ثبات مديريتي: خوب است يا بد؟
نسرين ضميري
همانگونه كه كارآمدي و ناكارآمدي مديريتي يكي از موضوعات مورد بحث انديشمندان علم مديريت است، ثبات و بيثباتي مديريتي نيز مورد بحث و بررسي آنان قرار ميگيرد. مفهوم «ثبات مديريتي» اشاره به مدت زمان تصدي شغل مديريت توسط يك فرد در يك سازمان دارد. انسانها براي اداره زندگي خود به «مديريت» و «دانش مديريت» نياز دارند. ناكارآمدي و بيثباتي مديريتي دو عامل مهمي هستند كه آسيبهاي جدي و گاهي جبرانناپذير به توسعه و پيشرفت هر كشوري وارد ميكنند، از طرفي يكي از مهمترين عوامل موفقيت هر سازماني، مديران آن سازمان هستند و هر چه به سطوح بالاتر مديريتي برويم اثرات اين موفقيت مشهودتر است. از نظر پژوهشگران علم مديريت، ثبات مديريتي پيامدهاي مثبتي دارد كه مهمترين آنها به شرح زير است:
1- توانايي مديران را براي برنامهريزيهاي استراتژيك و بلندمدت افزايش ميدهد.
2- امكان رسيدن به اهداف تعيين شده بيشتر فراهم ميشود.
3- باعث افزايش تجربه و دانش مديران ميشود.
4- سرمايههاي انساني نگهداري ميشوند.
5- هزينههاي جابهجايي مديران و كاركنان را كاهش ميدهد.
6- ريسكپذيري مديران را براي حمايت از خلاقيت و نوآوري بالا ميبرد.
7- سبب افزايش اعتماد بين مديران و كاركنان ميشود.
8- مديران نتايج تلاشها و زحمات خود را مشاهده ميكنند و سبب افزايش انگيزه ميشود.
از طرف ديگر «بيثباتي مديريتي» پيامدهايي منفي به شرح زير دارد:
1- ناتواني مديران براي برنامهريزيهاي بلندمدت
2- ترديد در اتخاذ تصميمات براي اهداف كلان و آيندهنگري
3- افزايش هزينههاي ناشي از جابهجايي مديران
4- بياثر بودن ارزشيابي عملكرد مديران و كاركنان
5- كاهش انگيزههاي كاري و نارضايتي مديران، كاركنان و جمعيتهاي هدف
6- افزايش هزينههاي ناشي از اتخاذ تصميمات مبتني بر آزمون و خطا (منظور از هزينههاي جابهجايي مديران، زمانهايي است كه صرف يافتن يك مدير مناسب و آشنايي آن مدير با محيط جديد ميشود).
با نگاهي به پيامدهاي مثبت و منفي ثبات و بيثباتي مديريتي ميتوان دريافت كه ثبات مديريتي بهتر از بيثباتي است. به ثبات مديريتي انتقاداتي هم وارد است از جمله اينكه طولاني شدن زمان تصدي باعث خودرايي ميشود و فسادآور است. براي كاهش پيامدهاي منفي ثبات مديريتي ميتوان از راهكارهايي كه امتحان خود را پس دادهاند استفاده كرد، از جمله انتخاب مديران حرفهاي به شيوه شايسته گزيني، مسووليتپذير كردن و پاسخگو كردن از طريق ايجاد شفافيت اطلاعات و عملكرد مديران، به رسميت شناختن نظارت افكار عمومي، رسانهها، انجمنهاي علمي و صنفي، پيادهسازي سيستم جانشينپروري براي كاهش هزينههاي جابهجايي و جايگزيني، استقرار سيستم ارزيابي عملكرد و استفاده از نتايج آن براي ابقاي مديران.
تغيير مديران بيشتر يك ژست سياسي است تا راهكاري براي حل مشكلات. تغيير دادن مدير يك سازمان، آسانترين، سادهترين و ابتداييترين شيوه براي پاسخگويي است. روانشناس سازماني