ناشنيدههاي بهشتي
غلامعلي رجايي
سالگرد شهادت آيتالله سيدمحمد بهشتي به عنوان نخستين مسوول دستگاه قضايي جمهوري اسلامي كه هفتم تيرماه 60 بر اثر انفجار بمب در محل دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد، چند دههاي است با عنوان «هفته قوه قضاييه» گرامي داشته ميشود؛ فرصتي مغتنم تا از سيره شهيد بهشتي سخن بگوييم. حدود 20 سال پيش، كتابي درمورد شهيدبهشتي نوشتم كه حاصل 3 سال تحقيق و پژوهش و مصاحبه با چهرههاي متعدد بود. درجريان تحقيق درمورد شخصيت شهيد بهشتي دريافتم كه اگر ايشان به ديوان عالي نميرفت، امام به شهيد بهشتي، رياست ديوان عالي را پيشنهاد نميداد و ايشان هم بهرغم ميل باطني نميپذيرفت و همچنين اگر فرصتي بود و شهيد نميشد، حتما ميتوانست به عنوان يك ايدئولوگ بزرگ در جهان اسلام شناخته شود. در اين صورت شهيد بهشتي ميتوانست فراتر از شيعه عمل كند و با شناختي كه از اروپا داشت، ميتوانست جهان غرب را به اسلام متمايل كند اما افسوس كه فرصت نيافت . به اين حال شهيد بهشتي خصوصيات بارزي داشت كه حتي امروز هم ميتواند چراغ راه مسوولان باشد. «عقل مجسم»، «واقعبيني»، «انصاف» و «اعتدال» ايشان زبانزد بود كه در جريان پژوهش در مورد اين شهيد بزرگوار خاطراتي از ايشان شنيدم كه من را به اين چند ويژگي بارز رساند. شهيد بهشتي به راستي «عقل مجسم» بود. ايشان نقل شده كه ما در طرد برخي از عناصر اشتباه كرديم. درصورتي كه بايد بهجاي طرد و رد كردن از برخي از آنها استفاده ميكرديم. شهيد بهشتي مشخصا به مسعود رجوي اشاره ميكرد و ميگفت اين فرد داعيه رياستجمهوري داشت و مجاهدين خلق را در كشور اداره ميكرد؛ بنابراين ما بايد بهجاي اينكه او را كنار بگذاريم، كاري به او ميسپرديم تابه سمت جنگ مسلحانه نرود. از شهيد بهشتي پرسيده بودند كه چهكاري را ميشد به رجوي سپرد كه گفته بود بايد او را شهردار تهران قرار ميدادند تا بهجاي درگيري مسلحانه بهدنبال آبادي تهران ميرفت. شهيد بهشتي همواره از برخوردهاي صفر و صدي دوري ميجست. خصوصيت بارز ديگر ايشان واقعبيني بود. در دستگاه تحت امر شهيد بهشتي كسي حضور داشت كه از نيروهاي قديمي دربار بود و با اسدالله علم كار ميكرد. بعضي كه سوابق اين فرد را ميدانستند، اين پرسش را مطرح ميكردند كه چگونه نيروهاي قبل از انقلاب و در حد مقربان علم با ايشان كار ميكند. وزير دادگستري فعلي نقل ميكرد، زماني كه مديركل دادگستري بوده و در اصفهان كار ميكرده از اين فرد پرسيده از اوضاع دربار براي ما بگو كه اين فرد پاسخ ميدهد اينها رفتهاند و ديگر انصاف نيست كه پردهها را براندازيم. ايشان نقل ميكرد كه شهيد بهشتي معتقد بود ما بايد آنها را جذب كنيم؛ چراكه هيچكس افراد دزد و دله و ناپاك را به وزارت دربار راه نميدهد و اين افراد اسرار را نگه ميداشتند و حالا هم همين رويه را ادامه ميدهند، نه اينكه اسراري باشد كه نخواهند فاش شود بلكه معتقد بود اين افراد نبايد بهدليل اينكه نيروي دربار بودند، كنار گذاشته شوند. شهيد بهشتي همچنين بسيار اهل انصاف بود. آقاي خسرو قنبري تهراني، معاون امنيتي شهيد رجايي در نخستوزيري نقل ميكرد كه مطلع شديم مسعود رجوي با شهيد بهشتي ديدار و ملاقات دارد. مدتها نيروهاي امنيتي بهدنبال رجوي بودند اما چون ضدتعقيب ميزد، نميتوانستند او را دستگير كنند. همانطور كه زماني صدام با 5، 6 ماشين مشابه در بغداد رفتوآمد ميكرد، رجوي هم با چندين ماشين همرنگ و همشكل تردد داشت. از همين روي نيروهاي امنيتي از شهيد بهشتي خواستند كه پس از ملاقات رجوي با شهيد بهشتي او را دستگير كنند. آقاي بهشتي گفت من اجازه نميدهم و انصاف نيست؛ چراكه او به من اعتماد كرده و به ملاقات من ميآيد. مدت كوتاهي پس از اين هم مجاهدين خلق بمبگذاري دفتر حزب رجوي را انجام دادند. نكته ديگري كه در رفتار شهيد بهشتي بسيار ديده ميشد، مقوله «اعتدال» بود. به ايشان اطلاع دادند كه زن و دختر بنيصدر را در تظاهرات عليه نظام دستگير كردند. آقاي بهشتي به سرعت دستور آزادي آنها را داد و تاكيد كرد كه لحظهاي هم نبايد آنها را نگه داريم؛ چراكه از اين برخورد، برداشتِ برخورد شخصي ميشود. همين شد كه به سرعت آزاد شدند. به هر روي چهرههاي درخشاني از ملت گرفته شدهاند كه اگر اينها بودند، قطعا وضعيت نظام و كشور و انقلاب به گونهاي بهتر و متفاوت پيش ميرفت.