• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4669 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۶ خرداد

تاملي بر بازيگران سنتي و مدرن در سينماي ايران/ بخش اول

وقتي نقش، بار كاراكتر واقعي بازيگر را به دوش مي‌كشد

ابوالفضل نجيب

 

گروه هنر و ادبيات: آنچه مي‌خوانيد بخش نخست از مقاله بلندي است كه بر بازيگري در سينماي ايران در دو بُعد سنتي و مدرن آن درنگ مي‌كند. قسمت‌هاي بعدي اين مقاله در روزهاي آينده در اين صفحه منتشر خواهد شد.

طرح مباحث نظري سينما و از جمله مباحث مربوط به هنر بازيگري الزاما محدود و معطوف به موضوعات آكادميك و كلاسيك نبوده و نيست. برخي از اين موضوعات مي‌تواند مختصات بومي و حتي رنگ و بوي فرهنگي و اعتقادي و ايدئولوژيكي به خود بگيرد كه از طريق مشاهده و تجارب ميداني به حوزه‌هاي نظري و مباحث تئوريك سينمايي پيوند مي‌خورند. ريشه اين كلنجارهاي ذهني مي‌تواند كنجكاوي درباره دلايل و ريشه برخي تفاوت‌ها باشد. اين كنجكاوي براي حقير و در مورد بازيگران سينماي ايران حول اين سوال مطرح بوده كه چرا برخي بازيگران مطرح سينماي ايران و به ‌رغم اعتبار و جايگاهي كه براي خود كسب كرده‌اند اما در حال تكرار كردن خود هستند. در نقطه مقابل بازيگراني با همان درجه اعتبار و محبوبيت و شهرت كه از تكرارشدگي نه تنها اجتناب كه حتي كم‌كاري و انزوا را بر تكرار شدن ترجيح مي‌دهند. 
در هر دوره و نسل معدودي كمتر از انگشتان يك دست و در پاره‌اي مواقع تك‌ستاره‌هايي مي‌شناسيم كه تن به اين چرخه تكرار و يكنواختي نمي‌دهند و مرتب در حال تجربه‌هاي تازه و تنوع‌گرايي هستند. اينكه چنين رويكردي چه اندازه به توانمندي‌هاي حرفه‌اي و چه مقدار به خاستگاه‌هاي فكري و اعتقادي و كاراكتر اجتماعي بازيگر معطوف ‌باشد كمتر به آن توجه و پرداخته شده است. طرح اين بحث در صورت ظاهر شايد چندان ارتباطي به مباحث تئوريك و آكادميك نداشته باشد اما به معني ناديده گرفته شدن هم نيست. در اين مختصر تلاش شده به اين موضوع هم در حد بضاعت و هم مشاهدات و در قواره يك مقاله هر چند مطول بپردازم و به دليل اهميت و پيچيدگي موضوع تفصيل و نقد آن را به يك كوشش جمعي و البته كارشناسانه محول كنم. كليدواژه‌هاي اين بحث بازيگر سنتي و بازيگر مدرن است. به اين معني كه بازيگران صاحب نام و اعتبار در سينماي ايران با پسوند سنتي و مدرن از هم متمايز و محتوا و معيارهاي اين تقسيم‌بندي و مصاديق آن مورد بحث قرار مي‌گيرد.  لازم است پيشاپيش از عزيزاني كه نامي از آنها برده و به برخي كنش‌هاي غيرسينمايي آنها اشاره مي‌شود، پوزش بخواهم. اساس اين بحث بر تقسيم‌بندي بازيگر سنتي و مدرن، مصاديق بازيگران سنتي و مدرن و بررسي بينامتني دلايل اجتماعي و اعتقادي و تاثير برخي جنبه‌ها و خصلت‌هاي روانشناختي در اين تقسيم‌بندي است. بر اين اساس اين نوشتار به دو بخش تفكيك شده است. بخش اول تقسيم‌بندي بازيگران به سنتي و مدرن و تعريف بازيگري سنتي و مدرن است و بخش دوم به مروري تحليلي بر كارنامه بازيگران سنتي قبل و بعد از انقلاب مي‌پردازد.

الف- تقسيم‌بندي بازيگران به سنتي و مدرن و تعريف سنتي و مدرن
براي تبيين اين تقسيم‌بندي كه چندان قريب به ذهن نيست، ناگزير به ارايه برداشت مورد نظر از مفهوم سنتي و مدرن هستم. 
در اينجا مراد از سنتي پايبندي و الزام بازيگر به مجموعه ويژگي‌هاي اخلاقي، اعتقادي، عرفي و اجتماعي همچنين ايدئولوژيكي است كه براي بازيگر لحاظ آنها در انتخاب نقش حائز اهميت و تعيين‌كننده است. وجهي از اين حساسيت در ارتباط با ذهنيت جامعه از كاراكتر واقعي بازيگر شكل مي‌گيرد. مجموعه خاستگاه‌هايي كه بازيگر با انتخاب نقش به گونه‌اي جزمي خود را به اشاعه آن ملزم مي‌كند. اين ارزش‌ها بر ساختارها و بنيان‌هاي سنتي و عرفي متكي است كه مي‌تواند با رنگ و بوي ايدئولوژيكي و در التزام به بايد و نبايدها، انتخاب نقش را براي بازيگري ممكن، دشوار و محدود و محدودتر كند. اين التزام سواي تعلقات شخصي وجهي از رابطه و تاثير متقابل و نهادينه شده مخاطب سنتي با بازيگر سنتي را نمايندگي مي‌كند. 
مهم‌ترين مولفه بازيگران سنتي سواي هر داوري درباره توانمندي‌هاي حرفه‌اي در نوع نگاه آنها و همسويي متقابل نقش و كاراكتر اجتماعي و بالمال قضاوت جامعه و بازخوردهاي اجتماعي است. در تفكر بازيگران سنت‌گرا قطعا بازيگر بايد وجاهت و منزلت اخلاقي و سنتي خود را همچنان كه در جامعه، در انتخاب نقش نيز صيانت كند. 
اطلاق سنتي به اين گروه از بازيگران از اين حيث حايز اهميت است كه بازيگر سنتي به دليل نگاه سنتي به هنر و به ‌طور مشخص بازيگري همچنين صيانت از كاراكتر اجتماعي قادر به بيرون آمدن از ذهنيت سنتي خود نيست. به يك معني هم نمي‌خواهد و هم نمي‌تواند. اين ناتواني البته ريشه در كشمكش‌هاي دروني بازيگر و حل ناشدگي تضاد ميان حقيقت وجودي بازيگر و واقعيت مجازي او دارد.  بازيگر سنتي به تعبيري بازي و نقش را به نوعي بر خود واقعي مترتب مي‌داند و به همين دليل حتي از به منزله خودآزمايي و تجربه‌گرايي قادر به بيرون آمدن از خود حقيقي نيست.
در نگاه سنت‌گرايانه، نقش به نوعي ناخواسته بار كاراكتر واقعي و اجتماعي بازيگر را به دوش مي‌كشد. اين پيوند را مي‌توان در امتنان و امتناع بازيگر از پذيرفتن و نپذيرفتن برخي نقش‌ها كه در تعارض با مولفه‌ها و كاراكتر اجتماعي است، جست‌وجو كرد. (در ادامه يك نمونه از اين تعارض و جست‌وجو را به صورت فكت يادآور خواهم شد.) براي بازيگر سنتي، اهميت نقش چيزي است شبيه همان وسواس و كشمكش دروني و بيروني پذيرفتن يا نپذيرفتن نقش در اجراي تعزيه به خصوص در اشل محلي و بومي. اين حساسيت به‌ طور همزمان ريشه در كشمكش دروني بازيگر و بازخوردهاي اجتماعي دارد. در تجربه ميداني بازخوردهاي اينچنين چه بسا به قتل و درگيري و تنفر و بر هم خوردن مناسبات معمول در زندگي جاري منجر مي‌شود. رابطه سنت‌گرايي و محافظه‌كاري در مقايسه با مولفه شكاكيت محوري در نگاه مدرن به جهان باعث مي‌شود بازيگران سنتي به صورت ناخودآگاه قادر به تفكيك خود مجازي و خود واقعي نباشند. منشأ اين مرزانگاري بدون ترديد ريشه در روحيات و طرز فكر محافظه‌كارانه دارد. در تفكر سنت‌گرايان، تجربه كردن و تن‌دادن به آزمون‌هاي چالش‌برانگيز به دليل ملاحظات اجتماعي مقدور نيست به همين دليل مدام و در يك مسير و يك مدار تكرار مي‌شوند. از سوي ديگر نگاه سنت‌گرايانه ناخودآگاه بازيگر را به ساحت‌گرايي و حريم‌گرايي سوق مي‌دهد. منظور از ساحت‌گرايي و حريم‌انگاري نه قطع يا محدود كردن ارتباط با توده‌ها كه بستن و محدود كردن خود مجازي به روي هر نقش است.
 اصرار و استمرار در اين رويه به نهادينه شدن و تشديد توهم اين هماني كاراكتر اجتماعي با كاراكتر مجازي مي‌انجامد و پذيرش تنوع در واقعيت مجازي را به امر ناشدني تبديل مي‌كند. اين توهم يا احساس يا هر تعبير ديگر قائل بر مرزبندي خود واقعي بازيگر با حرفه بازيگري و در تعارض با ساحت خودپندارانه‌اي است كه در ماهيت امر هيچ سنخيتي با جوهر بازيگري ندارد. اما در واقعيت امر به معيار و شاخص پيوند دادن بازيگر با نقش و همزمان مخاطبان تبديل مي‌شود. به اين ترتيب بازيگر سنتي از يك ‌سو با مقاومت در برابر تنوع و آشنازدايي و از سوي ديگر با پررنگ كردن هر چه بيشتر كاراكتر اجتماعي در يك رابطه ديالكتيكي همديگر را بازتوليد مي‌كنند. اين‌گونه بازيگر سنتي، بازيگري را به مثابه گونه‌اي از خود واقعي متصور و نقش را الزاما نسبت با اين خود واقعي انتخاب مي‌كند.
افراد سنت‌گرا به لحاظ روانشناختي با مولفه‌هاي محدودي قابل شناسايي هستند. از جمله مهم‌ترين آنها توجه و حساسيت به قضاوت شدن و حتي توجه خودشيفته‌وار به كاراكتر اجتماعي است كه تاثير آن را در حوزه بازيگري مي‌توان در انتخاب نقش دنبال كرد. به همين دليل جسارت و جرات تجربه كردن ندارند، به ‌شدت نگران خدشه‌دار شدن باورهاي جزمي هستند، حتي در تنظيم رابطه اجتماعي يا مريد يا مرادگرا و به نسبت‌هايي تقدس‌گرا هستند. براي آنها التزام به منش‌هاي پهلواني به مثابه مانيفست هم در خود حقيقي و هم مجازي بسيار حايز اهميت است. ورود چنين كاراكترهايي به حوزه سينما و بازيگري نتايج و محصولاتي همسو و هم از جنس ستاره‌هاي سنت‌گرا خلق مي‌كند. فراموش نكنيم برخي موج‌هاي سينمايي متاثر از همين پارامتر حتي در مقاطعي به جريان غالب در چرخه توليدات سينمايي منجر شده است. تاثير بازتوليد ستارگان سنتي را مي‌توان به نوعي حتي در رويكرد كليشه‌اي فيلمسازان يادآور شد. به اين معني كه التزام و تقيدهاي مورد اشاره و از سويي تاثير آنها در چرخه اقتصادي سينما، فيلمسازان بدنه را ناگزير به همسويي مي‌كند؛ به اين معني كه فيلمسازان بدنه براي ادامه بقا و حتي انتفاع بيشتر اقتصادي ناگزير به خلق نقش‌هاي مقبول ستاره‌هاي سنتي مي‌شوند. 
ديگر خصوصيات بازيگران سنتي را مي‌توان در پيوند با مذهب، اسطوره‌ها و... و تاثير آن را در انتخاب كاراكتر و نقش‌هاي سينمايي دنبال كرد. در اين ميان البته اخلاقيات به مثابه وجهي تكرار شونده در اين پيوند حايز اهميت است. هر چند در جوامع ماهيتا سنت‌گرا، اخلاق به شكل سيستماتيك در پيوند با مذهب و ارزش‌هاي مذهبي تجلي پيدا مي‌كند. اين رابطه را به شكلي مي‌توان در جاذبه و جذابيت توليدات بدنه در مقايسه با دافعه فيلم‌هاي نوآر و به اصطلاح روشنفكرانه در مخاطبان عام سينما دنبال كرد. همچنان كه گريز بازيگران سنتي از سينماي روشنفكرانه را صرف‌نظر از اجتناب فيلمسازان روشنفكري در انتخاب بازيگران سنتي به درجاتي هم ‌بايد در دافعه مخاطبان فيلم‌هاي روشنفكرانه از بازيگران سنتي و در پيوند ناگسستني آنها با سينماي عامه‌پسند دنبال كرد. با اين توضيحات مي‌توان بازيگران مدرن را در نقطه مقابل بازيگران سنتي تعريف و تفاوت آنها را به نسبتي در ميزان تاثيرگريزي و انفعال و به يك معني پس زدن و حاشيه راندن مولفه‌هاي شخصيتي و فردي و قائم به ذات‌پنداري حرفه بازيگري و التزام تمام و كمال به جوهر بازيگري تعبير كرد اما الزاما به معني بي‌اعتقادي و بي‌اعتنايي بازيگران مدرن نيست. 

 


در تجربه ميداني بازخوردهاي اينچنين چه بسا به قتل و درگيري و تنفر و بر هم خوردن مناسبات معمول در زندگي جاري منجر مي‌شود. رابطه سنت‌گرايي و محافظه‌كاري در مقايسه با مولفه شكاكيت‌محوري در نگاه مدرن به جهان باعث مي‌شود بازيگران سنتي به صورت ناخودآگاه قادر به تفكيك خود مجازي و خود واقعي نباشند. منشأ اين مرزانگاري بدون ترديد ريشه در روحيات و طرز فكر محافظه‌كارانه دارد. در تفكر سنت‌گرايان، تجربه كردن و تن دادن به آزمون‌هاي چالش‌برانگيز به دليل ملاحظات اجتماعي مقدور نيست به همين دليل مدام و در يك مسير و يك مدار تكرار مي‌شوند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون