درباره مجموعه شعر «طفلي به نام شادي» نوشته محمدرضا شفيعي كدكني
از زلزله و عشق
احسان رضايي
طفلي به نام شادي ديري است گم شده است
با چشمهاي روشن براق
با گيسوي بلند به بالاي آرزو
هر كس از او نشاني دارد
ما را كند خبر
اين هم نشان ما:
يكسو خليجفارس
سوي دگر خزر
اين هفته مجموعه شعر «طفلي به نام شادي» هم به بازار آمد، سومين مجموعه از اشعار استاد دكتر محمدرضا شفيعي كدكني. اين دفتر شعر از چند جهت اهميت دارد؛ اول اينكه اين كتاب مجموعه اشعار يكي از معروفترين اساتيد حال حاضر ادبيات است و با اينكه در مورد خيليها اشتغالات ادبي باعث توجه به فرم و تكنيك و درنتيجه تصنعي شدن شعر ميشود، در مورد دكتر كدكني اين اتفاق نيفتاده و به گواه حضور بسياري از اشعارش در حافظه جمعي ما، او شاعر درجه يكي هم هست. ديگر اينكه بعد از ۲۳ سال مجموعه شعر تازهاي از دكتر كدكني منتشر شده. دكتر كدكني در سالهاي پيش از انقلاب، از 44 تا 56، هفت دفتر شعر منتشر كرده بود كه سال 76 تمام اين هفت دفتر در يك مجموعه با عنوان «آيينهاي براي صداها» منتشر شد. همان سال مجموعه «هزاره دوم آهوي كوهي» هم نشر شد كه اشعار ۵۶ تا ۷۶ را شامل بود. مجموعه «طفلي به نام شادي» سومين مجموعه اشعار دكتر كدكني است و حاصل 20 سال اخير و بهخصوص اشعاري كه استاد در سالهاي تدريس در خارج از ايران، در پرينستون و آكسفورد و ليدن و توكيو سروده است. روي جلد آمده اين مجموعه از پنج دفتر شعر تشكيل شده و در متن كتاب هم هر از چندي، صفحهاي تيرهتر به عنوان شروع يكي از اين دفترها مشخص شده. هر چند توزيع اشعار در اين دفترها به ترتيب زماني يا مكان سرودن نيست و چندان مشخص نيست كه اين تقسيمبندي بر چه اساسي است و دفترهاي شعري كه قبلا به شكل مستقل منتشر نشده بودند، چرا اينجا مشخص شدهاند. به هر حال، كتاب «طفلي به نام شادي» شامل 247 قطعه شعر در قالبهاي مختلف قصيده و غزل و رباعي و نيمايي است. در مقدمه كوتاه كتاب، دكتر به طعنه نوشته: «در تمام مدتِ شاعري من -كه عمري شصت و چند ساله دارد- من همچنان آدم عقبماندهاي باقي ماندهام كه نه وزن را رها كردهام و نه قافيه را و نه معني را، نه عشق را و نه تأمّلاتِ وجودي را و نه ايران را. براي اثباتِ عقبماندگي يك شاعر سندي استوارتر از اين ميتوان يافت؟ آنهم در مملكتي كه عقل اكثريتِ مردم آن به چشمشان است!» در ادامه اين مقدمه هم دكتر از «منتقدانِ رهنشناس» گله كرده و اينكه داوري نهايي شعر با جامعه و بهخصوص جامعه آينده است و باد سياست كه بخوابد، معلوم ميشود وزن هر شعر چقدر است و اينكه خود استاد به اشاراتش از اين و آن ارجاع داده و «من تحتتاثير تمام شعراي كره زمينم» و انتقادي هم به تعطيلي رشته ادبيات تطبيقي دارم. اما هر چه اين مقدمه 4 صفحهاي تند و تيز و پرگلايه است، اشعار كتاب گرم و دلنشين و سرشار از عاطفه هستند و حجم زيادي از آنها عاشقانه هستند. هر چند تعداد اخوانيهها (شعرهايي در ستايش دوستان) هم كم نيست. بررسي و معرفي تمام اشعار اين دفتر، فرصت بيشتري ميخواهد و اينجا در حد يك ستون كوتاه، فقط برايتان يك رباعي از اين مجموعه نقل ميكنم، مشت نمونه خروار:
بيهوده مگو كه دوش حيران شدهاي
سرحلقه عاشقان دوران شدهاي
از زلزله و عشق خبر كس ندهد
آن لحظه خبر شوي كه ويران شدهاي