آيتالله بهشتي؛ از «فقه شيعي» تا «حقوق اساسي»
ابراهيم فياض
مرحوم شهيد بهشتي تنها كسي است كه بعد از مشروطه با وجود بحرانها و كشت و كشتاري كه پيرامون قانون اساسي صورت گرفت، دست به انقلابي قانوني زد. توانست فقه را به قانون اساسي بياورد كه اين مهم در مجلس خبرگان رهبري حتي آيتالله منتظري نيز در به سرانجام رساندن اين مهم به توفيق نرسيد اما آيتالله بهشتي موفق به تحقق اين مهم شد. آيتالله منتظري با وجود تمام فقاهت و روشنفكري و نوآوري كه در فقه و اسلام داشت و نوآورترين فقيه بود از عهده اين كار برنيامد و ناچار شد در جلسات مجلس خبرگان از كرسي رياست كنار بايستد تا آيتالله بهشتي در صحن مجلس خبرگان بر اين كرسي بنشيند و اين مهم را به انجام برساند. اما اينكه آيتالله بهشتي چگونه موفق به انجام و تحقق اين مهم شد شايد به اين واسطه بود كه ايشان علاوه بر دانشي كه در فقه اسلامي داشت در حوزه حقوق و قانون نيز تسلطي چشمگير داشت و به واسطه حدود يك دهه زندگي و تحصيل در آلمان و مطالعه حقوق در اروپا چنانكه خود نيز به اين مهم اشاره كرده، موفق به تبديل فقه به قانون شد. به بيان ديگر آيتالله بهشتي در مدتي كه در آلمان زندگي ميكرد، موفق شد كه علم كلام را كه علم ارتباطي دين با جهان خارج - چه جهان ذهني و چه جهان عيني بود- فعال كند. همزمان با توجه به تسلطي كه علاوه بر زبان عربي و فارسي به زبانهاي انگليسي و آلماني داشت، موفق به اين شد كه كلام و زباني به وجود بياورد كه وقتي حدود 5 تا 6 سال پس از حضورش در آلمان، انقلاب اسلامي در ايران به پيروزي رسيد و مجلس خبرگان رهبري دست به كار تدوين قانون اساسي جديد زد، اين مهم را به انجام رسانده و فقه را به قانون تبديل كند. به اين اعتبار اگر آيتالله بهشتي موفق به آن شد كه فقه را به قانون اساسي يا به تعبير خودشان حقوق اساسي تبديل كند، ناشي از تجربياتي بود كه طي يك دهه پيش از آن اندوخته بود. نكته حائز اهميت ديگر آن است كه آيتالله بهشتي در مواجهه با تدوين قانون اساسي بر «حق» تاكيد داشت نه «تكليف» و به همين دليل است كه از تعبير «حقوق اساسي» به جاي «قانون اساسي» استفاده ميكند. چراكه فقه تشيع نيز بر مبناي «حق» استوار است نه «تكليف»؛ چنانكه وقتي امام سجاد(ع) پس از شهادت امام حسين(ع) در «رساله حقوق» بر اين مهم تاكيد ميفرمايند و آيتالله بهشتي نيز با چنين رويكردي به بحث تدوين قانون ورود ميكند. نكته مهم در اين بحث آن است كه اين موضع و رويكرد آيتالله بهشتي در تمركز بر «حق» به جاي «تكليف» برگرفته از «فطرت» و «حكمت» است؛ چراكه در هر دو، مبنا بر «حق» است نه «تكليف». پيش از اين قصه، امام موسي صدر كه هممباحثهاي آيتالله بهشتي و وارث مكتب قم بود همين اقدام را در لبنان انجام داده بود. به عبارت ديگر مثلثي كه يك ضلع آن آيتالله بهشتي است، ضلع ديگر امام موسي صدر و ضلع سوم آيتالله شبيريزنجاني. به عبارت ديگر همه آنچه آيتالله بهشتي نيز به خاطر محوريت آيتالله علامه طباطبايي همچنين امام(ره) انجام داد و اقدامات دو ضلع ديگر مثلثي كه اشاره شد، ميراث فقهي آيتالله بروجردي است. بر اين اساس مبناي كلامي كه آيتالله برجرودي براي فقه ايجاد كرد، آيتالله شبيري زنجاني كه هماكنون نيز ادامهدهنده راه آيتالله بروجردي است به همراهي مرحوم شهيد بهشتي در «كلام ميانفرهنگي» و امام موسي صدر در «فقه ميانفرهنگي» در لبنان اين مسير را ادامه دادند. فقه آيتالله برجرودي در اين مثلثي كه اشاره شد در دو شعبه ادامه يافت و مشخصا آنچه آيتالله بهشتي در بحث حقوق اساسي موفق به تحقق آن شد اين بود كه فقه را تبديل به «قانون» و در ادامه «حقوق» كرد، حال آنكه فقها از زمان مشروطه تا آن زمان اغلب ضد قانون بودند اما آيتالله بهشتي رويكردي مبتني بر قانون، آن هم مبتني بر «حقوق» داشت.
جامعهشناس