از ابتداي اسفند ماه كه كرونا چونان مهمان ناخواندهاي وارد كشور شد و سبك زندگي مردم را دگرگون كرد، ويروسشناسان به مرجع اطلاعاتي مردم تبديل شدند، همه ميخواستند بدانند ويروس كوويد 19 چگونه عمل ميكند، چطور منتقل ميشود، آيا توليد واكسن در كوتاهمدت ممكن است و... آيا در آينده نزديك مراجع اطلاعاتي ما علاوه بر ويروسشناسان، حشرهشناسان و قارچشناسان خواهند بود؟ آيا همين حشرههايي كه فكر ميكنيم، كاهش جمعيتشان هيچ تاثيري بر زندگي ما ندارد به دردسر جديد جامعه انساني تبديل ميشوند و ميتوانند تحول ديگري را در زندگي ما شكل دهند؟ حشرهشناسان چطور ميتوانند از ما در برابر بيوتروريسم محافظت كنند؟ اين پرسشها را با عليرضا نادري، حشرهشناس و اكولوژيست مطرح كرديم.
زماني كه در ايران درباره محيط زيست و حيات وحش صحبت ميشود، حشرات آخرين گروه گونههايي هستند كه به ذهن ميرسند، چرا؟
اكوسيستم و اكولوژي مفاهيم پيچيدهاي هستند و اغلب مردم، دولتمردان و حتي كارشناسان به اين پيچيدگي توجه خاصي نكرده و ديد درستي نسبت به آنها ندارند. در ايران هم از آنجا كه مبناي شكلگيري سازمان حفاظت محيط زيست، شكار بود در ابتداي فعاليت اين سازمان، حفاظت از گونههايي مانند پازن يا بز كوهي، پلنگ، يوزپلنگ، گوزن، خرس، گوسفند وحشي يا قوچ اهميت داشت و سالها بعد بقيه گونهها از جمله پرندگان مورد توجه مختصري قرار گرفتند. اين در حالي است كه ميدانيم پايههاي اكوسيستم بيمهرهها، گياهان و ميكروارگانيسمها هستند. در ايران متاسفانه كمتر كساني به ميكروارگانيسمها يا حشرات به عنوان بخشي از اكوسيستم توجه ميكنند. درست است كه موسسههاي مختلف داريم كه حوزه كاريشان روي حشرات است اما اين مطالعات بايد كاربردي و وارد عرصه عمل شوند.
خبري به تازگي منتشر شد كه از كاهش 25 درصدي جمعيت حشرات در جهان خبر ميداد، آيا اين كاهش تنها شامل حشرههاست يا ساير ميكروارگانيسمها را هم شامل ميشود و معمولا چنين پژوهشهايي چگونه انجام ميشوند؟
كاهش جمعيت حشرات يك وجه قضيه است. در كنار آن ميكروارگانيسمها و گياهان همچنين جانوران ديگر مهرهدار و بيمهره هم دچار مشكل شدهاند. بنابراين اگر همين تحقيق و آمار درباره بقيه گونهها هم انجام شود همين نتيجه را ميگيريد و تناسبها، اندكي با هم متفاوت خواهد بود. در دنيا حدود يك ميليون گونه حشره شناسايي شده اما دانشمندان تخمين ميزنند كه 10 يا 15 ميليون گونه داشته باشيم. بنابراين ما تنها يك دهم گونههاي حشره را تاكنون شناختهايم كه نوك اين كوه يخ است و از بقيه شناختي نداريم و تخميني از جمعيت آنها نيز نخواهيم داشت. در برآورد جمعيت، دانشمندان مجموعهاي از گونهها را به عنوان شاخص انتخاب ميكنند. بهترين شاخصها معمولا پروانهها، سنجاقكها يا حشرات آبزي هستند كه علاوه بر آنكه شمارش و نمونهبرداري از آنها آسانتر است به عنوان شاخص پايش اكولوژيك نيز از آنها ياد ميشود. اين گروه از حشرات موجوداتي حساس و آسيبپذيرند. به عنوان مثال پروانهها به گياهان وابستگي مستقيم دارند و نبودشان ميتواند بخشي از آسيب ديدگي و فقدان سلامت محيط زيست را نشان دهد، يا حشرات آبزي شاخصي براي سلامت آب هستند. زنبورهاي عسل از ديگر گونههايي هستند كه به عنوان شاخص در نظر گرفته ميشوند البته وقتي از زنبور عسل صحبت ميكنيم منظور زنبورهاي پرورشي نيستند.
