تينا جلالي
فيلم مستند «جايي براي فرشتهها نيست» به كارگرداني سام كلانتري و تهيهكنندگي محمد شكيبانيا و محسن شاهمحمدميراب درباره تعدادي دختر ورزشكار توانمندي است كه با اعتماد به نفس بالا و تلاش و كوشش زياد از هيچ، همه چيز ميسازند، فيلمي كه پر است از اميد و مهرباني. اين فيلم به خوبي نشان ميدهد كه اگر خانوادهها اعتماد به نفس را در دختران خود تقويت كنند، چه دستاوردهاي مهمي ميتواند براي آنها به همراه داشته باشد. «جايي براي فرشتهها نيست» علاوه بر دريافت سيمرغ بلورين بهترين فيلم مستند جشنواره فجر، در جشنواره سينما حقيقت نيز عنوان چهار جايزه مهم اين جشنواره از جمله «بهترين فيلم مستند از نگاه تماشاگران» و بهترين كارگرداني بخش بينالملل را به دست آورده است.
اين فيلم با بازگشايي رسمي سينماها در سراسر كشور از هفته گذشته به نمايش عمومي درآمده و پيشبيني ميشود چرخه مالي خوبي داشته باشد. گفتوگوي ما با سام كلانتري پيش روي شماست.
اگر موافق باشيد بحث را از روند اكران فيلم «جايي براي فرشتهها نيست» آغاز كنيم. چه شد كه تصميم گرفتيد بهترين فيلم جشنواره سينما حقيقت در اين شرايط نمايش داده شود؟
ما واقعا قصد نداشتيم به اين سرعت فيلممان را اكران كنيم. موضوع به قبل از عيد برميگردد و ما در آن زمان شرايط سينما و جامعه را از نظر اتفاقات پيش آمده مورد بررسي قرار داديم، با توجه به روند رو به رشدي كه بيماري كوويد-19 طي ميكرد به نظرمان رسيد يكي از فرصتهايي كه براي نمايش فيلممان فراهم است، اكران آنلاين ميتواند باشد، با تهيهكنندگان مختلف هم در اين زمينه مشورت كرديم كه چه كنيم. در نهايت با بازگشايي مجدد سينماها و با توجه به محتواي فيلممان به اين نتيجه رسيديم اكران سريعتر چه به صورت نمايش در پلتفرمهاي آنلاين و چه در سينماهاي «گروه هنر و تجربه» ميتواند موثر واقع شود. به همين جهت ريسك را پذيرفتيم. به هر حال اين شرايط جديد و تجربه نشده است اما همانطور كه گفتم ما ريسكش را پذيرفتيم و اميدوارم نتيجه خوبي هم بگيريم؛ از طرفي اتفاقات ماه گذشته هم در اين تصميمگيري بيتاثير نبود.
از آنجايي كه حجم اتفاقات در چند ماه اخير در كشورمان زياد بوده توضيح ميدهيد كه منظورتان كدام اتفاق است؟
وقتي چند دختر بيگناه و نازنين از جانب مردان مورد خشونت قرار گرفتند و قرباني شدند همين موضوع باعث شد تا كام جامعه ما تلخ شود، در اين شرايط با خودمان فكر كرديم فيلم ما در مورد توانمنديهاي دختران و بانوان ايراني است همچنين در اين فيلم به مردهايي اشاره كرديم كه مهربانانه در كنار خواهر و همسرانشان ميايستند، ساده بگويم فيلم ما پر از اميد و مهرباني است. درباره تعدادي دختر ورزشكار كه از هيچ، همه چيز ميسازند و از اينرو به نظرمان رسيد اكران اين فيلم در اين شرايط شايد يك وظيفه باشد و با اين حركت بتوانيم تا حدودي حال مردم جامعه را خوب كنيم و همانطور كه گفتم اكران در زمان حال را مناسب ديديم. كساني هم كه به تماشاي اين فيلم بنشينند متوجه خواهند شد كه اين اثر نه به گروه خاصي وابسته است و نه جناحي است. تنها دغدغه اين فيلم نشان دادن كرامت و عظمت قدرت و پشتكار دختران ايراني است. شايد جالب باشد بدانيد كه شروع اكران اين فيلم همزمان با روز دختر اتفاق افتاد و اين را من يك نشانه ميدانم. به هر جهت همه اين دلايل مختلفي كه نام بردم ما را به اين نتيجه رساند كه بهتر است اين فيلم را الان اكران كنيم. البته هيچ آينده مشخصي براي فيلمهايي كه در اين شرايط در معرض اكران عمومي قرار ميگيرند، وجود ندارد ولي من به عنوان كارگردان اين فيلم باز هم تكرار ميكنم كه كار اشتباهي نكرديم.
نكته ديگر اينكه آيا اين فيلم به عنوان افتتاحيه سينما در شرايط كرونايي و براي ترغيب مخاطب به سالنهاي سينما از جانب مسوولان سينمايي توصيهاي هم به شما شد؟
خير، اگر اين توصيه به ما ميشد قطعا استقبال ميكرديم ولي باور كنيد چنين چيزي اتفاق نيفتاده. اگر در اين شلوغيها و گرفتاريهاي مربوط به سينما و جامعه كرونا زده فيلم ما براي مسوولان آنقدر مهم بود كه توصيه و پافشاري براي نمايش آن ميداشتند من حداقل خيلي خوشحال ميشدم. اينكه مسوولان ما به اين درجه از علاقه برسند كه دغدغه نمايش فيلم هنري و مستند داشته باشند مايه افتخار است (ميخندد).
حالا كه بحث به شرايط كرونا زده جامعه امروز رسيد كمي هم از آسيبي كه اين بيماري به پيكره كل سينما وارد كرده، صحبت كنيم و اينكه به نظرم سينماي مستندي كه داشت رفتهرفته در اكران براي خودش جا باز ميكرد در اين شرايط بحراني آسيب بيشتري ديد. شما چه ارزيابي از شرايط موجود خاصه سينماي مستند داريد؟
معتقدم كشور ما از كل دنيا و از جوامع ديگر اين جهان مستثني نيست، مشكلات ما هم تا حدودي شبيه به كشورهايي است كه با معضل كرونا دست و پنجه نرم ميكنند مضاف بر اينكه ما تحريم هم هستيم و هزاران هزار مشكل مختلف هم در مسير مردم ما قرار گرفته است. اما در مورد التهابي كه كرونا در كشورما به وجود آورد و باعث شد چهار ماه سينماها تعطيل باشد چند اتفاق مهم وجود دارد؛ اول از همه اينكه وقتي جامعهاي با اين مشكل دست و پنجه نرم ميكند و اقتصادش دچار بحران ميشود اولين محصولي كه از سبد كالاي يك خانواده حذف ميشود، محصولات هنري و سرگرمي است (اينجا مفهوم هنر جداي از سرگرمي است) منظورم اين است كه وقتي زمان انتخاب برسد در شرايطي كه مشكلات معيشتي و اقتصادي به دلايل مختلف به جامعه حملهور شده اولين چيزي كه از سبد اقتصادي خانواده حذف ميشود، آن چيزي است كه به هنر و اتفاقات هنري وابسته است. در نتيجه سينما هم جداي از اين مقوله نيست. حالا در نظر بگيريد آسيبپذيرترين و در عين حال فرهنگيترين و نابترين بخش صنعت سينما كه مستند است چه سرنوشتي پيدا ميكند. بله با شما موافقم اين اتفاق باعث شد صنعت سينماي كشور ما هم مثل همه كشورهاي ديگر دنيا دچار بحران شود و در حال حاضر هم كه چرخه آن به آرامي به گردش درآمده باز نگرانيهايي وجود دارد.
به نكته درستي اشاره كرديد. اينكه قرار است فيلمها در سالنهاي سينما با نصف ظرفيت اكران شود، پرسشهاي متعددي را به وجود آورده مبني بر اينكه آيا مردم اقبالي به فيلمهاي روي پرده نشان ميدهند؟ آيا نگران سرايت اين بيماري به خود و خانواده خود نيستند؟ نكته مهم ديگر اينكه برخلاف تعدادي از سينماگران كه علاقهمند به بازگشايي سينماها هستند و معتقدند در مكانهاي فرهنگي از جمله سينماها هم مثل تمام شغلها به روي مردم باز شود، اما بعضي هم هستند كه نگران سلامتي مردم هستند.
بحث من هم همين است. قرار است در اين شرايط در سينماها باز شود اين در حالي است كه در كشورهاي ديگر دنيا هنوز اين موضوع تجربه نشده كه اگر در سينما باز شود چه اتفاقي ممكن است روي دهد. براي اينكه اين اولينبار است كه همه انسانها با اين مشكل به اين گستردگي مواجه شدهاند. ولي به اين توجه كنيد كه ما سينماگران هم خودمان از مردم هستيم و نميتوانيم خودمان را در بستهاي جداي از مردم متصور شويم. از خودم سوال ميپرسم كه اگر در سالن سينما باز شود من به تماشاي فيلم روي پرده ميروم، جوايم اين است كه اگر بدانم پروتكلهاي بهداشتي در سينما رعايت ميشود، بله به سينما ميروم. من معتقدم دو نوع تفكر درباره بازگشايي سينما وجود ندارد، بلكه دلنگرانيهايي در اين زمينه وجود دارد كه بعضي معتقدند به خاطر تمام مسائل بهداشتي نبايد در سينماها باز شود. من در جواب اين دوستان ميگويم مگر رستورانهاي ما در سراسر كشور باز نشده؟ مگر مغازههاي پرتردد ما در سطح شهر باز نيست؟ مگر همه شغلها مشغول فعاليت نيستند؟ و اينكه در نهايت مگر سينما تافتهاي جدا بافته ازكل اجتماع است؟ در حال حاضر مردم به رستوران ميروند و در فاصله كمتر از يك صندلي كه قرار است در سالن سينما با رعايت فاصله اجتماعي به تماشاي فيلم بنشينند در كنار هم مينشينند و غذا ميل ميكنند. يا از مجتمعهاي تجاري مثال ميزنم كه هفته گذشته به يكي از آنها سر زدم، واقعا از حجم حضور مردم وحشتزده شدم. يا در نظر بگيريد اكثر سالنهاي ورزشي اين روزها باز است، آيا سينما از يك استخر يا سالن ورزشي خطرناكتر است؟ خير. من احساس ميكنم آنها هم خطرناك نيستند. معتقدم زندگي در جريان است و ما دو كار بيشتر نميتوانيم انجام دهيم يا آنقدر اقتصاد و بنيه قوي مالي داريم و توانمنديم و ميتوانيم بستههاي حمايتي براي صنوف مختلف و مردم طراحي كنيم و از مردم بخواهيم كه در خانه بنشينند چون نگران سلامتشان هستيم. واقعا يك شيوه برخورد با بيماري كرونا همين است كه اگر كشوري اين كار را بكند بايد استقبال كرد اما وقتي نگاه كنيد ميبينيد كه در همه دنيا زندگي در جريان است. چند روز پيش شنيدم در فرانسه با رعايت كليه پروتكلهاي بهداشتي تمام محدوديتها برداشته شده است. نميخواهم بگويم كشور فرانسه كار درست يا غلطي كرده،ميخواهم بگويم اين الگو در كشورهاي مختلف جاري است. به نظر من به زبان ساده جواب اين است: نميتوانيم به مردم هم بگوييم كه همه جا بايد تعطيل باشد و كاري نكنند اما در عين حال حمايتي هم از آنها نشود، اين روش كاملا اشتباه است. نظرم اين است كه اگر فرهنگ فردي و شخصي ما به سمتي برود كه بتوانيم از زندگي خودمان مراقبت كنيم با رعايت چند نكته كه سرفصلهاي اصلي پروتكلهاي بهداشتي است، زندگي جريان پيدا ميكند و به نظرم بايد سينما باز شود علتش هم بسيار ساده است چون خانواده هم مثل صنوف ديگر بايد ارتزاق كند. دليل اصلي حرفم هم اين است كه وقتي ما تصميم ميگيريم كار وزندگي را شروع كنيم بايد شروع كنيم و به نظرم متاسفانه فعلا كرونا ديگر بخشي از زندگي ماست و بايد بتوانيم با آن مواجهه منطقي داشته باشيم.
از بحث كرونا و سينما خارج شويم به فيلم «جايي براي فرشتههاي نيست» بپردازيم. از آنجايي كه ورزش «اسكيت هاكي» در ايران شناخته شده نيست و طرفداران زيادي هم ندارد چه اتفاق و نيروي محركي باعث شد از سرنوشت اين دختران فيلم بسازيد؟
من موقعي كه با اين دخترها آشنا شدم چند چالش جدي براي من به وجود آمد، اولين نكتهاي كه مدنظرم بود اينكه ببينيم آيا ميشود با تعدادي دختر كه به معناي واقعي كلمه مهجورند و شناخته شده نيستند، فيلمي ساخت. واقعيتش را بخواهيد از نظرم فيلم ساختن از تعدادي آدم معروف يا كساني كه موضوع و داستان پيچيده اي دارند كه كاري ندارد يعني روايت قصه از يكسري سلبريتي كه در ورزش يا در هنر شناخته شده هستند و همه مردم آنها را ميشناسند و دوستشان دارند، سخت و پيچيده نيست. مهمترين چالش اصلي براي ما اين بود كه ببينيم دختران و زناني كه از خودمان هستند، مثل مادران و خواهران و كساني هستند كه در خيابان ميبينيم. آيا ميشود با اين آدمها و از تلاششان قصه جذابي گفت.
در واقع ورزش« اسكيت هاكي» بهانهاي است براي نشان دادن تلاش دختران و زنان اين مرز و بوم؟
دقيقا، اگر دقت هم كنيد ميبينيد آن چيزي كه روايت فيلم را جلو ميبرد و باعث شكلگيري درام در قصه ميشود، ورزش «اسكيت هاكي» نيست، بلكه خانوادهها، شوهران و تلاش دختران همين كشور ما هستند كه در كنار هم اتفاقي را بدون شعار، حرفهاي قلمبه سلمبه جلو ميبرند و در مقام كارگردان معتقدم اگر اين فيلم جذابيتي براي مخاطب دارد به خاطر تلاش و كوشش و خود اين آدمهاست كه هر كدام ما ميتوانيم خودمان را جاي آنها بگذاريم.
لابهلاي صحبتتان به اين نكته اشاره كرديد كه ساخت فيلم از زنان ناشناخته مهجور مهمترين چالش براي شما بود. ميخواهم بدانم آيا دغدغه و حساسيتي هم نسبت به موضوع زنان داريد؟ همين چند روز پيش با كارگرداني صحبت ميكردم، نظرش اين بود كه موضوع زنان و آسيبهاي اجتماعي آنان برايش بسيار مهم است چون معتقد است؛ زنان در جامعه امروز ايران دايم در حال كشمكش هستند از درگيرهايي كه براي پوشش خود دارند تا منازعات اجتماعي و جنسيتي كه گاهي بين خودشان به وجود ميآيد تا كشمكشهايي كه بين آنها با مردها همچنين بين افراد يك جامعه به وجود ميآيد كه همين مساله وضعيت آنها را بسيار دراماتيك جلوه ميدهد به گونهاي كه در هر موقعيتي وقتي زني وارد ماجرا ميشود آن ماجرا بحثبرانگيز ميشود. ديدگاه شما هم اينگونه است؟
خير، من نگاه سكسيستي به مقوله زنان ندارم و به اين موضوع چنين نگاه نميكنم. به خاطر اينكه از اصل قائل به تفاوت بين زن و مرد نيستم. ميخواهم بگويم آنچه ذهنم را درگير كند و احساس كنم با ساختنش ميتوانم حرفي بزنم آن فيلم را ميسازم و حرفم را ميگويم. قطعا بدانيد اين دخترها از تيم پسرهاي «اسكيت هاكي» مهجورتر بودند و سختيهاي بيشتري را تحمل كردند. البته تيم ملي پسران اسكيتهاكي هم افراد ويژهاي هستند شايد روزي فرصتي فراهم شود و بتوانم با آنها هم كاري انجام دهم. اما از اصل و اساس آشنايي من با اين دختران بود و چيزي كه در ذهنم نقش گرفت درباره آنها بود. احساس كردم ميتوانم فارغ از جريانهاي فمينيستي و سياسي حرفي بزنم و ارزش والاي آن دخترها را نشان دهم. يكي از ايدههاي من در سالهاي آينده ساخت فيلم مستند درباره زنان است اما اين دليل نميشود كه بگويم هر جا خانمها باشند جريان جذاب ميشود اصلا قائل به اين بحث نيستم اگر ايده جذاب باشد و خودم دوست داشته باشد قطعا آن ايده را پرورش ميدهم.
ولي قبول داريد فيلم ساختن راجع به زنان دشوار است؟ چون با رعايت نكردن كمترين فاصلهاي ممكن است فيلم شعاري به نظر برسد يا برچسب فمينيستي بخورد، خاصه اينكه موضوع آن هم ورزشي باشد.
بايد بگويم نگران اين چيزها هم نيستم. شايد فيلمساز ويژهاي نباشم اما حداقل بلدم جوري فيلم بسازم كه نگران اين برچسبها نباشم. همانطور كه گفتم خودم به اين تفاوت باور ندارم و از ابتدا هم در خانوادهاي رشد كردم كه هيچ تفاوتي بين زن و مرد نبوده، جز اين هم جور ديگري نميتوانم فيلم بسازم. شايد فيلمي كه ميسازم خوب نباشد اما قطعا شعاري نميشود و برداشت منفي مربوط به ويژگيهاي زنانه از آن نميشود.
مهمترين و كليديترين نكتهاي كه در وهله اول با تماشاي فيلم جايي براي فرشتهها نيست به نظر ميآيد و آن را از بعضي فيلمهاي مستند مستثني ميكند آن نگاه سينمايي كه در طول فيلم جاري است از ميزانسن و دكوپاژ و نوع تدوين فيلم گرفته تا شاخصه قصهگويي كه فيلم دارد. ميخواهم بگويم فيلم ضمن داشتن ريتم بالا از شور و هيجان هم برخوردار است. آيا قائل به اين تفاوت هستيد؟
نكتهاي كه شما به آن اشاره و از ميزانسن و دكوپاژ سينمايي صحبت ميكنيد را كاملا متوجه ميشوم اما علاقهمندم متوجه نشوم. (ميخندد)
چرا؟
براي اينكه معتقدم ما يك نوع سينما بيشتر نداريم؛ آن هم سينمايي كه مبتني بر يكسري اصول و قواعد است و همان اصول و قواعد است كه بر كل سينما حاكم است با تاكيد بر اينكه هر فيلمي هم گرامر خاص خودش را با رعايت اصول صحنه دنبال ميكند. اصولا من با ذهنيتي كه بعضي نسبت به سينماي مستند دارند مبني بر اينكه سينماي مستند ساختار شلختهاي دارد و دوربين در آن نامنظم است و از اصول خاصي تبعيت نميكند ارتباط برقرار نميكنم و چنين چيزي را قبول ندارم و معتقدم در يك فيلم مستند هر فضا، صحنه و سكانسي كه به تصوير كشيده ميشود بايد براساس اصول و قواعد منضبطي باشد و بهترين ادوات براي به تصوير كشيده شدن آن استفاده شود و اين را لازمه هر فيلمي ميدانم.
جناب كلانتري بيان اينكه نگاه سينمايي در فيلم جاري است ناشي از حسن فيلم شماست.
اما از نظر من اين حسن نيست و از واجبات يك فيلم مستند به حساب ميآيد. نكتهاي كه شما ميگوييد يعني اينكه در حالت طبيعي باقي فيلمهاي مستند اگر اين شرط را رعايت نكنند و اين حسن را نداشته باشند اشكالي به آنها وارد نيست چون از نظر برخي، خاصيت سينماي مستند اين است و بين سينما و مستند تفاوت قائل ميشوند ولي حرف من اين است كه من قائل به اين تفاوت نيستم و آن را باور ندارم. اصل براي من اين است كه اين نكته در همه فيلمهاي مستند بايد رعايت شود. براي حرفم هم دليل دارم و آن اينكه وقتي قرار است فيلم مستند من از پرده سينما پخش شود بايد تمام اصول مترتب بر سينما هم رعايت شود.
حرف شما متين اما بپذيريد كه اساسا تعريف و ساختار فيلم مستند با سينما كاملا فرق ميكند و انتظاراتي هم كه از سازندگان اين آثار در ساختار و شاكله اين فيلمها ميرود متفاوت است. اساسا سرمايهاي هم كه براي ساخته شدن يك فيلم مستند با داستاني به كار ميرود متفاوت است. ميخواهم بگويم فيلم «جايي براي فرشتهها نيست» فراتر از توقعها ظاهر ميشود.
توضيح اينكه بين سينماي مستند و داستاني چه تفاوتهايي وجود دارد از بحث ما خارج است ولي سوال من اين است كه مگر قرار نيست اين فيلم در سالن سينما اكران شود و ما براي اين فيلم بليتفروشي و مردم را دعوت كنيم تا در تاريكي سالن سينما به تماشاي اين فيلم بنشينند؟ پس بايد براساس قواعدي فيلم را بسازيم كه مخاطب را افسرده و دلزده از سينما خارج نكنيم. دوباره به حرف اولم ميرسم مبني بر اينكه اين از وظايف فيلمسازان مستند است و بايد اين كار را انجام دهيم.
اشاره به اكران فيلمهاي مستند در سالنهاي سينما كرديد، آيا اساسا ميتوانيم بروز چنين تحولاتي در سينماي مستند را باعث شكستهشدن قواعد ساختاري آن بدانيم؟ چون در سالهاي گذشته نمايش و اكران فيلمهاي مستند در سينما را كمتر شاهد بوديم.
نكتهاي كه گفتيد يكي از انبوه فاكتورهايي است كه در اين مسير بايد در نظر گرفت. براي اينكه دلايل بسيار زيادي بر اين مفهوم مترتب است. به عنوان مثال يكي از آن ميتوان به گريزان بودن بينندگان و مخاطب از جريانات غير واقعي اشاره كرد يا اينكه همه مرزها براي تخيلات سينمايي درنورديده شده و همهچيز در سينماي داستاني براي به تصوير كشيده شدن تخيل در دسترس است. اين نكات به خودي خود مثبت است اما موجبات دلزدگي را براي مخاطب به ارمغان ميآورد و آن ارمغان هم بازگشت به اصل اتفاق است. آن اتفاق نابي كه همه دوست دارند حقيقت و واقعيت ماجرا را بدانند اينكه اصل موضوع چه بوده است اما در يك بستر كاملا دراماتيزه. ميخواهم بگويم اين نكات در كنار بسياري از نكات ديگر است كه سينماي مستند را جذاب ميكند. بارها و بارها گفتهام باز هم ميگويم كه قطعا دهه پيش رو به خاطر بسترهايي كه وجود دارد دهه سينماي مستند است ولي نه آن سينماي مستند با آن ذهنيتي كه در قديم از آن وجود داشت بلكه آن سينماي مستندي كه خيلي حرف براي گفتن دارد و در روايت از سينماي داستاني هيچ كم ندارد. نتيجهگيري از حرفم اينكه روايت در كل سينما يك شكل دارد و به نظرم در حال حاضر در سينماي مستند دنيا هم اين روند ديده ميشود.
در ابتداي صحبتتان به اتفاقات تلخ و ناگواري كه در هفتههاي اخير براي چند دختر جوان رخ داد اشاره كرديد و اينكه فيلم شما در جهت تكريم بانوان ساخته شده. در لابهلاي فيلم شما اميد به زندگي موج ميزند. چقدر روحيه اميدبخشي در شما وجود دارد و آيا وقتي فيلمنامه را مينوشتيد اميدبخشي در فيلم مدنظرتان بود؟
در زندگي شخصي خودم به يك چيز اعتقاد دارم و آن اميد است؛ به بيان ديگر چه در زندگيام چه در شكل ارتباطم با افراد پيرامون و دوستانم و چه در فيلمهايم كه منبعث از اعتقاداتم ناشي ميشود نميتوانم نااميدي را ببينم. اصولا سعي ميكنم به صورت واقعگرايانه نه به شكل فانتزي آدم اميدواري باشم و براي اين كارم هم دليل دارم كه توضيح آن در اين بحث نميگنجد، در نتيجه نميتوانم در فيلمهايم نگاه منفعلانه و نااميدانه به شرايط اجتماع داشته باشم و دليلش هم از خودم ميآيد. يعني اگر خودم را هنرمند بدانم نميتوانم مشكل جامعه را بدون راهكار ببينم. اگر بخواهم مشكل يا اتفاق اندوهبار جامعه را بزرگ كنم كه به نظرم وظيفه يك فيلمساز است كه اتفاقات و مشكلات يا ناهنجاري را به مخاطب نشان دهد و كسي هم حق ندارد انگ سياهنمايي به فيلم بزند اما بر اين عقيدهام كه فيلمساز اصولا بايد راهحلي هم داشته باشد، اگر من فيلمساز به تماشاگر هشدار ميدهم كه اين مساله بد است راه خوب را هم به او بايد نشان دهم. نه اينكه انسان را با تماشاي صحنههاي ناهنجار و خشونتآميز رها كنيم تا در فضاي بيآب و خشك دست و پا بزند و بعد هم بگوييم كه به من ربطي ندارد. من به عنوان هنرمند و به عنوان كسي كه وظيفه انديشيدن دارد و بايد آينه تمامنماي جامعه باشد وظيفه دارم وقتي تيرگي جامعه را به مخاطب نشان ميدهم و اگر هم روشنيهايي نيست كه به او نشان دهيم حداقل ميتوانيم راهكار ارايه دهيم كه او چه ميتواند بكند. در اين فيلم هم همينگونه تفكر و انديشههاي خودم را وارد كردم. من اصلا نميگويم دختران و زنان جامعه ما شرايط ايدهآلي براي زندگي دارند. از نظر من چنين چيزي نيست اما فراموش نكنيم كه اين اتفاقات و برخي بيفرهنگيها فقط براي جامعه ايران نيست. اتفاقاتي كه در دو، سه هفته گذشته رخ داده فقط مربوط به دو، سه هفته گذشته نبوده كه اگر اينگونه بود بايد به يكباره احساس نگراني عجيبي ميكرديم ولي معتقدم اين اتفاقات هميشه بوده، اما چرا الان راجع به آن بيشتر صحبت ميشود؟ براي اينكه شبكههاي مختلف مجازي بيشتري در دسترس همه انسانها قرار دارد. وقتي فردي با داس سر دخترش را ميبرد يا با تبر به فرزندش هجوم ميآورد يا همسرش را زير مشت و لگد خود ميگيرد قطعا ناراحت ميشويد و دلتان به درد ميآيد. اما آيا اين موضوع مربوط به بخش عظيمي از جامعه ما است؟ خير. پرسش ديگر اينكه آيا در جامعه ما همهچيز مثبت و رنگي و گل و بلبل است؟ از نظر من آن هم قطعا خير. به نظرم ما در مقام فيلمساز و هنرمند با فعاليتهايي كه انجام ميدهيم يا كارهايي كه ميسازيم مثل همين فيلم به كساني كه دست به اعمال وحشيانهاي ميزنند نشان ميدهيم كه راههاي ديگري هم وجود دارد. تكليف من كه در زندگي شخصي خودم روشن است اما شايد بتوان به آن گروه از مردان كه اميدوارم هر روز تعدادشان كمتر شود، گفت: احترام و برخورد برابر با دختران و همسرانمان تنها راه رسيدن به آرامش در جامعه است اين تلقي از تعصب خيلي وقت است كه ديگر مفهومي ندارد. كلا آدم عاقل هيچگاه نميتواند متعصب باشد چون راه پيشرفت قطعا از دروازه تعصب نميگذرد. من معتقدم اگر اين فيلم در شهرهاي مختلف اكران شود آن قشري كه از روي تعصب كور و بيدانشي به چنين خشونتهايي باور دارند (كه از خدا ميخواهم تعدادشان روز به روز كمتر شود) اگر اين فيلم را ببينند به خودشان بيايند و با واقعيات مواجه شوند و ديگر به اين رفتار وحشتناك كه با داس سر دخترشان را بزنند فكر نكنند و بدانند كه اگر كسي به گونهاي از دخترش حمايت كند كه او با مدال برگردد به زعم من او بايد يك بيمار رواني باشد كه دست به چنين كار شنيعي ميزند. اميدوارم اشتباه كرده باشم اما چند روز پيش خواندم كه پدر اين دختر كه با داس به قتل رسيده، قبل از اين عملش، در مورد قانون انجام دادن اين كار مطالعه كرده كه اگر اين كار را بكند اتفاق عجيبي برايش رخ نميدهد. خب شما ببينيد اين چقدر دردآور است اگر پدري براي رفتار زشتش مطالعه ميكند پس دنبال پيگيري و پژوهش هست، حالا در نظر بگيريد اگر بستري برايش فراهم شود كه از دخترش حمايت كند به كجاها ميرسد. معتقدم اگر من سام كلانتري اين راهكار را به او نشان ندهم در حق او و جامعه جفا كردهام.
واقعا همين كه مجبورم الان در مورد اين چيزهاي دردآور حرف بزنم كه در جامعهاي كه خودش را مهربان و پيشرو ميداند مرتكب چنين اعمالي ميشود دردآور است. اما اين وظيفه ماست كه اگر اين فيلم را ميسازيم ميخواهيم توانمندي زن را نشان دهيم يا اساسا اينكه ميخواهيم توانمندي آدمها را نشان دهيم. چرا تاكيد روي واژه دختر ميكنيم. مگر در همين فيلم سرمربي تيم كاوه صدقي يك آدم توانمند نيست؟ او هم ميتواند يك الگو باشد هم براي زنها و هم براي مردها. ميخواهم بگويم كه تمام تلاشم اين بوده روي واژه زن يا مرد تمركر نكنم. اما در تمام صحبتهايمان در اين مصاحبه شايد ناخودآگاه هم شما و هم من روي واژه زن مكث ميكنيم هر چند وقت يكبار به خودم نهيب ميزنم كه اگر در يكسري اتفاقات بين مرد و زن تفاوتهايي وجود دارد كه صد در صد هم تفاوت وجود دارد اما در پارهاي اوقات تفاوتي بين زن و مرد وجود ندارد و كنار هم هستيم. من هر چند وقت يكبار اين نهيب را به خودم ميزنم و به نظرم شما هم به خودتان اين نهيب را بزنيد كه اگر ما از خودمان شروع كنيم اين موضوع به جامعه هم سرايت ميكند و جامعه هم به خودش نهيب ميزند كه ما زن و مرد بعضي وقتها باهم هيچ تفاوتي نداريم پس بيايد براي مهرباني بيشتر تلاش كنيم.
شبي كه اين فيلم در جشنواره سينما حقيقت نمايش داشت، استقبال بينظيري از فيلم شد و اما آيا ساخت چنين فيلمي تاثيري در روند كاري آنها داشت؟
اولا اينكه تا خواستند به مسابقات بعدي به صورت جدي فكر كنند ماجراهاي مربوط به كرونا به وجود آمد و طبيعتا سفرها و مسابقاتشان به تعويق افتاد در نتيجه در روند موفقيت بيروني آنها نميدانم چه اتفاقي افتاده اما ميدانم اقبال و مهرباني كه توسط مردم به اين بچهها ميشود بيشتر شده در روحيه شخصي آنها هم من چهرهاي كه از آنها ميبينم شعف و خوشحالي است كه من در صورتهايشان ميبينم. وقتي از سالن سينما بيرون ميآيند ارتباطي كه مخاطبين با اين فيلم پيدا ميكنند و ميبينند كه مردم فيلم را دوست دارند شور و شعف در چهرهشان ديده ميشود. من فكر ميكنم در زندگي بچهها تفاوت جدي ايجاد شده است.
