نكوداشت محمدامين قانعيراد
اهل خطر كردن بود
هادي خانيكي
الهام عبادتي|به همت مركز تحقيقات سياست علمي كشور با مشاركت انجمن جامعهشناسي ايران، انجمن مطالعات فرهنگي و ارتباطات و انجمن ترويج علم ايران يادبود دومين سالگرد درگذشت و نكوداشت سيدمحمدامين قانعيراد با عنوان دغدغههاي يك جامعهشناس مردممدار صبح روز يكشنبه اول تيرماه برگزار شد. در ادامه گزارشي از سخنان هادي خانيكي و علي پايا را در اين نشست ميخوانيم.
او از رسانه نميترسيد
امين قانعيراد سالهاي آخر عمرش را با يك چرخش برجسته كرد و در دوران بيماري هم نگاه ديگري داشت. پس از مرگ او هم مرحله سومي آغاز شد. امروز هم كه جامعه ما در دوران پساكرونايي وارد شده به اعتبار دغدغههاي ايشان ميتوانيم او را در اين دوران ببينيم. قانعيراد به عنوان يك جامعهشناس اعم از حرفهاي، سياستگذار و مردممدار دغدغههاي اجتماعي داشته و اين دغدغهها را ميتوان در گستردگي آثار مكتوب و شفاهياش ديد و يكي از ساز و كارهايي كه ميشود دنبال كرد آنجاست كه او ميخواهد وارد رسانه شود. بسياري از روشنفكران ما توانايي ارتباط با مخاطبانشان را ندارند. ما نميدانيم كه در كجا و چگونه با مخاطب خود حرف بزنيم به همين دليل است كه افرادي مانند شريعتي در جامعه ما تكرار نشد. بسياري از كساني هستند كه همتراز او تلاش فكري كردند و ميكنند اما او روشنفكري بود كه توانست كلامش را به صورت موثري به جامعه منتقل كند. قانعيراد در اين حوزه گامهاي بلندي برداشت و ادامه مسووليتي كه از تفكر و شيوه عمل او بر ميآيد بر عهده ديگران است. او توانست وارد حوزه ارتباطات و رسانهها شود. نگوييم اين بديهي است چون اين ورود به معناي حضور در رسانه ملي و مطبوعات نيست، بلكه توانست با مخاطبش در رسانه ارتباط بگيرد و اين مخاطب به قدرتمند شدن كلام او كمك كند. ايشان همراه با علي پايا كتاب «هابرماس و روشنفكران ايراني» را نوشت كه به زبان انگليسي و فارسي منتشر شد و 16 گفتوگو با روشنفكران ايراني انجام دادند و اين كار درخور توجه براي عالمان اين حوزه است. دومين كتاب ماندگار ايشان «پيدايش روشنفكر گفتوگويي در ايران» است كه در آن ضرورت وجود روشنفكران ارتباطي را در برابر روشنفكران سكوت مطرح كرد. روشنفكر ارتباطي مولد نوعي از دانش است كه فقط به علوم تجربي و متافيزيكي انحصار ندارد و در اين دو دنيا محدود نيست و نسبتش را با خود فردي و جمعي ميسنجد و خودش را در برابر ديگري فردي و جمعي ارزيابي ميكند. او روشنفكران گفتوگويي را با مصداق بعد از مشروطه در برابر روشنفكران استعلايي دنبال ميكند و اين مسيري بود كه ايشان توانست دنبال كند. به همين دليل او بر عرصه رسانه تاكيد داشت و از رسانه نميترسيد. منظور از ترسيدن اين نيست كه بلد نبود وارد شود يا نگران عواقب سياسي و اجتماعي كارش باشد، بلكه هراس نداشت از اينكه ورود به رسانه دانشش را كم كند و منجر به غيرعلمي شدن ايدههايش شود.قانعيراد به بخشي از رسانهها توجه داشت كه من به آن رسانههاي دانشورانه روشنفكرانه ميگويم كه عامهپسند و پوپوليستي نيست، رسمي و حكومتي نيست و مرزنشين و جزو كنشگري مرزي است كه ميتواند دانش را عمومي كند.
مسالهمحور و مسالهمدار
رويكرد قانعيراد مسالهمحور و مسالهمدار است. يك نگاه به مجموعه كتب ايشان نشان ميدهد كه دغدغههاي معرفتي در زمره مهمترين موضوعات مورد توجه قانعيراد بود و اين گمانه را ميتوان با نخستين كارهاي ايشان تا آخرين آثارشان ديد. من ساليان دراز با ايشان همكاري داشتم و كارهاي زيادي انجام داديم. يك بار به اتفاق او به ديدن سعيد حجاريان رفتيم. ايشان گفت: «ما بين نظر و عمل ميدويديم» من اينجا ديدم كه چشمان قانعيراد برق زد. وقتي گفتوگو تمام شد، گفت: پس حجاريان هم همين مشكل را داشته چون ما ميخواهيم معضلات عملي را حل كنيم اما مباني نظريمان كفايت ندارد. قانعيراد از حيث توجه به مباحث عملي در پرتو مباني نظري براي ارايه راهكارهاي عملي مثال زدني است و بر خلاف كساني كه مشيشان اين است كه تا همه شرايط فراهم نباشد نميتوان كاري كرد، معتقد بود بايد با امكانات موجود شرايط را بهبود داد. به همين اعتبار با همه گروههاي فكري راه گفتوگو را باز كرد و ميكوشيد از اندوختهها بياموزد. اين رويكردي بود كه در كشور ما چندان ميان اهل نظر جا نيفتاده است چون ما كمتر سراغ ديگران ميرويم. منابعي كه او براي كتابهايش استفاده كرده بسيار كثير است و اين كثرت نشان ميدهد او اهل خواندن و مطالعه و يادگيري است. او به شيوه همه پژوهشگران بزرگ اهل خطر كردن بود و هراسي نداشت گمانههايي كه بعد از تكاپوهاي معرفتي به او رسيده را در حوزه عمومي براي نقادي مطرح كند. قانعيراد به سبك كساني نبود كه كلامشان را آنقدر پيچيده ميكنند كه مخاطب محروم بماند و بعد اين را مشكلي از سوي مخاطب ميدانند! او تواضع معرفتي درخور تحسين داشت و خودش را در معرض نقادي ديگران قرار ميداد و باورش اين نبود كه داناي كل است و ميخواست بيشتر و بيشتر بداند. قانعيراد رويكردش مسالهمحور بود و ميخواست سراغ مسائل واقعي برود نه مسائل فانتزي! وقتي رساله دكترياش را مينويسد ماجراي ظهور و افول علم در اسلام را مورد بررسي قرار ميدهد. تا اين لحظه خيليها به اين پرسش سعي كردند پاسخ دهند اما ايشان از زاويه درخور تحسيني به اين مساله پرداخت و تلاش كرد با رويكرد جامعهشناسانه مسالهاي كه معرفتشناسانه است را تبيين كند. او به درستي شرح داد كه اثباتگراها معتقدند ما علم را از خارج ميگيريم اما معرفتشناسان جديد معتقدند انسان با ظرفيت جديدي به جهان وارد ميشود و با توجه به ظرفيتهاي بيروني ظرفيتهاي درونياش را بالفعل ميكند، پس معرفت ماجراي روح است و روح ميكوشد ظرفيتهاي درونياش را آشكار كند. او براي ما ميراث ارزندهاي به جاي گذاشته و پژوهشگران ميتوانند با ارجاع به آثار ايشان در مسيري براي پيدا كردن راهحل براي مشكلات كشور قدم بردارند.