چه عامل يا مجموعه عواملي باعث اين كاهش جمعيت گونهها شده است؟
ما در سدههاي اخير كه انقلاب كشاورزي و صنعتي صورت گرفت به تخريب منابع طبيعي پرداخته، كشاورزي غيراصولي و ناپايدار را به كار گرفته و همه چيز را به هم ريختيم. نمونهاش سمپاشيهاي بيرويه براي مقابله با حشرات است تا آنها را به عنوان رقيب غذايي كنار بگذاريم. اين عوامل باعث تنگ كردن حلقه زيستي براي گونههاي مختلف شده و حالا انتظار داريم اين كاهش اتفاق نيفتد. بيش از 70 درصد از انواع حشرات در جنگلهاي گرمسيري كره زمين زندگي ميكنند. در اين جنگلها فارغ از تغييرات اقليمي بيشترين عامل از بين رفتن حشرات، تخريبهاي گستردهاي است كه در آنها رخ داده است. با تخريب يك هكتار جنگل يا حتي قطع يك درخت در اين جنگلها ممكن است صدها گونه ناشناخته نابود شوند. در اين عرصهها، گونهها وابسته به فضاي اكولوژيك محدودي هستند به عنوان مثال يك درخت همانند يك اكوسيستم كامل عمل كرده و ميتواند ميزبان دهها گونه ناشناخته باشد كه با از بين رفتن آن، اين گونهها هم از بين بروند.
ما داراي دورههاي انقراضي براي گونههاي مختلف در جهان بودهايم، چرا چنين انقراضهايي را به عنوان يك دوره در نظر نگيريم كه به هر حال اتفاق ميافتاد؟
در دورههاي مختلف وقتي گروهي از گونهها شروع به انقراض ميكردند، بخش ديگري از گونهها كه توان سازگاري با شرايط جديد را داشتند با انقراض شدهها، جايگزين ميشدند. علاوه بر آن در اين دورهها عموما تمام افراد گونه، منقرض نميشدند و برخي از آنها با شرايط جديد سازگاري پيدا ميكردند. ما 5 انقراض بزرگ را پشت سر گذاشتهايم كه آخرين آنها 65 ميليون سال پيش بود كه شهاب سنگي به يوكاتان مكزيك برخورد كرد. در اثر اين برخورد بيش از 70-60 درصد گونهها نابود شدند ولي پس از آن شاهد شكوفايي، تكامل و تحول گونهها بوديم ولي از آنجا كه انسان با رفتارهايش مانع تكامل گونهها ميشود اين موج انقراض ممكن است به فاجعه منجر شود. براي مثال در عصر يخبندان گونهها توان و امكان جابهجايي داشتند، به اين ترتيب كه وقتي يخهاي قطبي به سمت امريكاي شمالي يا شمال اروپا حركت كردند، گونهها از شمال به جنوب مهاجرت كرده و از اروپا وارد فلات آناتولي و ايران شدند. فرض كنيد در شرايط كنوني جابهجايي و مهاجرت گونهها بخواهد اتفاق بيفتد، آيا كريدوري براي مهاجرت آنها باقي مانده است؟ در حال حاضر تنها گونههايي مانند پرندگان و پستانداران پرنده مانند خفاشها ميتوانند مهاجرت كنند و بقيه به ناگزير از بين خواهند رفت. حتي حشرهها با وجود داشتن قابليت پرواز با توجه به ضعف بعد پروازيشان بر سر راه با موانع انساني و مزارع سمپاشي شده، برخورد كرده و از آنجا كه گياه ميزبان وجود ندارد، نابود ميشوند. بنابراين انسان مانع بزرگي بر سر راه تكامل گونههاست و تكامل را از بين ميبرد.
ممكن است اين پرسش مطرح شود چه اهميتي دارد اگر حشرات منقرض شوند؟ حضور حشرات چه كاركردي براي ما دارد كه بخواهيم آنها را حفظ كنيم به ويژه آنكه ممكن است براي ما خطراتي هم داشته باشند؟
متاسفانه انسان به قدري خودخواه است كه همه چيز كره زمين را براي خودش ميخواهد. درست است كه ژن بقا در همه موجودات و از جمله انسان وجود دارد اما ما چيز ديگري هم به ارث بردهايم كه همان هوش و ذكاوت است. اگر از حشرات و ساير موجودات خوشمان نميآيد به بقاي آنها اهميتي نميدهيم و ارزشي براي جانوردوستي قائل نيستيم. باز هم بايد براي بقا و حضور حشرات در چرخه طبيعيشان تلاش كنيم زيرا بدون آنها با مشكلات جدي مواجه خواهيم شد. مردم متاسفانه اطلاع درستي از كاركرد حشرات براي بقاي انسان و زمين ندارند. مسوولان و رسانهها مدام تكرار ميكنند، مزارع كشاورزي و باغ و باغداري براي امنيت غذايي ما مهم است يا فقط فلان جامعه محلي اهميت دارد و محيط زيست در اولويت دوم است. اما آيا بدون محيط زيست، جامعه انساني ميتواند به بقاي خود ادامه دهد؟ براي درك اهميت حشرات لزوما همه نميتوانند حشرهشناس باشند ولي ميتواند درباره تاثير آنها بر حيات انساني اطلاعرساني درستي صورت گيرد. حشرات كاركردهاي مختلفي دارند: يكي از مهمترين كاركردهاي آنها در طبيعت، نقش آنها در زنجيره و شبكه غذايي است كه اين شبكه در نهايت به انسان برميگردد. اگر حشرات نباشند، گياه و مرتع و جنگلي كه غذاي انسان از آن تامين ميشود، وجود نخواهد داشت ولي از آنجا كه حشرات كوچك هستند، نقششان كمرنگ ديده ميشود. آنها همچنين كنترلگر طبيعي ساير موجودات هستند تا تبديل به آفت براي زندگي بقيه و از جمله انسان نشوند. از حشرات به عنوان رفتگران طبيعت هم ياد ميشود، آنها پسماندهاي گياهي و جانوري را جمع ميكنند تا طبيعت به تعفن و انواع بيماريها دچار نشود. سهم ديگر حشرات براي بقاي ما در چرخه كربن و نيتروژن است. بدون حشرات، چرخه كربن يا ترسيب كربن صورت نميگيرد. اگر كربن در خاك و نيتروژن نباشد، گياه در خاك به عمل نميآيد. با وجود پيشرفتهاي علمي در حوزههاي مختلف ما هنوز به تكنولوژياي دست پيدا نكردهايم كه بدون حشرات قادر باشيم چنين كاري را انجام دهيم. گرچه گفته ميشود، ميكروارگانيسمها و باكتريها ميتوانند چنين كاركردي داشته باشند اما بايد توجه داشت كه اغلب اين ميكروارگانيسمها باز هم وابسته به حشرات هستند زيرا ابتدا بايد خاك ساخته شود و حشرات هستند كه اين كار را انجام ميدهند. اگر هم بخواهيم از نگاه ديني و خداباورانه به اين موضوع نگاه كنيم، باز موظفيم به طبيعت احترام بگذاريم. بعد از ميليونها سال طبيعت خودش را با شرايط موجود تطبيق داده و هر ذره و موجودي در جاي خود قرار گرفتند و به تعادل رسيده است و ما نميتوانيم اين چرخه و تعادل را به هم بزنيم.