چه پيشبينياي از اكران فيلم داريد؟ ممكن است در ادامه از زمان اكران پشيمان شويد؟
با خيال راحت بگويم كه ما نه اضطرابي داريم و نه نگران از شرايط اكران هستيم. به اين خاطر كه به كار خودمان مطمئنيم. به نظر حامد شكيبانيا و محسن شاهمحمد و من بهترين موقع براي اكران فيلم الان است، درست است كه شايد فضاي حال حاضر غبارآلود باشد و همهچيز مبهم به نظر برسد اما من مطمئنم كار درستي كرديم دلايل شخصي از اين كار دارم كه نميخواهم فرياد بزنم كه رنگ و بوي تبليغ به خود بگيرد اما بگويم كه وقتي تصميم گرفتيم اكران كنيم پشت نمايش اين فيلم ميايستيم و اگر هم در اكران اتفاق خوبي براي اين فيلم نيفتد مطمئنم كه فيلم مسير خودش را پيدا خواهد كرد.
درباره نمايش آنلاين اين فيلم توضيح ميدهيد؟
همزمان با هنر و تجربه سه هفته بعد نمايش آنلاين هم به اكران اين فيلم اضافه ميشود. فيلم را در سينماها اكران ميكنيم براي آن دسته از مردمي كه سينما رفتن را دوست دارند و اعتقاد دارند كه با رعايت نكات بهداشتي تماشاي فيلم در سينماها خطري ندارد بعضي هم كه ميخواهند در خانه به صورت اكران آنلاين فيلم را تماشا كنند كه آن هم برايشان مقدور است. من معتقدم نكته مثبتي كه كرونا براي سينماي ايران داشت باعث شده از نظر بسترهاي ديجيتال چند سال به جلو پرتاب شويم. اما اميدوارم بسترهاي مختلفي براي نمايش آنلاين به وجود بيايد كه فيلمها براي نمايش در آنلاين در صف نمانند.
و نكته پاياني مصاحبه؛ بعد از ساخت فيلم مستند جايي براي فرشتهها نيست تصميم به ساخت چه مستندي داريد؟
در حال حاضر روي زندگي استاد «علي اكبر صادقي» كار ميكنم، نقاش بزرگ و انيماتور بينظير ايراني. البته به خودم قول داده بودم بعد از فيلم «از خانه شماره 37» ديگر مستند پرتره كار نكنم چون بسيار سخت و طاقتفرساست اما زندگي آقاي صادقي و خانواده عزيزش آنقدر جذاب است كه فكر كنم مجددا فيلمي پرتره قرار است بسازم.
اگر توصيهاي از جانب مسوولان سينمايي مبني بر اكران اين فيلم به ما ميشد قطعا استقبال ميكرديم ولي باور كنيد چنين چيزي اتفاق نيفتاده. اگر در اين شلوغيها و گرفتاريهاي مربوط به سينما و جامعه كرونا زده فيلم ما براي مسوولان آنقدر مهم بود كه توصيه و پافشاري براي نمايش آن ميداشتند من حداقل خيلي خوشحال ميشدم. اينكه مسوولان ما به اين درجه از علاقه برسند كه دغدغه نمايش فيلم هنري و مستند داشته باشند مايه افتخار است.
قرار است در اين شرايط در سينماها باز شود اين در حالي است كه در كشورهاي ديگر دنيا هنوز اين موضوع تجربه نشده كه اگر در سينما باز شود چه اتفاقي ممكن است روي دهد. براي اينكه اين اولينبار است كه همه انسانها با اين مشكل به اين گستردگي مواجه شدهاند. ولي به اين توجه كنيد كه ما سينماگران هم خودمان از مردم هستيم و نميتوانيم خودمان را در بستهاي جداي از مردم متصور شويم. از خودم سوال ميپرسم كه اگر در سالن سينما باز شود من به تماشاي فيلم روي پرده ميروم، جوايم اين است كه اگر بدانم پروتكلهاي بهداشتي در سينما رعايت ميشود، بله به سينما ميروم.
وقتي چند دختر بيگناه و نازنين از جانب مردان مورد خشونت قرار گرفتند و قرباني شدند همين موضوع باعث شد تا كام جامعه ما تلخ شود، در اين شرايط با خودمان فكر كرديم فيلم ما در مورد توانمنديهاي دختران و بانوان ايراني است همچنين در اين فيلم به مردهايي اشاره كرديم كه مهربانانه در كنار خواهر و همسرانشان ميايستند، ساده بگويم فيلم ما پر از اميد و مهرباني است. درباره تعدادي دختر ورزشكار كه از هيچ، همه چيز ميسازند و از اينرو به نظرمان رسيد اكران اين فيلم در اين شرايط شايد يك وظيفه باشد و با اين حركت بتوانيم تا حدودي حال مردم جامعه را خوب كنيم و همانطور كه گفتم اكران در زمان حال را مناسب ديديم. كساني هم كه به تماشاي اين فيلم بنشينند متوجه خواهند شد كه اين اثر نه به گروه خاصي وابسته است و نه جناحي است. تنها دغدغه اين فيلم نشان دادن كرامت و عظمت قدرت و پشتكار دختران ايراني است.