مشايعت سيروس گرجستاني به خانه ابدي
هنرمندي كه شانس در خانهاش را نزد
گروه هنر و ادبيات
روز گذشته جمعي از مردم و هنرمندان ماسك به صورت در قطعه هنرمندان حاضر شدند تا پيكر سيروس گرجستاني بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون را به خاك بسپارند. در اين مراسم كه با تاثر حاضران همراه بود، سياوش گرجستاني فرزند اين بازيگر خطاب به حاضران گفت: «آخرين نصيحت پدر به من اين بود كه اگر ميخواهي در اين حرفه برايت اتفاقي بيفتد، بدان هيچوقت شانس در خانه را نميزند. من تا امروز دويدهام و تو هم بايد بدوي و منتظر نشوي. فاطمه معتمدآريا هم براي درگذشت سيروس گرجستاني پيامي ارسال كرد و هنرمنداني چون فاطمه گودرزي، ابوالفضل پورعرب و افسانه بايگان در فراقش صحبت كردند. فاطمه گودرزي از طرف خانواده اين هنرمند از حاضراني كه در شرايط كرونايي به اين برنامه آمده بودند، قدرداني كرد و افزود: فكر نميكردم روزي بالاي سر آقاي گرجستاني بايستم و درباره ايشان صحبت كنم. سياوش عزيز پسر استاد از من خواستند صحبت كنم. افتخار همكاري با آقاي گرجستاني را داشتم. چه سعادتي كه از ايشان كار ياد بگيرم و چه سعادتي داشتم كه غير از ياد گرفتن كار، از نظر اخلاقي هم توانستم از ايشان بياموزم. به گزارش ايسنا، ابوالفضل پورعرب ديگر هنرمند حاضر در اين برنامه در سخناني گفت: خيلي سخت است كه در كنار دوست و رفيق ساليان دور و نزديك در حالي كه بر زمين خفته از او تعريف كنيم. آنچه من بايد بگويم، آنچه من بايد تعريف كنم، شما در اين سالها ديدهايد. در واقع تمام عمر تاوان داد براي ديدن لبخند شما. با شما گريست و با شما خنديد. فاطمه معتمدآريا، رييس انجمن بازيگران سينماي ايران كه به دليل مشغله كاري نتوانسته بود حضور يابد، در پيام خود كه در اين مراسم خوانده شد، نوشت: «روزگار غريبي است كه نميتوانيم گردهم آييم و غم از دست دادن عزيزانمان را با يكديگر تقسيم كنيم. امروز بزرگمرد اين حرفه سيروس گرجستاني را غريبانه به خاك ميسپاريم، آنگونه كه هزاران هموطن ما در خلوت با عزيزانشان براي هميشه وداع ميكنند. اما نام او، نيك سرشت نيك رفتار، تا ابد در تاريخ اين سرزمين و ميان مردمانش خواهد ماند.» افسانه بايگان ديگر هنرمند حاضر در برنامه نيز در سخناني گفت: مرحوم سيروس گرجستاني از بزرگانِ افتاده عارف مسلك اهل هنر و اهل بازيگري بود و سالهاي سال با هنرشان در دل همه مردم اين سرزمين جاي باز كردند و بسيار لبخند كه بر لبها نشاندند. بايگان با يادآوري دو قطعه شعر از قيصر امينپور و فروغ فرخزاد افزود: داستان تكراري است. تا وقتي هستيم، قدر يكديگر را بدانيم وگرنه هميشه پيش از آنكه فكر كنيم، اتفاق ميافتد. براي روزنامه تسليتي بفرستيم. روحشان شاد، راهشان روشن. يا علي. سياوش گرجستاني فرزند سيروس گرجستاني با قدرداني از حاضران و كساني كه در فضاهاي گوناگون با اين خانواده همدردي كردهاند، گفت: پدر هميشه شعرهايي را كه برايش ارسال ميشد در اتاقش نصب ميكرد و آخرينش اين بود آنچه از سرگذشت/ شد سرگذشت/ حيف كه بيدقت گذشت/ اما گذشت تا كه خواستيم يك دو روزي فكر كنيم/ بر در خانه نوشتند درگذشت. او ادامه داد: من و پدرم محرم اسرار يكديگر بوديم و امشب ميرود زير خاك، فقط دل من مانده و صدا و حرفهاي پدر. سياوش گرجستاني ادامه داد: آخرين درددل پدر به روز پيش از فوتش برميگردد كه با مخاطبي نابينا در خيابان برخورد كرده بود و ايشان با حرفهايش خيلي پدر را احساسي كرده بود. وقتي به خانه بازگشت به من گفت اين همه سال هيچ چيزي برايم باارزشتر از احترام از جنس رفاقت نبود. او با بيان اينكه پدرش هميشه با كلمه استاد مشكل داشته است، ادامه داد: آخرين نصيحت پدر به من اين بود كه اگر ميخواهي در اين حرفه برايت اتفاقي بيفتد، بدان هيچوقت شانس در خانه را نميزند. من تا امروز دويدهام و تو هم بايد بدوي و منتظر نشوي.