باراك اوباما نخستين و شايد آخرين رييسجمهور سياهپوست امريكا در نطق سوگندنامه خود گفت: خود را بر شانه سياهپوستان مبارزي چون مارتين لوتر ميبيند. بر شانه مرداني كه براي تساوي حقوق رنگينپوستان و برقراري عدالت، هزينه سنگيني پرداختهاند.
بعد از پيروزي ۶۹ ميليون نفري باراك اوباما تركيب رايدهندگان در امريكا تغيير كرد. در گزارشي از مجله اكونوميست ذكر شد:«سياهپوستها، لاتيني تبارها و آسيايي تبارها به مرور بخش بزرگتري از رايدهندهها را تشكيل ميدهند.»جامعه سياهان امريكا كه ۱۳ درصد از جمعيت اين كشور را تشكيل ميدهد، نقش مهمي در پيروزي باراك اوباما داشت. در سال ۲۰۰۸ نزديك به ۹۶ درصد از آفريقايي- امريكاييها به اوباما راي دادند.
سياستهاي ترامپ اما به تفكر نژادپرستانه امريكاييها نزديكتر است. اين را ميشود در رفتارهاي پليس امريكا به راحتي مشاهده كرد. آيا نژادپرستي به راستي ريشهكن شده است؟
مواردي گوناگون كه به كشته شدن سياهپوستان مظنون توسط پليس انجاميده، اعتراضات گستردهاي را در سراسر امريكا به دنبال داشت كه برخي از آنها با درگيري معترضان با ماموران پليس توأم بود. رييسجمهور پيشين اوباما در گفتوگويي با شبكه تلويزيوني BET كه بيشتر مخاطبان آن سياهپوست هستند، تصريح كرد: نژادپرستي در جامعه امريكا ريشه دوانده است.
در اواسط دهه 50 ميلادي گروههاي افراطي كوكلوس كلان در امريكا نهضت نژادپرستانه خشني را به راه انداختند كه در نهايت با افزايش خشونت به پيدايش جنبش اعتراضي ضد آپارتايد ختم شد.
حتي تلاشهاي اريك هولدر، وزير دادگستري سياهپوست امريكا در دروه اوباما نتوانست، تاثير چنداني براي رفع تبعيض نژادي بر جاي بگذارد. درست در همان زمان در سال 2014 در شهر فينيكس از شهرهاي ايالات آريزونا يك شهروند سياهپوست ۳۴ ساله به ضرب گلوله يك مامور پليس سفيدپوست كشته شد. پليس مظنون بود كه جوان سياهپوست مسلح است و قصد شليك دارد در حالي كه در دادگاه مشخص شد، جوان سياه اصلا مسلح نبوده!
با وجود اين پليس سفيدپوست در دادگاه تبرئه شد و اين مساله به خشم مردم دامن زد تا جايي كه براي كاهش تنشها طرحي مبني بر آموزش مجدد ۲۲ هزار نيروي پليس نيويورك به اجرا درآمد. اكنون با خطاي مجدد رفتار خشن پليس و بالا گرفتن اعتراضها در پي مرگ جورج فلويد بار ديگر پرونده نژادپرستانه پيش روي اذهان عمومي جهان گشوده شده است. ميتوان گفت مساله اصلي كاخ سفيد، نگراني از قدرت گرفتن بيقدرتان در امريكاست. خصوصا مهاجران و سياهپوستان كه ميتوانند از قدرت مدني خود در انتخابات استفاده كنند.
بعد از پيروزي اوباما پرسش اصلي اين بود: آيا اوباما بدون دخالت دستهاي كاخ سفيد و تنها با محبوبيت خودش به عنوان رييسجمهور پذيرفته شد يا تعمدي در روي كار آوردن و شرايط اوجگيري او در كار بود تا چهره تازهاي از ليبراليسم رويايي امريكا نشان دهند! اوباما در نطق سوگند رياستجمهوري خود گفت كه: چه كسي باور ميكرد، روزگاري كه من در دبيرستان درس ميخواندم حتي آبخوري ما بچههاي سياه جدا بود و اكنون من در جايگاه رياستجمهوري امريكا اداي سوگند ميكنم!
اين سخن به ظاهر حماسي با پايان دور دوم رياست او در كاخ سفيد وجهه ديگري پيدا كرد. تغيير قانون اساسي به ضرر سياهان!
تصويب لايحه حق رأي
تصويب قانون حق راي در 1965 به ميليونها امريكايي سياهپوست اجازه يك مشاركت واقعي در انتخابات را داد. اگرچه تصويب قانون حق راي نتوانست نابرابريهاي موجود در زمينه انتخابات را به طور كامل از بين ببرد اما در كاهش اين نابرابريها نقش چشمگيري داشته است.
تاريخ هنوز نشان نداده مساله اصلي كه باعث تصويب لايحه حق رأي شده چه بود؟ چه اتفاقي باعث شده، قانوني كه در ابتداي امر براي همه مردم يكسان بوده است، حال به طرز نامناسبي ميان مردم رنگينپوست و سايرين تفاوت قائل شود؟ بديهي است كه تا پيش از تصويب قانون حق راي هيچ سياهپوستي قادر به كسب مشاغل و مناصب در زمينه قانونگذاري نبود؛ چراكه تعداد رايدهندگان سياهپوست به اندازهاي نبود كه بتوانند براي خود نماينده انتخاب كنند. تا سال 1992 عملا اوضاع سياهان را ناديده ميگرفت تا اينكه در همين سال تني چند از سياهپوستان در منصب قانونگذاري پذيرفته شدند و اوضاع مجددا شبيه به دوران بازسازي امريكا شد يعني تساوي بين نژادي در برابر قانون.
نكته همين جاست. قرار بود از آن يك شعار ليبرالي ساخته شود. وقتي شعار طرح شد و پرچم موفقيت آن با پيروزي اوباما به اوج رسيد ديگر به اين شعار نياز نبود. دستگاه سياسي نظام سلطه كه در دستان سناتورهاي جمهوريخواهان بود به راه افتاد.
سال 2013 در جريان پروندهاي قضايي اكثريت قريب به اتفاق حاضرين در دادگاه كه سرآمد آنان قاضي جان رابرتز بود به اين نتيجه رسيدند كه اساسا اين قانون حاصل مقتضيات دهه 1960 بوده و ديگر كارآمدي لازم را دارا نيست. در حال حاضر قوانين سختگيرانهاي همچون جواز حضور در انتخابات به شرط دارا بودن هويت يا كارت شناسايي(ID) خاص وجود دارد. نكته جالب اين است كه اين قبيل سختگيريها در سالهاي اخير بيشتر براي كنترل مشاركت سياهپوستان در ايالاتي كه در دست جمهوري خواهان بوده است، گسترش يافته.
يكي از دلايل سنگ انداختن پيش پاي رايدهندگان و ايجاد چالشهاي گوناگون، برانگيختن احساس بيمصرفي در آنان است. مطالعاتي كه در سال 2014 صورت گرفت به خوبي بيانگر اين ارتباط متقابل بود كه:«به هر ميزان كه حكومت و يا دولت موانع شركت در انتخابات را از سر راه مردم بردارد، ميزان مشاركت بالاتري را شاهد خواهيم بود.» سياستمداران جمهوريخواه به عمد بر خلاف جريان اين تحقيق گام برداشتند تا با ايجاد موانع از ميزان مشاركت رنگينپوستان بكاهند. حال كه تعداد امريكاييهاي سياهپوست و شهروندان امريكاي لاتين در جناح دموكرات روز به روز در حال افزايش است، چه فرقي ميكند كه محدوديتهاي اعمال شده، جو بايدن و فرزندش را هدف بگيرد يا مردم رنگينپوست را؟
روشهاي كنترل انتخابات
مرسومترين روش براي ناديده گرفتن راي اقليتها و دخل و تصرف در آن را «قطببندي» ميدانند كه از طريق تقسيم كردن عموم مردم به دو دسته «اكثريت» و «اقليت» (كه طبعا جاي سفيدپوستها در دسته اول است) انجام ميگيرد.
تاكتيك «بستهبندي» نيز از ديگر تاكتيكهاي استفاده شده عليه اقليتهاست كه از طريق دستكاري آرا و شمارش متقلبانه آن انجام ميشود تا توانايي انجام هر گونه اقدامي از اقليتها سلب شده و قدرت پيشرفت در آنها فلج شود. اتفاقي كه در ايالت ويرجينيا در سال 2010 رخ داد. در جريان اين اتفاق به دليل حوزهبنديهاي مجدد از شركت سياهپوستان بخشهاي جنوبي در حوزه انتخاباتي «بابي اسكات» ممانعت به عمل آمد!
از آنجايي كه رنگينپوستها هنوز هم در بيشتر بخشهاي ايالات متحده اقليت جوامع را تشكيل ميدهند با در نظر گرفتن ميانگين آرا قطعا سهم ناچيزي در انتخابات پيش رو خواهند داشت. در نتيجه «بستهبندي» و «قطببندي» باز هم مشاهده خواهد شد.آخرين حربه نظام امريكا براي كنترل اوضاع اقليتها در انتخابات قانون جديدي است كه مانع مشاركت مجرمين ميشود. در جريان اعتراضات اخير دهها هزار نفر دستگير شدند. اين دستگيريها بهانهاي است براي جلوگيري از حق رأي سياهاني كه در اعتراض به قتل جورج فلويد دستگير و داراي سوابق قضايي تخريب و آشوب ميشوند. در سال 2012 پنج و هشت دهم ميليون نفر از شهروندان امريكا از شركت در انتخابات محروم شدند؛ چراكه در ايالت محل زندگي آنها راي دادن براي افرادي با سوابق قضايي ممنوع به شمار ميآمد. اين فشار اجتماعي در جريان اعتراضات اخير شهروندان سياهپوست را بيشتر از سفيدپوستان تحت تاثير خود قرار داد. در چند ايالت، دادگاهها اين قوانين را رد كردهاند. اما همچنان بخشي از آنها در ايالتهاي مختلف اجرا ميشود. اكنون سوال اينجاست كه چند درصد از سياهپوستان در انتخابات دور دوم ترامپ از شركت در انتخابات دلسرد شدهاند؟ آيا اين يك حركت حساب شده نبود؟
به نظر ميرسد، برخوردهاي اخير بيانگر پوشالي بودم نظام ليبرال دموكراسي است. با بالا گرفتن خشونتها از سوي دولت ترامپ ميتوان نتيجه گرفت كه دموكراسي به سبك امريكايي بيشتر تامين كننده منافع سفيدپوستان است و فاصله زيادي بين شعارهاي ليبرال و عمل به آن وجود دارد.