• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4659 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۲ خرداد

جنگلداري اكونوميك و جنگلباني اكولوژيك

حنيف‌رضا گلزار

با گذشت 4سال از به‌ كاربستن قانون «توقف بهره‌برداري چوبي از جنگل‌هاي شمال»، همچنان تلاش مي‌شود تا «استراحت يا تنفس» جنگل، همتاي فرويشِ طرح‌هاي جنگلداري نمايانده شود. اگرچه بسياري از هواداران دنبال كردن بهره‌برداري چوبي از جنگل‌هاي شمال، «طرح تنفس» را برآيند كوتاهي سازمان جنگل‌ها، فشارهاي سازمان حفاظت محيط زيست و درهم‌آميختگي «اِغواگري‌هاي ژورناليستي» و «كاركردهاي پوپوليستي» سازمان‌هاي مردم‌نهاد مي‌نُمايانند، اما راستي و درستي اين ديدگاه، پشت انبوهي از نارواها و گاهي ناسزاهاي برخاسته از برداشت‌هاي شايد به عمد نادرست، پنهان مانده است. جنگلِ روزگار ما، به ويژه با گسترده و دگرگون شدن بازدارنده‌هايي كه پايداري جنگل‌ها را در اين دورانِ بهره‌كشي افسارگسيخته با نام «پيشرفت» نشانه رفته، نيازمند ساماندهي است و اين ساماندهي با«طرح‌هاي جنگلداري» نگاشته و به ‌كار بسته مي‌شود. قرار نبود با فرويشِ بهره‌برداري چوبي، طرح‌هاي جنگلداري وانهاده و جنگل به خود سپرده شود. چرايي اين سرانجام را بايد در نبود دورانديشي و آينده‌نگري در ميان انديشه‌پردازان و هواداران طرح‌ها و بلكه دست نيافتن به هدف‌هاي برشمُرده و نگاشته شده در كتابچه طرح‌ها جُست. «مُقصرِ غير متخصص» ناميدن اين و آن و «متخصصِ مُبرا» پنداشتن خود، نشان خودخواهي و گمراهي‌است و گِرهي را نخواهد گشود. چالش بنيادين طرح‌هاي جنگلداري از آنجايي آغاز شد كه توليد چوب به عنوان يكي از هدف‌هاي اين طرح‌ها، با برتري يافتن نگاه اقتصادي، از كناره به زمينه كتابچه طرح‌ها جابه‌جا شد. دست نهادن انديشه‌پردازان طرح‌هاي جنگلداري بر تنها 47 درصد پهنه جنگل‌هاي شمال كه در گفتمان رايج دربرگيرنده «چوب صنعتي» است و چرايي به‌ كار نبستن اين طرح‌ها در رويشگاه‌هاي ايران و توراني يا جنگل‌هاي بلوط زاگرس، براي بيان سايه گستري ديدگاه مالي و اقتصادي جنگلداري «چوب‌محور» بر هدف‌هاي نگاهباني و نگاهداري «جنگلباني» بس است. نكته ديگر آنكه در پي ريل‌گذاري نادرست تاريخي، به ‌كار بستن طرح‌هاي جنگلداري را بدون درنظر گرفتن «شايستگي» و بدتراز آن، بدون «پايش» درست، به پيمانكاران بخش خصوصي واگذار و اين زيستگاه‌هاي ارزشمند را با «قانون بازار آزاد»، «خودگردان» اداره كرديم.
چكيده مديريت خودگردان طرح‌ها بر پايه آرنگ «اقتصاد درون‌زاي جنگل» يعني اينكه چوب جنگل را بفروشيم، دامنه سودي به پيمانكاران پرداخت و پس از برداشت ديگر هزينه‌ها، آنچه ماند را براي ساماندهي جنگل به‌ كار گيريم. اين نگرش، خاستگاه مسووليت‌گريزي تاريخي دولت در برابر جنگل‌هاي كشور شد، چرا كه «خودگرداني» جنگل در 6 دهه گذشته دستاويزي شده تا دولت‌ها به جنگل‌هاي شمال به عنوان بنگاه اقتصادي و كارخانه توليدي بنگرند. در حالي‌كه «زيستگاه‌هاي هيركاني - كاسپياني» برخلاف جنگل‌هاي اروپا دست كاشت يا كشتزار نيستند كه امروز كاشته و فردا برداشت شوند. اين جنگل‌ها بازمانده‌هاي دوران سوم زمين شناسي هستند و در زمين همانند ندارند بنابراين روا نيست با روش اروپايي و پيشِ رو گرفتن «دانش وارداتي و ترجمه بنيان» از اين جنگل‌ها بهره‌برداري چوبي كنيم. اين ساختار اكولوژيك يكتا، نگاه و مديريت