كردن اين خبرها كنار هم به ما كمك ميكند تا با نگاهي گذرا متوجه شباهتهايي بين آنها شويم.
1- اين خبرها كه مربوط به رويدادهاي منفي و حوادث است، در جايجاي ايران رخ ميدهند.
2- در حوزه وظايف يك يا چند سازمان هستند.
3- جز تعداد اندكي روزنامهنگار يا فعال اجتماعي كمتر كسي تا حصول نتيجه پيگير آنها ميشود.
4- اظهارنظرها و تحليلهاي مربوط به آن بر مبناي هيچ «پژوهش علمي» نيستند. «پژوهش علمي» يعني يك پرسش مشخص را مطرح كنيم و براي پيدا كردن پاسخ درست آن به بررسي علمي و نظاممند (سيستماتيك) بپردازيم. انتشار مكرر اينگونه اخبار پيامدهاي منفي نيز دارند، از جمله: 1- جريحهدار شدن افكار عمومي و برانگيخته شدن احساسات منفي و ايجاد يك جو هيجاني در مدت زماني كوتاه و وارد شدن استرس و فشار روحي به مردم بدون هيچ دستاورد خاص. 2- ناديده گرفته شدن موارد مشابه در سايه توجه بيش از اندازه به يك مورد. 3- فشار افكار عمومي براي مجازات مجرم يا مجرمان ممكن است مانع توجه به تمام ابعاد ماجرا شود. 4_ به تدريج نوعي كاهش حساسيت و بيتفاوتي ايجاد ميشود (به عنوان نمونه مرگ آسيه پناهي در كرمانشاه به فاصله كوتاهي از مرگ رومينا در گيلان كه بازتاب كمتري داشت) انسانها در مواجهه با علم به دو گروه تقسيم ميشوند يا «توليدكننده علم» هستند يا «مصرفكننده علم». همانطور كه اشاره شد رويدادها در حوزه وظايف يك يا چند سازمان هستند كه يا وظيفه خود را انجام ندادهاند يا با سهلانگاري انجام دادهاند. به عنوان مثال يك نمونه را بررسي ميكنيم و بعد در خواهيم يافت كه اين بررسي قابل تعميم به ساير موارد هم هست. فرض كنيد ميخواهيم علت تلف شدن پرندگان مهاجر تالاب ميانكاله را پيدا كنيم. سازمانهايي كه از بودجه دولتي استفاده ميكنند واحدي به عنوان واحد تحقيقات و پژوهش دارند كه هر ساله مبالغي هم بودجه به آن تعلق ميگيرد. سازمان محيط زيست ميتوانست گروهي از زيستشناسان و ساير رشتههاي مرتبط را تشكيل دهد و با اعزام به منطقه و انجام بررسيهاي همهجانبه و بيطرفانه به مدت دو سال يا بيشتر علت مرگ پرندگان را پيدا و از طريق رسانهها در اختيار مردم قرار دهد. به اين ترتيب هرگونه خطا، سهلانگاري، جرم يا پديدهاي طبيعي و غيرطبيعي به روشني مشخص ميشد. به اين روش «مورد پژوهي» گفته ميشود و تمام كساني كه تحصيلات دانشگاهي دارند با آن آشنا هستند. به بيان سادهتر گروه مورد اشاره اقدام به «توليد علم» ميكرد و مردم و مسوولان ذيربط ميتوانستند از نتايج بهره ببرند و «مصرفكننده علم» باشند. اگر اين روش را بخواهيم به مورد اخير يعني كشته شدن دلخراش «رومينا» تعميم دهيم، بايد گروهي از جامعهشناسان، روانشناسان، كارشناسان تعليم و تربيت، جرمشناسان، حقوقدانان، پزشكي قانوني و هر نوع تخصصي كه در اين گونه مواقع مورد نياز است، تشكيل ميشد و با حضور در محل به بررسي علمي علل و انگيزههاي اين حادثه تلخ ميپرداخت و نتايج آن هم در اختيار مراجع رسمي قرار ميگرفت و هم به افكار عمومي ارايه ميشد. شخصا بيش از صد پرسش در خصوص اين حادثه دارم و تا پيدا شدن پاسخهاي درست، قطعي و قابل استناد نميتوانم به خودم اجازه اظهارنظر بدهم. جاي تعجب دارد كه چگونه افرادي با خواندن يا شنيدن دو خط خبر ميتوانند عالمانه يا عامدانه دو صفحه تحليل بنويسند بر موضوعي كه ابهامات زيادي دارد. حال ميتوانيم متوجه شويم كه چرا حوادث تلخ بارها و بارها رخ ميدهند و بهرغم تمام تلاشهايي كه صورت ميگيرد كار چنداني از پيش نميرود.
روش «مورد پژوهي» يا «روش حل مساله» مزاياي زيادي دارد از جمله:
1- يافتن علت واقعي يك رخداد
2- كاهش يافتن موارد مشابه
3-رسيدگي سريعتر به وقايع
4-مطالبه عينيتر از حاكميت
5-كاهش استرسها و فشارهايي كه هر بار به مردم وارد ميشود.
6-مصرف بودجههاي پژوهشي براي موضوعات كاربردي
7-توجه و رسيدگي به تمامي موارد مشابه و نه فقط واقعهاي كه رسانهاي ميشود.
فعالان حوزههاي اجتماعي بايد مطالبهگر تحقيقات علمي در خصوص وقايع باشند و افكار عمومي و انرژي حاصل از آن را به سمت اين مطالبه هدايت كنند. آيا بايد حوادثي مانند سيل سال 98 اتفاق بيفتد تا گروه ويژه بررسي سيلاب از سوي رييسجمهور تشكيل شود؟ اصولا وقوع حوادث بزرگ نتيجه بيتوجهي به حوادث كوچكتر است. وظيفه ما به عنوان فعالان مدني اين است كه هر حادثه تلخي كه رخ ميدهد را محكوم كنيم، با بازماندگان همدردي كنيم، درخواست رسيدگي سريع داشته باشيم و آموزشهاي لازم را در اختيار مردم قرار دهيم.
روانشناس سازماني