دونالد ترامپ فكر ميكند كه ميتواند در يك مسابقه
تسليحاتي پيروز شود
زماني براي درس گرفتن از تاريخ
ديويد كورترايت
ترجمه: روحالله سوري
پاسخ دادن به تحريف واقعيات در دولت ترامپ كار عملي و آساني نيست. اما برخي اوقات يكسري از اظهارنظرها و سخنان آنقدر غيرقابل باور و عصباني كننده هستند كه نيازمند توضيح و تصحيحند. مثل اظهارنظري كه اخيرا مارشال بيلينگزلي نماينده ويژه رييسجمهور امريكا در امور كنترل تسليحات در مصاحبه اينترنتي خود با موسسه هادسن در مورد برنامه نامعلوم دولت براي مذاكرات سه جانبه هستهاي با روسيه و چين عنوان كرده است. برنامهاي كه منتقدين آن را اقدامي در راستاي عدم تمديد پيمان كاهش سلاحهاي استراتژيك با روسيه ميدانند كه در سال آينده پايان ميپذيرد. زماني كه از مارشال بيلينگزلي در مورد اين سخن ترامپ كه گفته بود در صورت شكلگيري يك مسابقه تسليحاتي، اين امريكاست كه برنده آن خواهد بود پرسيده شد، پاسخ وي اين بود كه پرزيدنت ترامپ اين مساله را به خوبي روشن كرده است كه ما در اين زمينه عملكرد موثر و مطلوبي داشتهايم و ما ميدانيم كه چگونه در چنين رقابتهايي پيروز شويم. در واقع اين استدلال كه ميتوان دشمن را در يك رقابت تسليحاتي شكست داد به يك تصور غلط از دوران جنگ سرد باز ميگردد.همانگونه كه مارگارت تاچر به صراحت بيان كرده بود كه «ريگان بدون شليك حتي يك گلوله جنگ سرد را برد» بسياري بر اين باور هستند كه آنچه باعث شكسته شدن قدرت نظامي اتحادجماهير شوروي و تسليم شدن كرملين در برابر ايالات متحده امريكا شده است افزايش توان نظامي امريكا خصوصا ابتكار دفاع استراتژيك ريگان بوده است. شايد اين يك تحليل معقولانه و منطقي به نظر بيايد اما به نظر ميرسد كه واقعيت تا حدود زيادي پيچيدهتر از اين باشد. در اين رابطه لازم است كه به ارقام و اعداد توجه بيشتري نشان داد:
اول اينكه هزينههاي نظامي شوروي در طول جنگ سرد از يك روند ثابت و پايداري برخوردار بوده بهطوري كه اين هزينهها در پاسخ به هزينههاي نظامي ايالات متحده امريكا نه افت داشته است و نه رشد. برآوردهاي «سيا» نشان ميدهد هزينههاي نظامي شوروي در طول دهه 80 ميلادي از رشد ثابتي برخوردار بوده است و حتي بعضا در مواقعي نيز روندي نزولي داشته است و طرح ابتكار دفاع استراتژيك ريگان نتوانسته است افزايش قابل توجهي در هزينههاي نظامي اتحاد جماهير شوروي به دنبال داشته باشد. هزينههاي نظامي گزاف مطمئنا باري بر دوش اقتصاد شوروي تحميل ميكرد اما اين يك دستوركار ضروري از سوي گورباچف و ديگر رفرميستها در مورد آنچه پروستريكا ميخواندهاند نبوده است. چرا كه آنها سعي بر اين داشتند تا از طريق پايان دادن به تمركزگرايي استالينيستي و ايجاد يك جامعه باز بر عقبماندگي اقتصادي كشورشان فائق آيند، كاهش نظاميگري بخشي از اين دستور كار بود كه البته تحت تاثير ملاحظات داخلي شكل گرفته بود و نه تحت تاثير فشارهاي بيروني. اتحاد جماهير شوروي در دهه 80 ميلادي از نظر تعداد سلاحهاي هستهاي از امريكا جلوتر بود. ذخاير تسليحاتي اين كشور بهطور چشمگيري از دهه 70 ميلادي افزايش يافته بود و در سال 1986 به 40 هزار كلاهك هستهاي رسيده بود كه در نمودار بالا نمايش داده شده است. استدلال دومي كه در اين رابطه (عدم تاثير رقابتهاي تسليحاتي امريكا در برنامههاي نظامي اتحاد جماهير شوروي) بايد مورد اشاره قرار داد اذعان برخي از مقاماتي است كه بهصورت مستقيم و بلاواسطه شاهد فروپاشي شوروي از نزديك بودهاند: جورج كنان در اين رابطه تعبير پيروزمندانه را تعبيري مضحك خوانده است و بر اين باور است كه تاثير سياستهاي امريكا بيشتر به تاخير انداختن تغييرات بزرگي بود كه شوروي در سالهاي پاياني دهه 80 گرفتار آن بوده است تا تسريع اين روند. ميخاييل گورباچف هم از اين مساله به عنوان يك توهم بزرگ ياد كرده است. از نظر متحد سياسي وي الكساندر ياكولوف نيز فشارهاي امريكا نقشي در انتقال و تحول نظام سياسي شوروي نداشته است. الكساندر ياكولوف بيان داشته كه وي به همراه گورباچف بدون لحاظ كردن اين موضوع كه چه كسي در كاخ سفيد سكاندار است (ريگان يا هركس ديگري)، براي انجام تغييرات در شوروي آماده بودهاند وافزايش توان نظامي امريكا و ابتكار دفاع موشكي تنها روند اصلاحات را پيچيدهتر كرده بود. در پايان بايد گفت كه راه آزموده شده و واقعيت موجود اين است كه نميتوان در يك رقابت تسليحاتي يك طرف را برنده دانست در واقع هيچ برندهاي در اين رابطه وجود ندارد. آنچه ميتواند از دامنه تنشها بكاهد و امنيت را افزايش دهد مذاكرات براي كاهش متقابل تسليحات هستهاي ميباشد. پس بگذاريد كه ايده مسابقه تسليحاتي را براي هميشه به فراموشي بسپاريم.
منبع: بولتن منابع اتمي