امام كوخ نشينان
محمد ذاكري
«به مجلس و دولت و دستاندركاران توصيه مينمايم كه قدر اين ملت را بدانيد و در خدمتگزاري به آنان خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمديدگان كه نور چشمان ما و اولياي نعم همه هستند و جمهوري اسلامي رهاورد آنان و با فداكاريهاي آنان تحقق پيدا كرد و بقاي آن نيز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نكنيد و خود را از مردم و آنان را از خود بدانيد...»
نظير جملات فوق را در سخنان و نوشتههاي
امام خميني(ره) فراوان شنيدهايم. براي من كه دوران كودكيام مقارن با آخرين سالهاي حيات امام و دهه اول انقلاب است تصوير ديوارنوشتههايي در حمايت از مستضعفين و
كوخ نشينان و نيز كلام امام در تقرير اين مضامين در ذهنم بسيار پررنگ است. امام، نقش طبقات محروم را در پيشبرد و پيروزي نهضت خود بسيار موثر ميدانست و به رفتار رژيم پهلوي و رويكردش نسبت به اين طبقات و نيز مناطق محروم كشور نقدهاي جدي داشت. از اين رو پس از پيروزي انقلاب مكررا بر ضرورت توجه و رسيدگي و محروميتزدايي از اين اقشار تاكيد داشت و نه تنها مسوولان و دستاندركاران تقنيني و اجرايي و قضايي را به توجه ويژه به اين طبقات تشويق و توصيه ميكرد بلكه براي گروههاي فعال اجتماعي همچون روشنفكران و نويسندگان و هنرمندان نيز در اين باب رسالتي را قائل بود: «اي قشرهاي روشنفكر و اي قشرهاي نويسنده! قلمها و گفتار خودتان را در راه اين مستضعفين صرف كنيد. اي دانشمندان ما، اي دانشجويان ما، اي فرهنگيان ما، اي دانشگاهيان ما! اجتماعات خودتان را براي راه اين مستضعفين تقويت كنيد.»
از آن جمله، تاكيد امام بر ضرورت سادهزيستي مسوولان و مديران، همدلي و همبستگي آنان با اقشار محروم جامعه، ارتباط نزديك مديران با محرومين و امكان بيان سخنان و خواستهها در محيطهاي اداري و سياسي قابل ذكر است: «همه مديران و كارگزاران و رهبران و روحانيون نظام و حكومت عدل موظفند كه با فقرا و مستمندان و پابرهنهها بيشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمكنين و مرفهين و در كنار مستمندان و پابرهنهها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگي است... .»
معالاسف آنچه در اين سالها ديدهايم و در همين ايام اخير نيز در برخي مناطق كشور به چشم خورده است آشكارا خلاف اين رويه است. برخي نمايندگان اگرچه آراي خود را از همين طبقات ميگيرند اما آن اندازهاي كه خود را مديون حاميان مالي و سرمايهگذاران انتخاباتي و متنفذين محلي ميدانند و در پي تامين خواستههاي ايشان هستند فرصتي و ميلي براي ديدار طبقات محروم و توجه به خواستههايشان ندارند و در بهترين حالت با صدور نامههاي تكراري از خود رفع تكليف ميكنند. در مورد مديران اجرايي هم وضعيت بهتر از اين نيست. انصافا يك هموطن شهري يا روستايي عادي كه به هر دليل و براي رفع هر مشكلي نيازمند ملاقات يكي از مديران ارشد يا مياني يك دستگاه دولتي است چقدر امكان چنين ملاقاتي را دارد. در بسياري از سازمانها، نگهبانان به بسياري از مراجعين حتي اجازه ورود به ساختمان و ملاقات با كارمندان و كارشناسان عادي را هم نميدهند چه رسد به مديران سطوح مختلف آن سازمان. مديران و بهويژه مديران ارشد نيز در حصار محافظين و مسوولان دفاتر و خدم و حشم و آسانسور اختصاصي و مسير ورود و خروج خاص هستند و سال به سال فرصتي براي ديدن همكاران خود نيز ندارند چه رسد به مراجعين و بهويژه طبقات محرومي كه نه كسي را ميشناسند و نه رابطي دارند كه برايشان وقت ملاقاتي از فلان مدير بگيرد و برايشان كارسازي كند
در عين حال انصاف نيست منكر تلاشهاي فراواني شويم كه در همه اين سالها براي محروميتزدايي از بسياري از مناطق كشور شده و بسياري از مديران ملي و محلي و نمايندگان مجلس و شوراهاي شهر و روستا و... خالصانه و به دور از نمايشهاي معمول براي حل مشكلات مستضعفين كوشيدهاند.
گذشته از اين، برخورد برخي مسوولان با مطالبات اين اقشار كه عموما مبتني بر حداقلهاي يك معيشت و حيات شرافتمندانه است معمولا دوستانه نيست و گاه به خشونت و بگير و ببند ميانجامد. چالش غيزانيه اهواز كه يك خواسته حداقلي مردم محروم آن منطقه است يا حوادث آبان سال گذشته كه گروهي از معترضين از همين طبقات بوده و براي مطالبات بعضا اقتصادي خود و مبارزه با تبعيض و فساد به خيابانها ريخته بودند از همين دسته است.
بسياري از اين طبقات، با صبر و قناعت و سختي روزگار ميگذرانند و نان خود از عرق جبين حاصل ميكنند و در بسياري موارد تا پايان عمر خواستهاي از حكومت ندارند و در عوض در همه انتخابات و موقعيتهاي ضروري پاي كار و حمايت از نظام و كشور هستند و اين حمايت بيمنت است كه مرحوم امام (ره) تا اين حد بر خدمت به اين اقشار تاكيد داشتهاند. ظهور مطالبات اين اقشار معمولا در شرايطي است كه كارد به استخوان رسيده و طاقتشان سر آمده است و شوربختانه در چنين شرايطي بعضا نيز پاسخ مناسبي دريافت نميكنند. تجديد ميثاق با آرمانهاي امام (ره) فقط رفتن به مرقد ايشان و تقديم نمادين گل نيست. به خودم و همه كارگزاران كشور هشدار پير جماران را يادآوري ميكنم كه «اگر حالا هم شما كارهايي بكنيد كه توجه مردم را از مصالح و توجه خودتان از مصالح به چيز ديگر متوجه بشود، ... عوض اينكه براي اين پابرهنهها، براي اين ضعفا، براي اينهايي كه زحمت كشيدند و شما را به اينجا رساندند و حالا هم توقع از شما خيلي ندارند براي اينكه يك آب و ناني، يك آبي، يك ناني، يك برقي، يك چيزها[يي] آن چيزهاي اوليه را به اينها برسانيد؛ از اين غفلت كنيد و برويد سراغ جنگ اعصاب و بساط، خوب، اين همان است كه آن وقت امريكا ميكرد، حالا شما ميكنيد.»