«مهار قدرتهاي بزرگ؛ موازنه نرم از امپراتوريها تا عصر جهاني»
نظريه موازنه قدرت يكي از قديميترين و شايعترين نظريههاي شناخته شده روابط بينالملل به شمار ميرود كه عمدتا با نظريه واقعگرايي پيوند خورده است. اين نظريه در دستهبنديهاي موجود در زمره نظريههاي همكاري و منازعه قرار دارد. انديشمندان روابط بينالملل در تشريح اهداف و كاركردهاي نظام موازنه قدرت، مسائل مختلفي را بيان داشتهاند. اصليترين و بديهيترين ويژگي، هدف و كاركرد چنين نظامي برقراري صلح، ثبات و امنيت و حفظ و تقويت آن با بهرهگيري از قدرت است. به علاوه اهداف و كاركردهاي ديگري براي اين نظام ذكر شده كه ازجمله ميتوان به ممانعت از برآمدن قدرت مسلط، استمرار صلح و جلوگيري از جنگ اشاره كرد.
نظريه موازنه قدرت همانند بسياري از نظريههاي روابط بينالملل عاري از نقد نبوده است. در دوره پساجنگ سرد، منتقدين نظريه موازنه قدرت چنين بيان كردند كه امريكا به عنوان تنها قدرت پيروز جنگ سرد ظاهر شد و ديگر كشورها قادر به برقراري و ايجاد موازنه در برابر اين قدرت نبودهاند تا نظام بينالمللي را از تك قطبي خارج كنند. ضعفهاي سياسي، اقتصادي و نظامي موجود در كشورهايي نظير چين، روسيه و مجموعه اتحاديه اروپا موجب شد تا توازني در برابر امريكا در دوره پساجنگ سرد شكل نگيرد.
چنين انتقادي از نظريه موازنه قدرت در حالي مطرح ميشود كه تي.وي. پائول، استاد هنديتبار دانشكده علوم سياسي دانشگاه مكگيل كانادا در اثر جديد خود با عنوان «مهار قدرتهاي بزرگ؛ موازنه نرم از امپراتوريها تا عصر جهاني» كه از سوي انتشارات دانشگاه ييل امريكا در سال 2018 ميلادي به زيور طبع آراسته شده است، تلاش ميكند تا با تقسيم موازنه به دو گونه نرم و سخت به اين انتقاد پاسخ دهد. او اعتقاد دارد اگرچه در دوره پساجنگ سرد موازنه سخت در برابر امريكا شكل نگرفته است اما ساير قدرتها با بهرهگيري از موازنه نرم تا حدودي موفق شدند، قدرت امريكا را در عرصههاي مختلف محدود كنند. بر همين اساس، نويسنده با رويكردي تاريخي- تحليلي سعي در بيان مثالهاي متعدد از دوران امپراتوريها تا رويكردهاي مليگرايانه و حمايتگرايانه اخير دولت ترامپ برآمده تا از اين رهگذر تصويري بهتر از تحول، تكامل و چالشهاي موازنه قدرت ارايه كند.
به گفته نويسنده، «اين كتاب به طرح اين استدلال ميپردازد كه در دو دهه نخست پس از دوران جنگ سرد، كشورها بيشتر به موازنه نرم مبادرت ورزيدند و غالبا بر توافقهاي غيررسمي، نهادهاي بينالمللي و تحريمهاي اقتصادي جهت محدودسازي توان قدرتهاي تهديدگر تكيه كردند. چنين به نظر ميرسد كه توانايي قدرتهاي سنتي و نوظهور از جانب ساير دولتها، نگرانيهاي كمتري را براي آنان در مقايسه با گذشته فراهم آورده است زيرا ديگر نميتوان از آنها به سهولت براي تسخير سرزمين استفاده كرد. موازنه سخت به كلي از بين نرفته اما در بسياري از موارد به گزينهاي با جذابيت كمتر تبديل شده است».
تلاش علمي تي.وي. پائول در قالب كتاب «مهار قدرتهاي بزرگ»، پژوهشي جامع، بيطرفانه و آيندهپژوهانه در حوزه قدرت نرم و گذار نظام جهاني از موازنه قدرت سخت به نوع نرم موازنه قدرت است. در اين كتاب، نويسنده در قدم اول به تبيين سير تحولي و تكاملي موازنهبخشي(نرم و سخت) از سوي قدرتهاي جهاني پرداخته سپس نمونههاي تاريخي كاربست موازنههاي نرم از سوي قدرتهاي بزرگ و متوسط جهاني را مورد مداقه قرار داده است. همچنين چرايي گرايش قدرتهاي بزرگ و متوسط جهاني و قدرتهاي سنتي و نوظهور به موازنه نرم و همزمان دوري جستن از موازنه سخت در بستري تاريخي- تحليلي تبيين شده سپس نقش نهادها، توافقها و تحريمهاي اقتصادي در موازنهبخشي نرم از سوي قدرتهاي بزرگ و متوسط جهاني تشريح شده است. درنهايت، نقش موازنهبخشي نرم در مهار و تحديد تهديدهاي قدرتهاي سنتي و نوظهور تشريح شده و در فصل پاياني كتاب، موازنهبخشي نرم با تمركز بر دوره رياستجمهوري دونالد ترامپ با رويكردي آيندهپژوهانه مورد واكاوي قرار گرفته است.
در مجموع، اين كتاب به پژوهش درباره استفاده از موازنه نرم از جانب قدرتهاي بزرگ و متحدان آنها در جهان معاصر ميپردازد و مطالعه خود را از اروپاي قرن نوزدهم آغاز ميكند. هدف نويسنده از نگارش اين كتاب، استخراج رويدادهايي كليدي از بطن تاريخ پر غناي سياسي 200 سال گذشته و بررسي اين مساله است كه آيا قدرتهاي بزرگ در زمانهايي كه استفاده از موازنه سخت به عنوان بهترين رويكرد براي آنها بوده نيز موازنه نرم را در پيش گرفتهاند و در اين صورت تحت چه شرايطي از موازنه نرم استفاده شده است؟ به بيان نويسنده، «اين كتاب با واكاوي اين پرسشها به اين نتيجه دست يافته كه در نظام بينالمللي پيچيده قرن بيستويكم يعني در زماني كه جهاني شدن اقتصادي و وابستگي متقابل حاصل از آن بين قدرتهاي سنتي و نوظهور رو به فزوني گذاشته است، موازنه نرم همچنان به عنوان يك رويكرد راهبردي كليدي در جهت مهار رفتارهاي تهديدآميز هر دو دسته از اين كشورها پابرجا باقي مانده است. اين سخن بدان معنا نيست كه موازنه نرم همواره موفق عمل كرده يا ميكند يا به نحوي گريزناپذير به صلح ميانجامد بلكه گوياي آن است كه اين روش تحت شرايط مختلف در مقايسه با اتكاي صرف بر تقويت پر هزينه توان نيروهاي نظامي، صفبندي و گسترش جنگ، راهبرد بهتري به شمار ميآيد.» اين كتاب توسط حسين طالشيصالحاني و محمود جوادي ترجمه شده و مقدمه تحليلي دكتر كيهان برزگر، عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي بدان اضافه شده و به همت مركز مطالعات سياسي و بينالمللي وزارت امور خارجه در زمستان سال 1398 منتشر و در اختيار علاقهمندان قرار گرفته است.