يگانه يا به بيان ديگر«مديريت بومي» مي‌جويد. نگاه و روش ساماندهي بومي از ديدگاه سازمان‌هاي مردم نهاد نيز عبارت از بازدارندگي از هرگونه بهره‌برداري چوبي از اين اندوخته‌هاي ژنتيكي، بيرون راندن دام از جنگل، جلوگيري از تغيير كاربري و زمين‌خواري، بازداشتن از هرگونه دست‌اندازي در ساختار هيدرولوژيك اين زيستگاه در برگيرنده سدسازي‌ها و طرح‌هاي جابه‌جايي آب، بازدارندگي از ساخت بزرگراه‌هاي نوين و بهره‌گيري از كانسارها و ساماندهي گردشگري و بهره سخن«نگاهباني و نگاهداري» ويژه است كه انجام شدن آن هم نه نيازمند «هزينه» بلكه نيازمند آهنگ و اراده‌اي براي «سرمايه‌گذاري» بلندمدت است. دولت و ملتي كه بالنده به ميزباني اين دارايي يگانه و يكتا هستند، بايد بُن مايه‌هاي مالي آن را هم با اولويتي ويژه فراهم كنند. اين بُن مايه مالي يا همان «سرمايه‌گذاري»، رقم‌هاي دست‌نيافتني‌اي نيست. يك دهم بودجه ساخت سدي نه چندان بزرگ مانند سد البرز، براي مديريت بهينه جنگل‌هاي شمال در يك سال بس است. اگر نتوانستيم يا به نظر نگارنده با انگيزه‌هايي «نخواستيم» كه چنين شود، روا نيست و نبايد پيكان انگِ كارشكني‌ها را به سوي سازمان‌هاي مردم نهاد نشانه رويم.
60 سال پيش هنگامي‌كه نخستين طرح‌هاي بهره‌برداري چوب در جنگل‌هاي شمال با آمدنِ مستشاراني از اتريش، كانادا، امريكا، روماني و حتي پاكستان آغاز شده، هنوز دانش و جايگاه محيط زيست و نگراني‌هاي پيرامون آن چنين گسترده و همه‌گير نبود. شايد اگر آن روزها از ته‌نِشست كربن يا پديدآوردن و اندوختن آب شيرين به عنوان كاركردهاي جنگل گفت و شنودي به ميان مي‌آمد، درك و دريافت آن كمتر باورپذير بود. اگرچه امروز نگاه‌ها در گذر زمان و با دستمايه‌سازي از دستاوردهاي دانش بنيان دگرگون شده است. با همين نگرش، امروز بايد «جنگلداري» و «جنگلباني» را دو ديدگاه ناهمسان و ناهمسو بدانيم. «جنگلداري»، دانشي بر پايه دانش‌هاي اقتصاد و مهندسي و با هدف «خلق ثروت و اشتغال» و با نگاهي «منبع»پندارانه به «طبيعت» است، اما«جنگلباني»، دانشي بر پايه زيست بوم براي «بهره‌گيري پايدار از توانمندي‌هاي زيستي جنگل» بدون به ‌كاربردن مهندسي و با نگاهي «زيست بوم/زيستگاه»گرايانه به «طبيعت» است. نگاه دانشوران جنگلداري به جنگل، نگاهي «اِكونوميك»و نگاه دانشوران جنگلباني به جنگل، نگاهي «اِكولوژيك»است. اين دو «ديدگاه» ناهمسو، مايه دو «برداشت» ناهمسان و پيامد آن نيز در پيش گرفتن دو «روش» ناهمسو و ناهمسان در كار نگاهداري، نگاهباني و بهره‌برداري از گنجينه هيركاني - كاسپياني شده است. گنجينه‌اي كه در پي كمتر از يك سده مديريتِ «مهندسي محور»، از زيستگاهي«تجديدپذير» به خرابه‌اي «تجديدناپذير» دگرگون شده و آينده درخشاني براي آن پيش‌بيني نمي‌شود. كوتاه سخن آنكه، دست يافتن به هدف‌هاي«ملي – محلي» جنگلداري و پخش درآمد دوره‌اي و ناپايدار خلق شده آن، نيازهاي شمار بسيار اندكي از مردمان دارنده اين ثروت را پاسخ مي‌گويد، اما «آرمان جهاني» جنگلباني، «جهان شمول» است و مرزهاي سياسي و جغرافيايي را به رسميت نمي‌شناسد و «دادگرانه» در سراسر زمين و ميان همه زيست‌مندان گسترش مي‌يابد.
 نو نهالِ «طرح تنفس» پيشاهنگي براي جايگزيني «جنگلداري» با «جنگلباني» است. اين دو «روش» را بيشتر انديشه كنيم و نسبت خود را با آن باز نماييم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون