با نگاهي به رويداد تبديل يك خانه به گالري پلتفرم 3
خانههاي زيباي قديمي به هنرسراهاي زيباتر تبديل شوند
فاروق مظلومي
در دهههاي اخير تبديل خانههاي مسكوني به خانههاي هنري در اغلب شهرهاي بزرگ ايران رايج شده و تهران كه از مظاهر معماري قاجار و معاصر است، امكانات خوبي براي اين موضوع دارد. گالري پلتفرم 3 هم در تهران در شمال بلوار كريمخان كه از خانههاي دهههاي ميانه مدرنيسم در معماري است، انتخاب خوبي براي تبديل يك خانه مسكوني به نگارخانه و محل عرضه رسانههاي هنري مانند ويدئوآرت، اينستاليشن و پرفرمنس به شمار ميآيد.
خنكسازي سنتي حياطهاي ايراني كه با حوض و سايهباني از درخت مو روي تخت چوبي صورت ميگرفت و برفگيرهاي سيماني روي پنجره حياط كه منظره برف و باران را با حفظ فاصله از پنجره براي چشمهاي پشت پنجره ميسر ميكرد از مشخصات خوب معماري مدرن معاصر است. برفي كه روي لبههاي سيماني برفگير مينشست، منظري زيبا مقابل چشمان بيننده ميگشود. منتقدان معماري مدرن در ايران ميگويند اين معماري ميان ايران و اروپا دست و پا ميزد. اما هر چه بود خيلي بهتر از معماري قدرتنما، متظاهر و بيهويت فعلي است. عبور از شخصيت اقامتي يك خانه و رسيدن به مشخصات محل عرضه آثار هنري فراتر از يك بازسازي بلكه يك بازآفريني است و شايد در مرحله ايده و نظر موفق باشد اما در مرحله اجرا قطعا معذوريتهايي مثل روابط مالك و مستاجر و هزينه را دارد و احتمالا به همين دليل آجركاري ديوارهاي عرصه گالري پلتفرم با سطوح صاف سيماني پوشانده نشدهاند. البته اگرچه سطوح صاف سيماني براي ديوارهاي فضاي عرصه يك گالري مناسبتر هستند چون توجه كمتري نسبت به آجر جلب ميكنند و باعث تمركز بيشتر روي آثار هنري ميشوند اما خوشبختانه پلتفرم 3 به عنوان يك خانه مسكوني از اين سطوح كه از مشخصات بد معماري معاصر است در امان مانده و ديوارهاي عرصه به همان شكل آجركاري ماندهاند.
وارد بخش اعيان- زير بنا- در خانه پلتفرم 3 كه ميشوي، اشكافهاي چوبي- گنجه ديواري- درهاي نوستالژي را به روي هر بينندهاي باز ميكند و اتفاقا اين اشكافها كه كاربري پنهانسازي اشياء شخصي مثل آلبومهاي عكس را هم داشتهاند، محل خوبي براي عرضه عكسهاي نوستالژيك است. مجريان بازآفريني پلتفرم 3 براي كاربري گالري قطعا اختيارات محدودي داشتهاند اما ميتوانستند با پرهيز ممكن از سيمهاي روكار با رنگ سياه و استفاده از خطوط صاف به جاي خطوط دالبُر گچي در حاشيه چارچوب درها بيشترين توجه مخاطب را در نمايشگاههايشان معطوف آثار هنري كنند چراكه اگر هم مجبور به استفاده از بعضي اشياء يا خطوط در فضاي گالري باشيم بايد حواسمان باشد كه كمترين فعاليت بصري را داشته و در اتمسفري خنثي قرار بگيرند. همواره در گالريها اولويت ديده شدن و فعاليت بصري با آثار هنري است. تفكيك ناضرور دو اتاق آن هم با در و پنجرهاي از فلز از اقدامات عجيب بازآفريني در پلتفرم 3 است. البته خيلي از اين مشكلات با رنگآميزي سفيد قابل حل خواهد بود. اما خلاصهكاري و مينيماليسم موجود در اين پروژه تبديل خانه به گالري از نكات مثبت بوده كه تاثير قابل توجهي روي پروژه دارد. به رغم اين تحليلها، اتمسفري از دعوت و پذيرش نقد كه در وجود مدير گالري مينا عيديزاده و مدير اجرايي پروژه بنيامين فلاحبخشي وجود داشت، موجب ميشد بازديدكننده خودش را در فضايي دلخواه و فرهنگمآب احساس كند كه بسيار احترامبرانگيز و ستودني مينمود. سازه پلتفرم 3 در پروژه معماري تبديل كاربري خانه به گالري توانسته است، شخصيت سكون و ايستگاهي را حفظ كند كه از مشخصات مشترك خانههاي حياطدار قديمي و نگارخانههاست چراكه هر دو مكانهايي براي توقف و تفكر هستند. اين پروژه معماري هم مثل همه پروژهها با خطر تزيين با المانهاي معماري نوكيسهگي- تهاجم و تفرعن و تظاهر به قدرت- مواجه بوده كه بر بيشتر پروژههاي معماري جاري حمله ميكند و اغلب هم پيروز است. يكي از اين عناصر خطرناك درخشان بودن و براق بودن ناضرور براي فضاهاي هنري است كه عموما اتمسفري مات را ميطلبند. اما فارغ از جزييات مذكور، هوش و زيباييشناسي حاكم بر فضاي كلي پروژه توانسته است در نهايت فضايي متواضع و قابل قبول به عنوان يك گالري ايجاد كند كه مخاطب را در همان دقايق اوليه بخشي از خود ميكند. نمايش آثار هنري در فضاهايي مانند گالري پلتفرم و گالري آرگو كه از تبديل كاربري يك سازه با معماري قدرتمند ايجاد شدهاند بسيار خطير و حساس است. چون اتمسفر جاري در اين فضاها ميتواند منجر به كاهش فعاليت آثار هنري و شكست نمايش شود.