• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4666 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۲ خرداد

عفونت فرهنگي

حامد خاتمي‌پوردر صفحه اينستاگرامش اين هفته موضوعي جنجالي را مطرح كرده است. داستان چاپ كتاب« طفلي به نام شادي» شفيعي كدكني. خاتمي‌پور به تندي بر منتقدان فروش بلافاصله چند چاپ از اين كتاب تاخته و آن را غرض‌ورزي مي‌داند.

چند روزي است كتاب شعري از استاد شفيعي كدكني با عنوان «طفلي به نام شادي» چاپ و روانه بازار شده است. چنان كه انتظار مي‌رفت با استقبال خوبي هم مواجه شده است. در اين ميان سخنان و مطالبي گفته و نوشته مي‌شود كه حقيقتا جاي تأسف و تعجب دارد. اينكه چرا شفيعي با فلان ناشر كار مي‌كند؟ چرا اين كتاب در يك هفته به چاپ دوم و سوم رسيد؟ چرا فلان كتابش قيمت سنگيني داشت؟ چرا چنان و چرا چنين و ...
ما را چه شده است؟!  اين چه زوال فكري و فرهنگي است كه بدان دچار آمده‌ايم!  اين چه دنائت طبعي است كه گريبان ما را گرفته است! علت اين عقده‌گشايي‌ها چيست؟
مدام از نخبه‌كشي ناله مي‌كنيم اما نمي‌بينيم كه در ميان مشتي رند، ما هم سنگ‌ها را برداشته‌ايم! دشنه دشمني كشيدن و دشنام دادن در حق بزرگان چه افتخاري دارد مگر!
«طلسم معجزتي مگر پناه دهد از گزند خويشتنم چنين كه دست تطاول به خود گشاده منم» اگر نظريه يا سخني از او را نمي‌پذيريد، اگر فلان شعر او را نمي‌پسنديد، اگر روش تحقيق او را نادرست مي‌دانيد و هزار و يك اگر ديگر. باري طريق نقد كه مفتوح است. مجله و‌ مطبوعه هم كه تا دل‌تان بخواهد هست. مگر او خودش بر فروزانفر و ديگر بزرگان اشكالات جدي و بجا نگرفته است؟ بارها ديده‌ايم كه حقيقت براي او عزيزتر از فروزانفر بوده است. پس از خود او بياموزيد و از اين پاچه‌ورماليدگي مدرن دست بكشيد.
شفيعي كدكني فرزانه فروتني است كه سال‌هاست سرگرم معلمي، تحقيق، تفكر و نوشتن است. او نه ادعاي كشف و كرامتي دارد و نه كسوت معلمي اخلاق جامعه را به تن كرده است. او 50 سال است كه سنجيده و صميمانه تدريس مي‌كند و در كار پژوهش تا منتهاي طاقت بشري، هر مطلبي را استقصا مي‌كند. اينكه تفكر فردي شفيعي كدكني چگونه است، چگونه زندگي مي‌كند، كدام ناشر را براي آثارش انتخاب مي‌كند، علي الإطلاق به بنده و احدي ارتباط ندارد! آنچه از شفيعي كدكني بايسته داوري است، كتاب‌ها و مقالات اوست و لاغير. 
 راست آن است كه پاسخ چنين رفتار اسفبار و بيمارگونه‌اي را استاد ما سال‌ها پيش در كتاب مفلس كيميافروش داده‌اند؛ ما مبتلا به «عفونت فرهنگي» شده‌ايم و اين عفونت، همچون آنفلوآنزاي پاييزي همه را از زن و مرد، خرد و كلان و عالم و عامي مبتلا كرده است. 
شفيعي كدكني نه محتاج اين يادداشت محقر است و نه با اين كلمات و عبارات ناچيز بنده، چيزي به شأن باشكوهش افزوده مي‌شود. او چونان قله دماوند است استوار و ماندگار. مدح و مذمت ديگران، ادني اثري در كار و بار او ندارد.
 «او به راه خويش مي‌رود، 
بي كه اعتنا كند برين و يا بران، 
 مي‌شكافد آسمان سبز صبح را، 
 رو به رنگ‌هاي بيكران»
 او مي‌ماند و خاطره‌اش و ارزش آثارش، كه در ادوار گونه‌گون داوري خواهد شد كه« زمانه زرگر و نقاد هوشياري بود.»
اما آنان كه قدرت هماوردي با فضل و معرفت او را ندارند و كاري اگر مي‌كنند جز بانگ برآوردن در نورافشاني ماه وجودش نيست، همچون كف روي آبند. موجابه‌اي خُرد، آنها را مي‌شويد و مي‌برد.
آمد شدن تو اندرين عالم چيست
آمد مگسي پديد و ناپيدا شد! 
از ياد نبريم بزرگاني همچون شفيعي كدكني، ستون استوار سقف فرهنگ ما هستند. باري گران و سترگ را به دوش گرفته‌اند. در روزگاري كه سرقت علمي و رزومه سازي كثيري از دانشگاهيان به طمع ارتقاء و ترفيع، رونق و رواج دارد، ميراث ممتاز فكري شفيعي‌كدكني، مايه آبروي نظام دانشگاهي ما در جهان است.كافي است آثار او را اعم از تصحيح، تأليف و ترجمه در طبقات كتابخانه‌ شخصي‌مان، فقط نگاه كنيم. اداي احترام به اين تلاش و تكاپوي پيگيرِ ساليانِ متمادي او، كمترين وظيفه ماست. چه كسي در اين نكته مسلم ترديد دارد كه شناخت عميق ما از بخش بزرگي از فرهنگ‌مان، مرهون كوشش‌هاي فكري شفيعي كدكني است!
 شخصيت منشوري و منظومه فكري شفيعي‌كدكني از نوادر تاريخ و تبار فكر و فرهنگ ايراني است. او مظهر تعادل سنت و تجدد است. او هم محضر اديب نيشابوري را درك كرده است هم در نزد كشيشي اديب، شكسپير را خوانده است. 
احترام به نادره‌كاراني ازين دست، احترامي است به فضيلت و فرهنگ. قدماي ما كه جهان را «از رخنه تنگ چشمي حصار شرارت» نمي‌نگريستند درست گفته‌اند: 
 بزرگش نخوانند اهل خرد
كه نام بزرگان به زشتي برد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون