«عمران » ومسووليت نفت
يكي از بزرگترين ميادين نفتي ايران در غرب كارون است. غرب كارون دقيقا منطقهاي است كه بسياري از علمياتهاي دوران دفاع مقدس در آن رخ داد، مهمترين آنها خيبر و بدر. بسياري از نامآوران دفاع مقدس چون همت و باكريها و عباس كريمي، علي هاشمي، حميد رمضاني در اين منطقه به شهادت رسيدند. منطقه دشت آزادگان (هويزه، سوسنگرد، حمديده و بستان) يا همان غرب كارون يا هورالعظيم در اين سالها از صدمات ويرانگر جنگ رهايي نيافت كه نفت هم بر آن مشكلي ديگر افزود و به گفته كارشناسان محيط زيست 250 كيلومتر از هور خشك شد براي چاههاي نفتي. مياديني چون آزادگان شمالي، جنوبي، ياران و يادآوران. اين در حالي است كه اقتصاد منطقه به شكل سنتي بر پايه زيستبوم هور تنظيم شده، چنان كه زندگي مردم اساسا بر ماهيگيري و پرورش گاوميش ميگذشت و گذرد. اما ويراني مانده از جنگ و تخريب توسعهگراي خشن نفت، زيست مردم را بهم ريخت و جايگزيني هم به آن نداد. نفت دقيقا اينجا مسوول است. گله مردم از سختي معيشت و عدم اشتغالزايي نفت (انتظار مردم) در منطقه اينجاست كه چرا معيشت سنتي مردم بهم ريخت. در واقع توسعه غرب كارون (كه حتي صحبت يك ميليون بشكه توليد هم ميشود) براي دشت آزادگان دستاوردي نداشته است. اما مساله فقط هم نفت نيست. نفت مدل و الگو براي مسووليت اجتماعي ندارد و كمكاري مزمني در اين زمينه وجود دارد. اما در واقع در اين منطقه و مناطق ديگر نفتي اصلا چيزي به نام حكومت و دولت وجود ندارد. شركت نفت نماينده همه حاكميت است. وزارتخانه و نهادهاي ديگر دولتي فقط يك ساختمان و چند ماشين اداري هستند با مديراني معمولا فاقد تواناييهاي مديريتي. به شكل جالب هم همه آموختهاند كه مشكلات را متوجه نفت كنند كه پول دارد و خرج نميكند. در واقع آنجا نه نهادهاي آموزشي كشور خوب عمل ميكنند نه نهادهاي حمايتي و نه بهداشتي و نه زيرساختي. مساله اصلي دشت آزادگان فقدان دولت است. مساله اين است كه شركت نفت در كارهاي خودش مانده و ناتوان است. اما بايد بار فقدان بهداشت منطقه، فقدان نهادهاي آموزشي، فقدان نهادهاي حمايتي قدرتمند را نيز بدهد. در مصاحبهاي گفته بودم كه زندگي در هويزه و دشت آزادگان با 200 هزار تومان از اين رو به آن رو ميشود. اين يعني عمق فاجعه. بسياري از مردم در آن مناطق زندگي دردناكتري از عمران روشني دارند. او حداقل كار داشت و حقوقش ماهي به تعويق افتاده بود اما كنار بازار ميوه هويزه، ميدان اصلي سوسنگرد، خروجي حميديه به سمت چزابه، پر از جواناني است كه چشم به راه كاري هستند براي تمشيت همان روزشان كه غالبا نااميد و دست خالي به خانه برميگردند. من در مستند زير صفر مرزي به اين مساله پرداختم. ولي تلنگر فيلم گويا كافي نبود كه صداي خرد شدن استخوانهاي مردم عزيز دشت آزادگان زير بار فقر خشن شنيده شود. يادمان نرود كه روزگاري اين منطقه براي دفاع از ايران و امنيت آن، همه دارايي و خاكش را به ميدان آورد و دشمن را پس زد.