چوب محوري را كنار بگذاريم
داريوش گلعليزاده
بند ف ماده ٣٨ قانون برنامه ششم توسعه، فرصتي براي اينكه تفكر نو بر مديريت جنگلهاي شمال اعمال شود، جنگلهاي با ظرفيتهاي بسيار ارزشمند كه متاسفانه در ذهن تصميمسازان، تصميمگيران و برنامهريزان صرفا به عنوان كارخانه توليد چوب به آن نگريسته شده است. جنگلي كه در دنيا، مانند نداشته و بسياري از دانشمندان، اكولوژيستها و مهندسان علوم جنگل در دنيا در حسرت آن بوده و هستند. براي مديريت جنگلهاي هيركاني شمال كشور، نبايد صرفا بر اساس تجاري بودن از منظر توليد كالاي چوب برنامهريزي كرد. اين اكوسيستم ارزشمند، داراي كاركردهاي متنوعي است كه استفاده و بهرهگيري از خدمات اكوسيستمي آن براي ايجاد اشتغال پايدار، تغيير معيشت جوامع محلي و غيرمحلي وابسته به بهرهبرداري چوب، تامين نيازهاي اكوسيستم منطقه و... كفايت ميكند. نيازي به اثبات ناكارآمدي طرحهاي جنگلداري نيست، سيلابها، نابودي روستاها، تغيير كاربري اراضي كشاورزي و جلگهاي پيرامون و درون جنگل، از همگسيختگي و جزيرهاي شدن اراضي جنگلي، ويلاسازي و... نشان ميدهد كه راهمان اشتباه بوده است. البته دلايل زيادي براي شكلگيري اين وضعيت اسفبار وجود دارد و ايرادات موجود به هيچ وجه نافي زحمات مديران، كارشناسان، جنگلبانان سازمان مسوول و استادان علوم جنگل نبوده و نيست. بيشك، بدون تفكر و طراحي درست، نميتوان به هدف رسيد. معضلي كه اين روزها گريبانگر جامعه ما به ويژه در حوزه تصميمگيري شده است، عدم توجه كافي و وافي به اهميت كار فني و كارشناسي است. در واقع براي طراحي و برنامهريزي درست، بايد وقت و زمان لازم در نظر گرفت، تمامي ابعاد فني، اقتصادي و اجرايي يك طرح و برنامه را بايد مورد لحاظ قرار داد، موضوعي كه در تدوين برنامه ششم كمتر به آن توجه شد، توقف طرح جنگلداري و تدوين طرح جايگزين، ملزومات و ابزارهايي را ميطلبد كه متاسفانه مهيا نشد. در واقع از راهبرد «راه بنداز، جا بنداز» استفاده شد. ضرباتي كه كشور ما از طرحهاي احساسي و غيركارشناسي به خود ديده است، غيرقابل جبران است. با توجه به اينكه شكست طرح استراحت يا تنفس جنگل، برندهاي نداشته و مخالف و موافق، همه بازنده خواهند بود. پيشنهاد من به همه ذينفعان و علاقهمندان به جنگل و محيط زيست اعم از مخالفان طرح تنفس جنگل (دوره استراحت يا دوره گذر يا هر عنواني) اين است - كه با پرهيز از هر رفتاري كه موجب ايجاد تفرقه در اين جامعه بزرگ و دلسوز ميشود - بياييم در كنار سازمان جنگلها قرار بگيريم و با همدلي و همفكري، اين نوزاد رها شده را درست تربيت كنيم و به سرمنزل مقصود برسانيم. ديگر زماني براي هدر دادن نداريم؛
اختلاف نظرهاي فني خوب است و جلوبرنده، تصميمگيري بايد مبتني بر اقناع كارشناسي و علمي باشد نه اجماع، هر چقدر لازم است بحث و جدل علمي صورت بگيرد تا با تدوين طرح جامع جايگزين، موانع و مشكلات اجرايي به حداقل برسد. بياييم انرژي و توان خودمان را در مسير بهبود فرآيندها صرف كنيم نه تخريب و خنثيسازي. خوشبختانه هدف همه موافقان و مخالفان حفظ و احياي جنگلهاست و اين نكته بسيار اميدواركننده است. نگاه اكوسيستمي به جنگلهاي هيركاني در طراحي طرح جايگزين نبايد مغفول بماند. اجراي طرحهاي پرورشي و بهداشتي در راستاي حفاظت جنگل، طبعا توليد چوب را به دنبال خواهد داشت ولي به عنوان يك كالا و محصول فرعي نه محصول اصلي. حفظ جنگلهاي هيركاني با جايگزين كردن تفكر اكوسيستم محوري به جاي رويكرد چوب محوري، ممكن خواهد بود.
معاون مركز ملي هوا و تغيير اقليم سازمان حفاظت محيط زيست