• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3116 -
  • ۱۳۹۳ سه شنبه ۴ آذر

نگاهي به دو سفرنامه از دو نويسنده جوان

در غرب خبري هست، نيست؟

احمدرضا حجارزاده

پيش از شروعِ اين مطلب، لازم است يادآوري كنم آنچه مي‌خوانيد نقد و بررسي دو كتاب نامبرده نيست، كه نگاهي است گذرا به دو سفرنامه از دو جوان ايراني كه هوس كرده‌اند دوري در ينگه دنيا بزنند و ببينند آيا در غرب خبري هست؟ نقد مفصل اين كتاب‌ها بماند براي فرصتي مناسب.

سفرنامه شخصي به امريكا
در نظر عامه مردم، نوشتن سفرنامه بسيار ساده و بي‌دردسر است. حال آنكه در ظاهر چنين تصور مي‌شود اما در حقيقت سفرنامه‌نويسي از مشكل‌ترين گونه‌هاي عرصه نويسند‌گي است، زيرا اندكي بي‌دقتي مي‌تواند منجر به ثبت اطلاعاتي نادرست از عقايد، سنت‌ها، باورها و آيين‌هاي سرزمين، قوم و نژادي ديگر شود و خواننده را به اشتباه و چه بسا دردسر بيندازد. با اين‌همه، نوشتن سفرنامه از ديرباز تا امروز ميان جماعت نويسنده و متفكر و عام و خاص و گمنام و نامدار، جذابيت و كشش‌هايي داشته است. از سفرنامه‌هاي مشهوري مانند ‌سفرنامه‌هاي ناصرخسرو، حاجي‌سياح محلاتي، ميرزاصالح شيرازي، برادران اميدوار، ماركوپولو، ژان باتيست‌تاورنيه و ابن بطوطه بگيريد تا سفرنامه جوان‌هاي امروزي كه به هر كجا قدم مي‌گذارند، تجربه‌هاشان را ثبت مي‌كنند و مي‌خواهند آن را با ديگران شريك شوند. نمونه‌اش همين «مجيد حسيني» كه تاكنون دو سفرنامه نوشته و گويا به دليل مدرك و رشته تحصيلي (دكتراي علوم سياسي) و موقعيت شغلي (مدرس «فرهنگ و سياست در ايران و جهان» در دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران)، علاقه و انگيزه فراواني براي نوشتن چنين سفرنامه‌هايي دارد. حسيني (متولد 1358)، پيش‌تر نخستين سفرنامه فرهنگي‌اش را كه بخش‌هايي از سفر به حج بود، با نام «كلوخ‌هاي بلور» منتشر كرده و «هاروارد مك‌دونالد» دومين سفرنامه او شاملِ شرح سفر علمي وي به امريكا در سال 90 است. او در اين كتاب فضاي اجتماعي و زند‌گي روزمره مردم ايالات متحده را توصيف و تحليل كرده. اين كتاب كه در 258 صفحه توسط نشر افق منتشر شده، حاوي عكس‌هاي سياه و سفيد و رنگي نويسنده از سرزمين امريكا نيز هست. گرچه نبايد اين نكته را از قلم انداخت كه نوشته‌هاي حسيني در كنار تصاوير كتاب، چندان از تشريح و بررسي موقعيت و جغرافياي امريكا خبر نمي‌دهد، بلكه بيشتر گزارشي كوتاه و فوري (بخوانيد خبري) از محله‌ها، موزه‌ها و اماكني است كه حسيني از آنها ديدن كرده. ضمن اينكه او لابه‌لاي نوشته‌هايش از دو نگاه ويژه نيز استفاده كرده است. نخست، جمله‌هاي احساسي و عاطفي اوست كه روايت كتاب را از يكدستي و انسجام لازم براي نگارش چنين سفرنامه‌هايي خارج كرده، و دوم، نگاه سياسي و اعتقادي حسيني به رفتار، گفتار و عملكرد مردم و دولت امريكاست كه يكسره با اغماض و غرض‌ورزي همراه است و گاهي از شدت خشم و نفرت، به بي‌انصافي تبديل مي‌شود و اغراق به نظر مي‌رسد. از اين‌رو، توصيف‌هاي حسيني در سفرنامه امريكايي‌اش، بيش از آنكه حاوي اطلاعات و نظرات مستند و اجتماعي باشد، بيان و بازتاب عقايد شخصي و فردي نويسنده از ايالات متحده است كه همين موضوع، از ارزش كار و كتاب او مي‌كاهد. جالب آنكه حسيني بارها در فصول چهل‌وسه‌گانه كتابش اشاره و تاكيد مي‌كند كه امريكا كشوري زيبا و قانونمند است و همه به قانون احترام مي‌گذارند و همه‌چيز بر پاشنه قانون مي‌گردد اما از جانب ديگر، ويژگي‌هاي مثبتي از اين قبيل را با تردستي و زيركي به امتياز و سياست‌هاي منفي براي امريكا تعبير مي‌كند! نويسنده به ساد‌گي، شرايط و شخصيت‌هاي سياسي و مذهبي آنها را (فارغ از درست يا غلط) مورد اهانت و استهزا قرار مي‌دهد و عقايد خود را به خواننده تحميل مي‌كند. از اين منظر، «هاروارد- مك‌دونالد» را سفرنامه چندان صادقي نمي‌دانم. تنها جمله صادقانه كتاب، جمله پاياني آن است: «اين داستان من از امريكاست و بس»، و به راستي آنچه حسيني در كتاب خود آورده، نه يك سفرنامه، كه يك داستان بيشتر نيست. نگاه حسيني به كشور امريكا، مصداق آن جمله آشناي فيلم «دختر لُر» است، ولي با كمي تغيير و به اين صورت: «امريكا جاي قشنگيه، فقط مردمانِش بدن».
بخش كوتاهي از فصل چهاردهم كتاب را با عنوان «پليس‌بازي» بخوانيد: «در واشنگتن از در و ديوار پليس مي‌جوشد و كسي كه با ذهن ايراني وارد اين فضا مي‌شود، در ذهنش تصاويري كه از حمله پليس امريكا به سياهان ديده، نقش مي‌بندد. هر پليسي كه به ناگاه نزديكت ظاهر مي‌شود، ناخودآگاه دوست داري اسلحه داشتي و دست به اسلحه مي‌بردي، ولي نزديك‌تر كه مي‌شود، فكر مي‌كني پليس از تو مي‌ترسد، نه تو از پليس. در مملكتي كه دو ساختمان 60-70 طبقه را عده‌يي با هواپيما وسط شهر نابود كردند، پليس طبيعي است كه از هر كسي بترسد اما به هر حال بايد ديدت را در مورد پليس عوض كني، چون در اين مملكت هر قانوني كه در هر جايي قرار است اجرا شود، پليس حاضر مي‌شود.»


گزارشي به دوستانم
سفرنامه احسان نوروزي كه اتفاقا او هم مانند مجيد حسيني متولد 58 است، نه در مورد امريكا، كه شرح سفرهاي او به چند شهر مهم اروپايي است. برخلاف «هاروارد- مك‌دونالد»، اين يكي فقط 160 صفحه دارد، حتي يك عكس هم ندارد و فصل‌هاي 10‌گانه آن با شرحي دقيق، جذاب و خواندني روايت شده‌اند. نام فصل‌هاي كتاب برگرفته از شهرهايي است كه نوروزي در آنها اقامت داشته و اين، انتخاب و ابتكار جالبي براي نامگذاري فصل‌هاي سفرنامه است. نام برخي  فصل‌ها عباتند از «وين»، «بوداپست»، «آمستردام»، «پاريس»، «بارسلون»، «برلين» و «پراگ.»نكته قابل‌توجه و بامزه در نخستين برخورد با سفرنامه احسان نوروزي، دليل نگارش اين كتاب است. او در مقدمه كتاب نوشته: «اين سفرنامه پيش از هر چيز به نيت گزارش به دوستانم نوشته شد، كه بگويم كجايم و چه مي‌كنم. براي هم‌نسلانم، كه تنها راه گريز از واقعيت ايام بمباران و بي‌برقي و تنها ابزارمان براي سپري‌كردن ملال «اوقات فراغت»، كلمات بود، نه تنها مثلا هر داستان ديكنز را همچون سفري به لندن يا آثار داستايوسكي را سفري به سن‌پترزبورگ مي‌خوانديم، بلكه سكون محض بدن و فراموشي جسم كمك‌مان مي‌كرد كه كل فرآيند مطالعه را به سفري ذهني بدل كنيم.» نوروزي دانش‌آموخته ادبيات نمايشي است و تاكنون ترجمه‌هاي بسيار در اين عرصه روانه بازار كرده است. حتي در همين سفرنامه نيز به تئاتر اداي دين كرده و در آغاز كتاب، جمله‌يي از «برتولت برشت» آورده: «از اين شهرها باقي خواهد ماند/ آنچه از ميان‌شان گذشت: باد.»امتياز ويژه «سفر با حاج‌سياح»، زبان و روايت داستان‌گو و شيرين كتاب است. گرچه نوشته‌هاي نوروزي نثري روان و نزديك به قصه‌پردازي دارد، ولي چنان با ذكر جزييات در زمان، مكان و برخورد با دوستان فرنگي‌اش، ماجراي سفرها را شرح داده كه گويي خواننده، خود تجربه سفر به شهرهاي نامبرده را پشت سر گذاشته است. نوروزي در نگارش كتاب، وارد تحليل و بررسي مسائل تاريخي و سياسي نمي‌شود و هر نوع برداشت و قضاوتي را بر عهده خواننده مي‌گذارد. در حقيقت او به شيوه درست سفرنامه‌نويسي عمل مي‌كند، يعني عين آنچه را مي‌بيند يا مي‌شنود، بي‌كم و كاست باز مي‌گويد و نكته مهم ديگر در اين اثر آن است كه او سفرهاي خود را منطبق با «حاج محمدعلي محلاتي» معروف به «حاج‌سياح» يا «حاج مسافر» روايت مي‌كند و حتي در مسير گردش و حركت او پيش مي‌رود و هر كجا فرصتي دست مي‌دهد، لابه‌لاي سطرهاي كتاب، از نظر و تجربه‌هاي حاج‌سياح ياد مي‌كند؛ چنان‌كه انگار خواننده، دو سفرنامه موازي را در دو زمان دور از هم دنبال مي‌كند. حاج‌سياح نخستين ايراني است كه عازم سفر به كشورهاي اروپايي و امريكا شد و پس از 18 سال به كشور خود بازگشت. اگر قصد داريد سفري به اروپا داشته باشيد- بدون آنكه ذره‌يي از جاتان تكان بخوريد- مطالعه اين كتاب را به شما توصيه مي‌كنيم. بخشي از فصل «برلين» را بخوانيد: «ساعت  10شب به برلين مي‌رسم. براي ميزبانم اي‌ميلي فرستاده‌ام كه هركجا هست، خودش را تا ساعت 11 به منزل برساند. ميزبانم اين‌بار نه از اهالي كوچ‌سرفينگ، بلكه دوستي است كه بيش از شش ماه قبل در استانبول ديده بودم. در مسافرخانه‌يي در استانبول بود كه با هم رفاقتي به هم زديم
(كتابي از ژيژك به دست داشت و همين باعث گپ‌وگفت‌هاي چندين‌روزه‌مان در آن شهر شد) و ارتباط‌مان را حفظ كرديم. حالا غير از ديدن برلين، ملاقات اميل هم برايم وجدانگيز است. اميل در رشته الهيات تحصيل كرده و بالطبع
در مورد خاورميانه كنجكاو    است».

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون