به ياد دكتر محمدامين قانعيراد
اسطوره اميد به زندگي
محسن آزموده
خرداد، ماه پرحادثهاي است و در نتيجه براي روزنامهنگاران حوزه انديشه و تاريخ، پركار. از اول تا آخر، تقريبا هر روز يك رويداد يا واقعه مهم به وقوع پيوسته كه ميتواند سوژه صفحه يا صفحات انديشه و تاريخ مطبوعات باشد. روشن است كه همه رسانهها و مطبوعات فرصت و توان و علاقه پرداختن به همه اين رويدادها را ندارند و از اين بين آنها، دو يا سه تا را با توجه به گرايش و رويكرد و تخصص خودشان انتخاب ميكنند. اما تقريبا همه رسانهها به برخي از اين رويدادها مثل وقايع نيمه خرداد (14 و 15 خرداد) ميپردازند و از آنها متاثر ميشوند يا مثلا مطبوعات اصلاحطلب قطعا گوشه چشمي به سالروز دوم خرداد و 22 خرداد دارند. اما عموم روزنامهنگاراني كه حوزهشان انديشه و تاريخ است، در كنار وقايع مشهور سياسي و اجتماعي، به يكي ديگر هم ميپردازند: 29 خرداد، سالروز درگذشت دكتر علي شريعتي كه بدون شك، دوست داشته باشيم يا نه، پر سر و صداترين، اثرگذارترين و مشهورترين چهره در طول حدودا دو قرن تاريخ روشنفكري ايراني است.
روزنامهنگاران دورانديشتر حوزه انديشه، معمولا از اوايل خرداد يا حتي زودتر، به فكر پرداختن به وجه يا وجوه جديدي از گفتار و كردار و آثار و شخصيت و زندگي و فعاليتهاي سياسي و اجتماعي علي شريعتي هستند و به اين مناسبت با ضمن زير و رو كردن آرشيو كتابها و مجلات و مقالات و روزنامهها و مدارك و اسناد، سراغ كساني ميروند كه از نزديك علي شريعتي را ديده بودند، پاي سخنراني يا در كلاس درس او حضور داشتند، با او رفاقت و دوستي داشتند و خلاصه به نحوي از انحاي وجود او در اين جهان را تجربه كردهاند و از او متاثر شدهاند.
آشكار است كه با گذشت 43 سال از سال 1356، عموم اين افراد در بهترين حالت در آستانه پيري يا ميانه ميانسالي قرار دارند. دانشجويان و جواناني كه شريعتي را از نزديك ديدهاند، اكنون دستكم شصت سال دارند و بيشتر همسن و سالهاي اين روشنفكري كه خودش بيش از 43 سال عمر نكرد، عموما يا از دنيا رفتهاند يا پير و فرتوت شدهاند. يكي از شاگردان دكتر شريعتي كه دقيقا متاثر از او جذب جامعهشناسي شد و تا بالاترين سطوح دانشگاهي علوم اجتماعي در ايران را طي كرد، محمدامين قانعيراد بود: استاد دانشگاه، پژوهشگر، نويسنده، مدير انجمن جامعهشناسي، فعال سياسي و اجتماعي و روشنفكري كه بيست سال بيشتر از شريعتي عمر نكرد و از قضا 5 روز پيش از سالروز درگذشت او در سال 1397 ديده از جهان فروبست.
دكتر قانعيراد نه فقط به دليل علاقهاش به شخصيت و انديشههاي شريعتي، بلكه همچنين به علت شخصيت متعهد و حضور فعالانه خودش در صحنه همچون شريعتي، يكي از چهرههايي بود كه هر سال در ايام 29 خرداد، با رسانهها و مطبوعات و موسسات علمي و پژوهشي همكاري و ضمن مصاحبه و گفتوگو و ارايه يادداشت و مقاله، در جلسات و نشستهاي مربوطه شركت و گفتارهاي عالمانه در زمينه زندگي و آثار شريعتي ارايه ميكرد. البته حضور فعال رسانهاي او در حوزه عمومي به اين مورد خلاصه نميشد و روزنامهنگاران انديشه در مورد ساير وقايع خردادماه به ويژه رويدادهاي سياسي و اجتماعي به دكتر قانعيراد مراجعه ميكردند و معمولا هم دست پر و با رضايت خاطر باز ميگشتند. دكتر قانعيراد نه شيفته شريعتي بود و از او اسطوره و بت ميساخت و نه مثل بسياري، همه بدبختيها و بيچارگيهاي ما را به روشنفكراني چون او منسوب ميكرد. با رويكرد جامعهشناختي خودش شريعتي را به عنوان يك روشنفكر موثر در اجتماع هم در زمانه خوش و هم در دهههاي پس از آن در نظر ميگرفت و با سنجش آثار و نتايج ديدگاههاي او به ارزيابي بيطرفانه شريعتي و بررسي علل و عوامل اين اقبال توام با مهر و كين ميپرداخت.
حالا با اندوهي بيپايان دو سال از درگذشت دكتر قانعيراد ميگذرد، مرگي نابهنگام و تلخ و باورناپذير از پس دو سال بيماري دردناك آزارنده. اين دو سال براي بسياري از دوستان و ياران و شاگردان و ارادتمندان او از جمله نگارنده، به راستي بيشتر از اينها به طول انجاميده است، با وقايع و رويدادهايي به راستي تلخ و ناگوار و نااميدكننده. بيشك اگر قانعيراد اينجا و اكنون در كنار ما حضور داشت، با آن روحيه قوي و قوت قلبي كه داشت، تحمل دشواريها را براي اطرافيانش نيز راحتتر ميكرد، كما اينكه به اذعان همگان در دو سال سخت و جانكاه بيماري كوشاتر و جديتر و پرانرژيتر از هر زمان بود و لحظهاي از كار و تلاش باز نايستاد. بيهوده نيست كه نزد بسياري از اهالي علوم اجتماعي نام قانعيراد به عنوان اسطوره اميد به زندگي ماندگار شده و هر بار ياد و خاطره او، به ما در برابر مصائب و دردهاي روزگار نيروي تازه ميبخشد. يادش گرامي و بزرگ باد.