درباره كتاب «معماري و انديشه نقادانه»
آشنايي با انواع نقد در معماري
گروه هنر و ادبيات
براي مطالعه انواع نقد معماري، يكي از مراجع معتبر كتاب «معماري و انديشه نقادانه»، اثر وين اتو است كه در سال 1978 نوشته و در سال 1384 توسط خانم امينه انجمشعاع به فارسي ترجمه و توسط انتشارات فرهنگستان هنر چاپ شده است. او در فصلهاي دوم و سوم و چهارم، 10 نوع نقد معماري را در سه دسته، همچنين لازم به ذكر است كه او پارهاي از شيوههاي نقد معماري را با اقتباس از دستهبنديهاي مرسوم در حوزه نقد ادبي معرفي كرده است. خلاصهاي از انواع نقد معماري را جهت آشنايي در اينجا آوردهايم اما خواندن اصل كتاب را به همه دوستداران نقد و معماري توصيه ميكنيم.
انواع نقد معماري در نظر او عبارتند از: نقد معياري، نقد تفسيري، نقد توصيفي. نويسنده كتاب نقد معياري را چنين معرفي كرده است: نقد معياري بر اين عقيده استوار است كه در جايي بيرون از ساختمان يا مجموعه شهري، سرمشق و الگو و قاعده و قانوني وجود دارد كه ارزش و موفقيت اثر با آن سنجيده ميشود.
چهار نوع نقد معياري عبارتند از: نقد نظريهاي، نقد مبتني بر دستگاه فكري (منظومهاي)ف نقد گونهاي، نقد كمي يا مقياسي.
در نقد نظريهاي، اصلي اساسي و عمومي و سنجشناپذير وجود دارد كه نقد بر آن مبتني است. شعارها و ادعاهايي چون «فرم از كاركرد تبعيت ميكند»، «هر چه كمتر، بهتر»، « تزيين جنايت است» را معيار و ملاك نقد نظريهاي ميداند. نقد منظومهاي گونهاي از نقد معرفي شده است كه در آن ناقد هيچگاه خود را در حصار نظريهاي قاطع و صريح قرار نميدهد و به اين ترتيب، خردهگيران نميتوانند به كار او برچسب سادهانگار يا ناكارآمد و تاريخ مصرفدار بزنند. از نظر اتو، تعريف ويتروويوسي از سه وجه «راحتي و استحكام و سرور» دراين نوع نقد قرار ميگيرد. او ميافزايد كه در سنت نقد ادبي و هنري، اين گونه را نقد فرماليستي (شكلگرايانه) نام نهادهاند.
نقد گونهاي روشي معرفي شده كه بر اساس انواع ساختاري - كاربردي يا همان گونهها شكل گرفته است. او از سه وجه مشخص در تحليل بناها بر طبق نقد گونهاي سخن ميگويد: «سازه و كاربرد و صورت» و مينويسد: نقد گونهاي كه به سازه توجه دارد آثار را با توجه به مصالح و الگوهاي فني- كه اثر را شكل داده است- ارزيابي ميكند. در نقد كمي، از معيارهاي عددي كه دقت بسيار دارد، استفاده ميشود و آن معيارها ملاك داوري قرار ميگيرد. معيارها ممكن است حداقلهاي لازم، حد وسطها، يا شرايط مرجح را نشان دهند. نقد تفسيري بسيار شخصي تلقي ميشود و منتقدي كه مطابق اين روش پيش ميرود، مدعي تعلق به هيچ نظريه يا دستگاه فكري يا معيار خاصي نيست و البته ارزيابي عيني و محاسبهاي هم به دست نميدهد.
در عوض، منتقد اهل تفسير ميخواهد كه نظرگاه ديگران را چنان تغيير دهد كه مسائل را چون او ببينند. اتو نقد تفسيري را به سه دسته نقد جانبدارانه و نقد القايي و نقد ذوقي تقسيم كرده است. منتقد جانبدار در درجه نخست تحسين ديگران را برميانگيزد، نه اينكه داوري كند. فيالواقع او پيش از اين قضاوت خود را انجام داده است، ليكن اكنون ميخواهد ما را متقاعد به قبول فتواي خود كند. در نقد ذوقي، منتقد به هنرمند تبديل ميشود و نقد به اثر هنري.
در اين نوع نقد، اثر معماري ديگر موضوع نقد نيست، بلكه محمل خلق اثر هنري است كه به واسطه نقد معماري شكل گرفته است.
- نقد توصيفي بيش از ديگر انواع نقد بر حقايق استوار است. اين نقد درگير قضاوت يا حتي تفسير نيست، بلكه به ما كمك ميكند تا آنچه را واقعا هست، ببينيم. سه گونه نقد زيرمجموعه نقد توصيفي قرار ميگيرد: نقد تشريحي، نقد زندگي نامهاي، نقد زمينهاي.
نقد تشريحي از نظر بسياري اصلا نقد نيست، چون كاري به خوبها و بدها ندارد. در اين نقد، اثر به سادگي توصيف ميشود، اما در عين حال منتقد توجه ما را به وجوه خاصي از موضوع هدايت ميكند و ما را وا ميدارد كه آن نكات را به دقت ببينيم تا به اين ترتيب تجربهاي تازه و فهمي جديد فراهم آيد.
نقد زندگينامهاي، براي مخاطب زمينهاي را فراهم ميكند كه در آن نكات بيشتري از بنا را بفهمد، هدف از نقد زندگينامهاي اين است كه منطق پيشرفت هنرمند را بفهميم تا بتوانيم نيت او را در هريك از كارهايش ببينيم. اين تشخيص زمينههايي را معلوم ميكند كه بدون داشتن آنها، داوري كور و تحميلي خواهد بود.
اتو در شرح نقد زمينهاي مينويسد:
براي فهم كامل هر بنا، نوع ديگري از اطلاعات توصيفي وجود دارد كه به طور اخص، اخباري درباره مسائل اجتماعي و سياسي و اقتصادي طرح آن را شامل ميشود.
در چنين نقدي، پرسشهايي از اين دست نقد را هدايت ميكنند؛ چه فشارهايي بر طراحان و كارفرمايان وارد ميشود؟ چه امكاناتي مهيا بوده است؟ كدام موانع برطرف نشده است؟