براي فرداي ايران؛ بمانيد و بمانيم
محمدجواد نصراصفهاني
هـمـزمان با جنــبش مشروطهخواهي ملت ايران به تدريج لزوم و ماهيت و كاركرد مطبوعات براي جامعه آن روزگار ايران احساس شد و روزنامههاي زيادي با تفكرات مختلف پا به عرصه سياست داخلي گذاشتند. اما ديري نپاييد كه آن بهار به خزاني تبديل شد و مطبوعات با مشي سياسي به سرعت رو به افول نهادند. در سالهاي پس از آن، مطبوعات سياسي چندان رونقي نداشت و تنها در برهههايي همانند سالهاي ابتدايي روي كار آمدن پهلوي دوم (1324-1320) و دوران ملي شدن صنعت نفت (1332-1328) مطبوعات سياسي مجددا رونق تازهاي يافتند. در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با توجه به افزايش آگاهيها و ضرورت برآمده از تلاشهاي ريشهدار يكصد ساله ملت ايران در مسير كسب آزادي و عدالت، مطبوعات مجددا بهاري نو يافتند. ولي خيلي زود در اثر شرايط ناشي از جنگ تحميلي و بحرانهاي سال 1360 مطبوعات محدود به انتشار چند روزنامه و مجله دولتي شدند. در سالهاي پس از جنگ تحميلي، مطبوعات ايران با توجه به مقتضيات زمانه، دورانهاي متفاوتي را سپري كردند كه پربارترين آن، دوران 8 ساله دولت اصلاحات بود. سالهايي كه بعضي روزنامهها روزانه تا 3 نوبت چاپ ميشدند و بسياري از مردم دو يا سه روزنامه ميخريدند و به خانه ميبردند و آنها را ميخواندند و نظر و اعتراض و همدلي و همراهيشان با مطبوعات در جامعه منعكس ميشد. در سالهاي اخير پس از دوران 8 ساله دولت محمود احمدينژاد هر چند بسيار كمرنگتر از دوران اصلاحات ولي مجددا مطبوعات جان تازهاي گرفتند. با اين وجود و به رغم اينكه مطبوعات به عنوان ركن چهارم دموكراسي يك ابزار اطلاعاتي مهم در تار و پود زندگي مردم جاي گرفته و به عنوان پل ارتباطي بين حاكميت و جامعه علاوه بر اينكه سبب بيداري افكار عمومي ميشود، ميتواند آثار مثبتي همچون ايجاد اتحاد و همبستگي بين مردم، كاهش درگيريهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي را به همراه داشته و با جلب توجه هر چه بيشتر مردم، علاقه آنان را به مشاركت در امور مملكتي و كمك به پيشرفت برنامههاي توسعه در سطح ملي و حفظ استقلال كشور در سطح بينالمللي افزايش دهد. اما متاسفانه در دو سال اخير و افزون بر موانع قبلي به ويژه با شروع بحران كرونا، مشكلاتي براي مطبوعات كشور پديد آمده و روزانه خبرهاي نگرانكنندهاي مبني بر تعديل روزنامهنگاران، استعفاي سردبيران و... منتشر ميشود.
از مهمترين موانع بر سر راه مطبوعات ميتوان به محدوديتهاي ايجاد شده بر توليد محتواي حرفهاي اشاره كرد. مطبوعات وسيله آگاهي جامعهاند. هر چه دانش و آگاهي جامعه بيشتر شود، پيشرفت آن جامعه نيز افزايش خواهد يافت. در مقابل اگر محدوديتهايي در اين مسير براي آنان فراهم شود و نتوانند با فراغ بال وظيفه اطلاعرساني و آگاهيبخشي را انجام دهند، آنگاه منجر به ناآگاهي آحاد جامعه شده بنابراين پيشرفتي از درون اين جامعه پديد نخواهد آمد. اين محدوديت سبب شده تا به رغم اينكه مطبوعات كه دربرگيرنده يك سري از اصول و مهارتهايي در عرصه روزنامهنگاري، ادبيات و نگارش صحيح خبر هستند، ويژگيهايي كه به ندرت در كانالها و صفحات فيك دنياي مجازي مشاهده ميشود، اعتماد عمومي به مطبوعات كاهش يافته و در مقابل پيگير اخبار و اطلاعات منتشر شده در فضاي مجازي شوند. از سوي ديگر محدوديتهاي اقتصادي موجب شده، اهالي مطبوعات با كمترين دستمزد و امكانات كار كنند. عموما حامي مالي نداشته و تنها منبع كسب درآمد آنها، انتشار آگهي(كه البته به ندرت و تنها از سوي بخش خصوصي) و فروش باجه است. اين شرايط بغرنج اقتصادي سبب شده كه برخي از اهالي مطبوعات به شغل دوم روي آورده كه اين موضوع زمان و فراغت لازم براي چاپ سوژههاي متنوع را از آنها گرفته و برخي ديگر جذب روابط عموميها و پايگاههاي خبري شده و در نتيجه منجر به افزايش مشكلات مطبوعات از نقطه نظر كيفي شده است.
با اين وجود و در شرايط فعلي كشورمان و مشكلاتي كه پيش رو داريم براي ارج نهادن به تمام تلاشها و كوششهايي كه براي پيدايش فردايي بهتر براي اين آب و خاك طي بيش از 150 سال اخير شده و براي ايستادگي در راستاي حفظ تمام آن دستاوردها و جلوگيري از بازگشت به وابستگيها، تفرقهجوييها، تجزيهطلبيها و... بر شما اصحاب مطبوعات است كه بر عهد خود با تاريخ اين مملكت متعهد بمانيد. اگرچه در گذشته مطبوعات محل امني براي سرمايهگذاري بودهاند اما در حال حاضر اين عرصه جزو پر مخاطرهترين عرصهها در حوزه فعاليت و اشتغال شده است. البته اين مسائل و مشكلات هرگز توجيهي براي شانه خالي كردن از بار اصلي مسووليت روزنامهنگاري و روزنامهداري نبايد باشد. به ياد آوريد كه بهار مطبوعات اواخر دهه 70 و اوايل دهه 80 ناشي از تلاش روزنامهنگاران و اصحاب قلمي بود كه دوران سخت اواخر جنگ تا اواسط دهه 70 را با همه كاستيها، بيمهريها و سختگيريها پشت سر گذاشتند. امروز هم چنانچه خواهان آيندهاي روشن براي ايران عزيز هستيد با درك شرايط فعلي و تجارب دو دهه اخير، بمانيد.
از سوي ديگر با توجه به اينكه اصحاب مطبوعات بخشي از جامعه جوانان تحصيلكرده كشور را تشكيل ميدهند، برماست كه ارج بيشتري بر مطبوعات نهاده و بپذيريم كه در برابر زندگي آنان مسووليم. بنابراين و به رغم اينكه امروزه مشكلات اقتصادي بسياري گريبان طبقه متوسط جامعه، به عنوان خاستگاه اصلي مطبوعات را گرفته است و خود به خود مطبوعات از سبد خانواده حذف شده يا در حال حذف است، بخشي از مسووليت اين مشكلات را بپذيريم و با خريد و مطالعه روزنامه و مجلات بر عهد خود با تاريخ اين مرز و بوم متعهد بمانيم.
دكتراي فيزيك