نگاهي كوتاه به كتاب «وقت پرنده شدن با گندم و دريا» اثر شعر منصور ململي
آه! دشتي شدم
سعيد اسكندري
كتاب «وقت پرنده شدن با گندم و دريا» سروده «منصور ململي» كه نشر هشت در اهواز منتشر كرده در نوع خود از زيباترين و خواندنيترين مجموعه شعرهايي است كه در سالهاي اخير منتشر شده است. شعرهايي سرشار از تصوير و حس و عاطفه و معاني انساني كه تلفيقي هستند از نوعي نگاه رمانتيك، گاه سانتيمانتال و فانتزي: «ميخواهم دست در دست گندم/ و دريا/ بدوم به دنبال شاپركها....» ص36؛ همچنين تاثير شاعران سمبوليست فرانسوي به ويژه بودلر از طريق ترجمه: «با من سخن بگو/ با زبان برجهاي سبزفام» ص۱۵. تاثير شعر شاعران موسوم به شاعران شعر ديگر به ويژه هوشنگ چالنگي و در حد كمتري شاعران موج ناب: «ماه كه در آمد/ نشان خواهم داد/ تو را / گلي كه زيباتر است/ حتي از خروسي كه دارد/ گام ميزند
در برف» ص۸ .
نوعي شعر شباني امروزي شده: «حكايت تازهاي نيست/ كه اين برجها/ بر جاي ميگذارند مرا/ از كمرگاه خويش/ با آواز نيني نوازان/ كنار چشمهها در مه» ص۵۳. شعر اقليمي و نگاهي بومگرايانه «پنهان نميكنم/ شادمانيام را هنگام كوچ ايل بابادي باب» ص۴۴. عناصر موجود در طبيعت و جغرافياي زيستي عشاير بختياري «وقتي بهار بارانگرد/ و قلعه تل را زخمي ميبينم/ در دشتي زيبا از گلهاي زرد» ص۴۹.
مليگرايي انسانگرايانه و غيرنژادپرستانه و غيرشوينيستي. آنجا كه شبلم ران عرب بر كارون او را دلداري ميدهد. ص۲۲شعر. پرداختن به موتيفهاي تاريخي «از مردمش احمدآباد بود / در عصر انقلاب و خون» ص۱۶ يا «چگونه ملك شاه سلجوقي با چهرهاي سرخ/ در ايوان خانهاش قدم زد» ص۱۷.
اشارات اسطورهاي به اساطير يونان و ايران: «چنين كه آشفته ميگذرد / با گندم روي پلك/ آنتيگونه نگونبخت/ تنها /چراغي از گريه ميسوزد/ برابر اين سرگردان/ كه نامش اديپوس است» يا آنجا كه از مارها بر دوش ميگويد ص۱۲.
و اشارات و تلميحات مذهبي به ويژه مذاهب مسيحيت و زرتشتي: «آه مريم مجدليه / كه سوگوارانه بر خويش آويختهاي» ص۱۴، «چون بميرم/ روي كعبه زرتشت خاكم كنيد» ص۲۹.
مرگانديشي: «بيگمان ديوانه صحراها خواهند شد/ پس از مردن من /هم ماه/هم گندم زرد» ص۹۷.
طبيعتگرايي توجه به طبيعت و استفاده از موتيفهايي چون گل و ماه و پروانه و گندم و دريا و درخت و پرنده و اسب رد شده از صافي جاني حقيقتا شاعر و جاني صافي مردي فاضل و شاعر در شهرستاني كوچك اما مدرن.
محتواي شعرها رهايي طبيعت دوستي، وطندوستي، زيست شاعرانه و توجه به زيست بوم و آداب قوم بختياري و... است. ململي ادامه نظر فكري و زباني بسيط شده هوشنگ چالنگي است و در اين كتاب با اشعاري لطيف، انساني و دلنشين از او مواجه ميشويم با نگاهي كه از چهارمحال و بختياري تا اسپانياي پيكاسو و از مسجدسليمان تا آلمان كانت را زير نظر دارد.
با هم شعري از كتاب وقت پرنده شدن با گندم و دريا سروده منصور ململي را ميخوانيم:
دشتي شدم
براي آهوي بييار سغدي
قطره اشكي
بر چهره اسبان بخارا
ريزش پارهنوري از طاق بازار ماخ
و سرودي براي خفتن گندم و مهتاب
آه! دشتي شدم.