در دنيا و ايران چه زماني ما شروع به مطالعه درباره كاركرد حشرات كرديم و آيا توانستهايم با توجه به فوايد آنها براي حيات انساني، قدمهايي را براي حفاظت از آنها برداريم؟
در دنيا از 300 سال پيش مطالعات درباره حشرات اهميت پيدا كرد و كشورهايي مانند انگليس، آلمان، هلند، فرانسه، ايتاليا و امريكا آغازگر اين راه بودند. البته با وقوع انقلاب كشاورزي و صنعتي طبيعتا موج مخالف با حفاظت شكل گرفت كه پشت آن، منافعشان نهفته بود. به عنوان مثال مافياي سم ميخواست ميزان بيشتري از توليدات خود را بفروشد، آنها به واسطه مقاومت جمعيتي از حشرات كه توانسته بودند از سمپاشي جان سالم به در برند هر سال سموم قويتري روانه بازار ميكردند اما اين كار باعث مقاومتر شدن تعداد محدودتري ميشد كه ميتوانستند خود را با سم جديد سازگار و بقا پيدا كنند. در اين حالت چه كسي ضرر ميكند؟ انسان. حشرات به دليل سيستمهاي تكثير و سازگاري بالاتر به سرعت نسل تازهاي پيدا ميكنند. اگر نسل انساني 40 سال طول ميكشد ولي حشرات ممكن است در يك سال دو نسل توليد كنند حتي حشراتي داريم كه در يك سال 6-5 نسل توليد ميكنند كه نمونهاش مگس خانگي يا سوسريها و برخي پشهها هستند. براي چنين گونههايي، سم بياهميت است چون همواره جمعيتي باقي ميماند كه با آن سم سازگار شده. در عوض انسان و فرزندانش دچار سرطان، نقص عضو و مشكلات ژنتيكي ميشوند. در واقع ما براي مقابله با حشرات در حال از بين بردن نسل انسان هستيم و اگر روزي بخواهيم سمپاشي را متوقف كنيم، دنيا با برخي گونههاي مقاوم حشرهها پر ميشود در حالي كه گونههاي كنترلكننده آنها را از بين بردهايم.
حشرهشناسان براي مقابله با آفت بالاخره بايد راهي ارايه دهند، اين راهحل چيست؟
مبارزات بيولوژيكي همواره از سوي سازمان محيط زيست براي كنترل آفات توصيه شده ولي اين شيوه هزينهبر است و دست مافياي سم را كوتاه ميكند. علاوه بر آن در ايران شاهديم كه اطلاعرساني نه در سازمان محيط زيست و نه در سيستم دولتي در اين باره انجام نميشود تا افكار عمومي نسبت به مصرف سم حساسيت بيشتري داشته باشد. البته اين موضوع تنها منحصر به كشورمان نيست. حتي در امريكا كه به عنوان بزرگترين اقتصاد جهان ميشناسيم چنين دعوايي بين كساني كه خواهان مقابله بيولوژيك هستند و كارخانههاي سمسازي وجود دارد. در آلمان و اروپا هم بين سمپاشي و مبارزات بيولوژيك، مجادله فراوان است اما اگر ما دو يا سه درصد در جا انداختن مقابله بيولوژيك به جاي سمپاشي پيش رفتهايم آنها 20 درصد جلو رفتهاند.
در هفتههاي ابتدايي شيوع كرونا در جهان موضوع انتقال اين ويروس از طريق حشرات مطرح شد و كارشناسان به آن پاسخ منفي دادند، اين پاسخ بر چه اساسي داده شد؟
ويروسها معمولا با حشرات منتقل نميشوند بلكه آنها معمولا انگلهاي تك سلولي و باكتريها را منتقل ميكنند. درباره انتقال ايدز از طريق حشرات همين اندازه حساسيت و نگراني وجود داشت و مقالاتي بر اساس كار آزمايشگاهي منتشر شد كه نشان ميداد چنين انتقالي صورت نميگيرد. دانشمندان روي خون موجود در پشههايي كه مبتلايان به ايدز را نيش زده بودند، آزمايش كردند كه چنين ويروسي در آنها وجود نداشت. حتي داوطلباني داشتيم كه پشه آنها را پس از نيش زدن يك بيمار مبتلا به ايدز نيش ميزد و آنها مبتلا نميشدند. اما درباره كرونا نميتوان چنين فرضي را صفر دانست چون تاكنون مطالعه و مجموعه آزمايشهايي كه درباره ايدز صورت گرفته بود، انجام نشده است. البته اين گفته بدان معنا نيست كه انتقال صورت ميگيرد فقط ميتوان گفت هنوز آزمايشهاي جامعي در اين باره انجام نشده است.
اين روزها ويروسشناسان به واسطه شيوع كرونا مهمترين كارشناسان شبكههاي خبري هستند، آيا اين احتمال وجود دارد كه در آينده نزديك ما دچار بيماريهاي انتقال يافته از طريق حشرات باشيم و به دانش حشرهشناسان نياز مبرم پيدا كنيم؟
مهمترين سختي كار حشرهشناسان، باكتريشناسان، قارچشناسان و ويروسشناسان اين است كه ديگران ارزش كار آنها را درك نميكنند. تا زماني كه كرونا نبود همه ميگفتند، ويروسشناسان مگر چه ميكنند جز اينكه در آزمايشگاه سر خود را با ميكروسكوپ گرم كردهاند. توجه داشته باشيد كه پشهها از بين تمام موجودات زنده، اصليترين عامل قتل انسان در جهان هستند و بيشترين مرگومير بر اثر حشرات اتفاق ميافتد. در حال حاضر اين نگراني وجود دارد كه بيماريهاي گرمسيري يا بيماريهاي مرتبط با حشرات با گرم شدن زمين به منطقه ما وارد شده و شاهد تبعات آن بر زندگيمان باشيم.
چه عاملي باعث ميشود كه چرخه زيستي حشرات به ويژه پشههاي بيماريزا به هم خورده، جمعيت آنها افزايش پيدا كرده و بتوانند زندگي ما را هم دچار اختلال كنند؟
جمعيت اين گونهها معمولا اندك است چون اكولوژي آنها را محدود ميكند. زماني كه از اكولوژي صحبت ميكنيم، مقصودمان فقط آب و هوا و موجودات ديگر نيستند بلكه انسان هم جزيي از آن است. وقتي جايي كه آب نبوده درياچه مصنوعي يا بركه درست كرده يا برنج كشت ميدهيم، فضا براي جولان و افزايش جمعيت پشهها فراهم ميشود. از آنجا كه جامعه انساني مهاجر به اين مناطق هم به لحاظ پوشش و فرهنگ با اين مناطق سازگار نشده و بدنشان هم مقاومت كافي در برابر گونههاي حشره را ندارد، دچار بيماري شده و آنها را به ديگران نيز منتقل ميكنند.
فكر ميكنيد با توجه به هزينههاي انساني، رواني و اقتصادي كه جهان در برابر كرونا تا به حال پرداخته آيا بودجه پژوهشگران اين حوزهها افزايش پيدا ميكند؟
در حال حاضر متاسفانه پژوهشگران اين حوزهها با كمبود بودجه مواجهند. در حالي كه ممكن است در آينده به عنوان مثال قارچهاي ميكروسكوپي باعث انتقال يك بيماري شوند و ما نياز به تخصص قارچشناسان داشته باشيم. اما اگر حتي همين الان متخصصان اين حوزه درخواست افزايش بودجه داشته باشند معمولا با اين پاسخ مواجه ميشوند كه كارشان در اولويت نيست.
نگرانيهاي امنيتي چقدر ميتواند به موضوع حشرات مربوط شود؟
ما ميتوانيم به اين موضوع از ديد بيوترورسيم نگاه كنيم. كشورها ميتوانند با حشرات و ميكروارگانيسمها، كشور ديگري را دچار اختلال كنند. از اين رو ما بايد فون حشرات كشورمان را بشناسيم تا اگر فردا حشرهاي را وارد كشور كردند كه مثلا ميتوانست محصولات كشاورزي را نابود كرده يا بيماريهايي را به ما منتقل كند، جلوي آن را بگيريم. متخصصان ما بايد فون و فلور(پوشش گياهي و جانوري) كشور را به خوبي بشناسند و از آن حفاظت كنند همانند كاري كه متخصصان در كشورهاي اروپايي انجام ميدهند و ورود هر گونهاي برايشان رصدپذير است. در اين كشورها قرنطينه بسيار سختگيرانه است در حالي كه شاهديم در كشور ما گاه كالاها بدون قرنطينه وارد ميشود، اين موضوع بسيار مهم است و ميتواند تبعات جدي براي سلامت و اقتصاد ما داشته باشد.
مهمترين سختي كار حشرهشناسان، باكتريشناسان، قارچشناسان و ويروسشناسان اين است كه ديگران ارزش كار آنها را درك نميكنند. تا زماني كه كرونا نبود همه ميگفتند، ويروسشناسان مگر چه ميكنند جز اينكه در آزمايشگاه سر خود را با ميكروسكوپ گرم كردهاند. توجه داشته باشيد كه پشهها از بين تمام موجودات زنده، اصليترين عامل قتل انسان در جهان هستند و بيشترين مرگومير بر اثر حشرات اتفاق ميافتد. در حال حاضر اين نگراني وجود دارد كه بيماريهاي گرمسيري يا بيماريهاي مرتبط با حشرات با گرم شدن زمين به منطقه ما وارد شده و شاهد تبعات آن بر زندگيمان باشيم.