موزهها، مقدمهاي بر تاريخ اِليت
سارا كريمان
در ادبيات سياسي و جامعهشناسي الِيت به گروه اقليتي از جامعه گفته ميشود كه داراي قدرت، رفاه و ساير امتيازها هستند. بعضا اين قدرت به مهارتهاي انحصاري اين افراد نيز اطلاق ميشود يا با لغاتي همچون «برتر» مترادف قرار ميگيرند و اما در ادبيات فرهنگي اليت به قشري با فرهنگ والا يا نخبه ارجاع دارد كه در راس هرم منزلت اجتماعي واقع شدهاند و اصطلاحي است كه بهطور ويژه به نوعي سليقه اشرافي اشاره دارد. بورژوازي تجاري، بروكراتهاي تحصيلكرده و ... در قرنهاي هجدهم، نوزدهم و بيستم عمده مخاطبان اپرا، باله، گالريها و موزهها را تشكيل ميدادند. اگر چه در دوران معاصر مرزهاي فرهنگ عامه و اليت به روشني قابل تمييز نيست و توليدات انبوه فرهنگي طيفهاي مختلف جامعه را نشان ميگيرد كه در اين ميان اليت نيز از اين قاعده مستثني نيست. پيشتر نحوه توزيع و دسترسي به كالاي فرهنگي به گونهاي بود كه در انحصار گروهي خاص در ميآمد و عملا اكثريت جامعه رويارويي با آن نداشتند. موزهها اساسا با ايده جمعآوري اشيا و آثار هنري ارزشمند شكل گرفتند كه در ابتدا خبري از دسترسي و بازديد براي عموم نبود. پادشاهان، اعيان و اشراف مجموعههايي را جمعآوري ميكردند و از آن به عنوان محلي براي تفاخر و اعلان قدرت و هنردوستي بهره ميجستند. چنين با رويكرد مجموعههايي متشكل از اشيا و كلكسيونهاي اعيان و اشراف، سمبل قدرت و ثروت ميتوان موزه را ابتدا موسساتي در انحصار اليت دانست و امر گردآوري و كلكسيون را رفتاري ويژه اين قشر دانست. تفاوت شرايط دوران معاصر بهرهمندي طيف گسترده جامعه از مواهب ثانويه اين مجموعههاست. بهطور مثال امكان بازديد تفنني يا بهرههاي آموزشي. برخلاف اين گردش رويكرد موزهها، همچنان شاهد تاسيس و فعاليت موزههايي هستيم كه با گردآوري مجموعههاي هنري توسط بنگاههاي تجاري- اقتصادي، بانكها و... شكل ميگيرد. گنجينههايي با ارزش مادي بسيار بالا كه عنوان اين موسسات را به خود ميگيرند. در واقع چنين به نظر ميرسد كه موزهها و مجموعههاي هنري بازتعريفي از مفاهيم قدرت، ثروت و فرصت اين جوامع هستند؛ اعم از طراحي معماري، كلكسيون و شيوههاي نمايش. از اين رو نقش نماد و سمبلهاي كشوري و شهري را به خوبي ايفا ميكنند يا محلي براي اعلام توان مالي يك بنگاه اقتصادي و دغدغهمندي فرهنگي هستند. بر اين اساس مفهوم كلاسيك انحصاريسازي هنر و موزه در ميان اليت احيا ميشود يا در فضاهاي به ظاهر معناگراي معاصر امتداد مييابد. اين گنجينههاي هنري به نوعي پاسخگوي ميل به تمايز در ميان گروهي بهرهمند از ثروت و قدرت خواهند بود. رشد روزافزون تعداد موزهها منافي تمايلات تمايزگرايانه نبوده و در طرح و محتوا همواره دغدغه يگانگي انگيزهاي براي ظهور بوده است. موزهدار و پژوهشگر هنر