• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4662 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۸ خرداد

مروري بر چند فيلم با محوريت ويروس‌هاي مرگبار

ضربه ويرانگر ويروس بر پيكر و جان غرور بشري

كامل حسيني

 

فرويد به سه اكتشاف اشاره مي‌كند كه توانسته‌اند ضربه‌هاي مرگباري را به پيكر غرور و خودشيفتگي انساني فرود آورند. اگرچه با همه موارد بيان شده توسط فرويد همصدا نمي‌شويم ولي در عين رد يك يا دو مورد، مواردي منطقي‌تر و عيني‌تري هم به ليست فرويد مي‌توان افزود ازجمله اينكه با كشف روزافزون درباره ويروس‌هاي ناقل بيماري‌ به‌طور مداوم ضربه‌هاي سهمگين متعدد بر پيكر غرور بشري وارد مي‌شوند و از قضا با الهام از اين ضربه‌ها ي غرورشكن فرود آمده بر تكبر بشري توسط ويروس‌ها، فيلم‌هاي گوناگونِ مملو از تصاويري دراماتيك از اين ضربه‌ها ساخته شده‌اند. به عنوان نمونه ساخت فيلم «طاعون فلورنس.» فيلمي در سال 1919 و زماني كه هنوز سينما صامت بود با وحشتي كه از گسترش بيماري به همراه داشت و با همان سكوت سينمايي‌اش فريادي بلند از گلويش بيرون آمد. دومين فيلم از اين ليست به‌نام من افسانه هستم در سال 2007 سرگذشت زندگي آخرين مرد روي زمين را دنبال مي‌كند كه حين تلاش براي حفظ بقايش در يك فرصت داروهايش را روي ناقلان مُرده آزمايش مي‌كند اما سه سال است كه به هيچ نتيجه‌اي نرسيده است. فيلم ديگر به نام قرنطينه محصول سال 2008 و توسط جان اريك داودل، كارگرداني شده است. اين فيلم حكايت ويروسي خطرناك است گويا آدم‌ها را بدل به قاتل مي‌نمايد. فيلم دوازده ميمون هم تهديد ويروس‌ها را در محتواي خود گنجانده است؛ فيلم زندگي شخصي زنداني را در سال ۲۰۳۵ دنبال مي‌كند. اگر موافق سفر به گذشته باشد و ويروسي مرگبار را از بين ببرد، آزاد مي‌شود. اين ويروس عمده جمعيت روي زمين را كشته است و باقي انسان‌ها ساكن زيرزمين‌ها شده‌اند چون هوا با اين ويروس مسموم شده است. فيلم «وحشت در خيابان‌ها» به كارگرداني اليا كازان است و در سال ۱۹۵۰ ساخته شده است. در فيلم «وحشت در خيابان‌ها» شخصي در خدمات سلامت امريكا مشغول كار است و بايد براي جلوگيري از انتشار يك نوع بيماري واگيردار با زمان رقابت كند. فيلمي ديگر به نام شيوع در سال 1995 ساخته شد كه داستان شيوع ويروسي در زئير و بعدها انتقال ويروس به امريكا را بازگو مي‌كند. از ميان اين فيلم‌ها موردي نزديك‌‍‌تر به ما ديده مي‌شود كه بيشتر بايد به آن پرداخت و آن فيلم «شيوع» ساخته استيون سودربرگ محصول سال 2011 است و به طرز باور نكردني از نخستين سكانس تا پايان، ورود ويروسي را وارد پيرنگ خود كرده است و رسانه‌ها، مقالات فراوان و تماشاگران شباهتش را با ويروس كوويد 19 ديده‌اند. چنين است در فيلم، منشا و طرز شيوع و گسترش ويروس، همچنين تفسير منشا و حتي علت گسترش ويروس براساس تئوري توطئه و جنگ بيولوژيكي يا غيرعمدي بودن و از دست در رفتن ويروس در آزمايشگاه، پنهان كردن كل حقايق مربوط به اين ويروس توسط امريكا همگي حتي جغرافياي آغازش، شبيه سرگذشت كرونا است. به نظر نگارنده آنچه اين فرضيه‌ وجه شباهت را بيشتر نشان مي‌دهد گزارش يكي از پزشكان است مبني بر اينكه ظاهرا ويروسي نو، عجيب و ناشناخته‌اي آمده كه نه آنفلوآنزاي خوكي است و نه از نوع سارس. البته در پيشروي روايت و در ميانه فيلم اميد تماشاگر به سبب اوج‌گيري كشمكش‌ها و تشديد خوشبيني‌ها در پرده آخر با حل مهم‌ترين بحران كه همان كشف واكسن است گره‌ها باز مي‌شوند. بياييم يكبار ديگر پاياني‌ترين سكانس فيلم را در مقايسه با سرفه‌هاي به ظاهر ساده آغاز فيلم را در ذهن خودمان مرور و مقايسه كنيم. به احتمال زياد ذهن ما در نگاه نخست و خودآگاهانه معطوف به اين حقيقت جلب مي‌شود كه مولف در تلاش است تا با سكانس پايان به ما بگويد منشا و سرگذشت شيوع ويروس را در خفاش و خوك مثلا بايد جست اما بشر با ساخت واكسن آن بر آن پيروز مي‌شود. اما آيا اين تنها پايان ماجراي فيلم است؟ در اينجا از چشم‌انداز ذهن ناخودآگاه ما و حتي ذهن ناآگاهانه يا ناخودآگاه كارگردان آن ‌هم به كمك جهان هرمنوتيك و تاويل متن نگاهي دوباره بيفكنيم زيرا آثار هنري گاهي كولي‌وار از مرز ذهن خودآگاه ما گذر مي‌كنند و ناخواسته در قلمرو ناخودآگاه‌مان احتمالا حقايقي ديگر مي‌آفرينند به‌ويژه زماني كه از يك ساخت هنري مدت‌ها پس از به دنيا آمدنش خوانشي دوباره داشته باشيم. شايد پس از حدود نه سال فيلم افقي ديگر بر ذهن ما گشوده مي‌شود؛ يعني در پاياني‌ترين سكانس از وقوع «شيوع»ي ديگر مي‌دهد و اگرچه بشر واكسني براي مقابله با ويروس مي‌سازد اما چون همچنان حاضر به دگرگوني در برخي سبك‌هاي زيانبار زندگي‌اش نيست دوباره از همان خفاش و خوك ويروسي اين بار قدرتمند‌تر برخواهد خاست از نوع كروناي زمان ما. اگر از اين چشم‌انداز بنگريم آنگاه استيون سودربرگ براي فيلمش خودآگاهانه يا ناخودآگاهانه پاياني ناشناخته انتخاب كرده است زيرا تنها خداوند مي‌داند براي اين ويروسي كه هر لحظه از نو ممكن است در پايان فيلم دوباره متولد شود يا حتي ويروس كروناي زمان ما چه زماني واكسن ساخته خواهد شد؛ زماني كه بر دانش بشري هنوز ناشناخته باقي مانده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون