• ۱۴۰۳ سه شنبه ۶ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4690 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۲ تير

مربيان بزرگ چطور افول مي‌كنند؟

عبور فوتبال از جادوگران مستطيل سبز

ميگوئل دلاني ترجمه: سامان سعادت

سال گذشته يكي از باشگاه‌هاي بزرگ اروپا درباره مربي بعدي خود در حال تصميم‌گيري بود كه يك نام بزرگ مطرح شد. يكي از تصميم‌گيرندگان جمله‌اي بر زبان آورد: «دوران او گذشته است.»

خيلي‌ها در فوتبال همين فكر را مي‌كنند. برخي مربيان حتي اين جمله را در مورد ديگران به كار مي‌برند. سال 2014، مورينيو در مورد ونگر گفت: «زندگي خيلي سريع سپري مي‌شود و از شما عبور مي‌كند اما نه به اندازه فوتبال. نكته مهم همين است.» 
مشخص كردن دلايل عبور فوتبال از يك مربي كار سختي است اما كاملا واضح است كه اين اتفاق مي‌افتد. اين‌گونه است كه مربي برنده ليگ قهرمانان اروپا مانند جيواني تراپاتوني كارش را در تيم ملي ايرلند به پايان مي‌رساند. اين‌گونه است كه مورينيو در تاتنهام ديده مي‌شود و آنجلوتي در اورتون. مربيان ناگهان متوجه مي‌شوند كه ديگر دنبال مربي‌گري در تيم‌هاي تراز اول نيستند. زيرا آنها نمي‌توانند مثل سابق جام بياورند. اين بردن جام است كه اطمينان حاصل مي‌كند يك مربي در باشگاه بزرگ به كارش ادامه مي‌دهد. با اندكي جرح و تعديل مي‌توان محاسبه كرد كه جادوگري مربيان چه زماني طول مي‌كشد. براساس محاسبه انجام‌شده مي‌توان گفت اين زمان 12.3 سال است. 
اين رقم از ارزشيابي شغلي همه مربيان برنده ليگ برتر و فيناليست‌هاي ليگ قهرمانان اروپا حاصل شده است. در حقيقت واقعيتي وجود دارد كه مي‌گويد دوره شغلي يك مربي 30 سال است و عموما اين مدت در سه مرحله اتفاق مي‌افتد. افزايش، اوج و نزول.
در اينجا نقطه اوج مهم است. نقطه اوج متعلق به زماني است كه مربي جام سطح بالا برنده شده و اين يك پديده ذهني نيست. بديهي است كه بردن جام ليگ برتر يا ليگ قهرمانان اروپا از نظر همه يك موفقيت بزرگ به حساب مي‌آيد. بزرگ‌تر از آن برنده شدن جام با تيمي به نسبت سطح پايين است. مثل قهرماني پورتو در يوسي‌ال.
به عنوان نمونه برايان كلاف را در نظر بگيريد. در سال 1965 مربي‌گري را آغاز كرد. او اولين موفقيت بزرگ خود را در فصل 72-1971 با كسب عنوان ليگ با دربي‌كانتي آغاز كرد و ناتينگهام را در سال 1980 قهرمان اروپا كرد. كلاف در 13 سال بعد جام برد اما هرگز به آن سطح نرسيد. منصفانه مي‌توان گفت دوران درخشش كلاف 9 سال بود. 
براي آريگو ساچي اين عدد 7 سال بود. بيل شنكلي 10 سال، كني داگليش 10 سال، جوك استين 11 سال، ويسنته دل‌بوسكه 12 سال، فابيو كاپلو 16 سال، مت بيزبي 17 سال و آرسن ونگر 19 سال. ميانگين براي بيش از 50 مربي برجسته تاريخ فوتبال 12.3 سال است. 
اگر مي‌خواهيد كمي سرگرم شويد و حساب كتاب كنيد بايد بدانيد گوارديولا 11 سال است كه در اوج به سر مي‌برد و يورگن كلوپ در 10 سالگي است. در حالي كه با توجه به محاسبات مورينيو در 13 سالگي يعني از 2015 تاكنون و آنجلوتي در 15 سالگي از 2017 تا 2020 متوقف‌ شده‌اند. 
البته نمي‌توان بر اين اساس گفت كه گوارديولا و كلوپ بايد در دو سه سال آينده افت خود را آغاز كنند. تنوع مشاغل نشان مي‌دهد كه سن در اين مسير نقش اساسي ايفا مي‌كند. اين در مورد نبرد يا يك «ساعت آسماني» نيست بلكه براساس تغييرات محسوس در بازي فوتبال اتفاق مي‌افتد. 
به وضوح مشخص است مربياني برجسته شده‌اند كه با ايده‌هاي جديد در زمان جواني توانسته‌اند قوانين ثابت زمان خودشان را به چالش بكشند. تاريخ فوتبال را مي‌توان از اين طريق دنبال كرد. نرئو روكو با ميلان در سال 1962 در اروپا قهرمان شد. او با سبك دفاعي به نام كتاناچيو سلطنت مي‌كرد تا اينكه استين با سلتيك و رينوس ميشل با آژاكس توتال فوتبال را به وجود آوردند. تيم‌هاي رقيب براي توتال فوتبال نقشه كشيدند و اين‌طور شد كه بازي واقعا رو به جلو حركت كرد. البته هركدام از سبك‌ها براي مدتي كار كردند. 
مربيان در طول زمان متدهاي متفاوتي را انتخاب كردند اما هيچ‌كدام از متدهاي سابق كاملا نابود نشدند. مثلا در دهه 1980 ساچي با قرائتي تازه از سبك دفاع ايتاليايي به موفقيت دست يافت و گوارديولا در سال‌هاي گذشته نگاه جديدي به توتال فوتبال داشته و آن را ارتقا داده است. همه اينها بيشتر تحت‌تاثير تحولات در علم روانشناسي ورزش است و مربيان آن را پهلو به پهلو منتقل مي‌كنند. 
روبرتو مارتينز سرمربي موفق بلژيك در اين رابطه مي‌گويد: «همه‌چيز در فوتبال اختراع شده است. اما روند استفاده شما از اين دستاوردها اهميت دارد. من فكر مي‌كنم هم برنامه هم اجرا باهم در حال تكامل هستند. شما بايد آماده باشيد و با آنها حركت كنيد.»
اين نكته مهمي است. براي به تصوير كشيدن يك رهبر به افول رفته ديويد برنت مثال خوبي است. ايده او هميشه عالي نماند اما براي 10 تا 15 سال خوب كار كرد اما ديگر نتوانست همان كاركرد را داشته باشد. اين ممكن است به تغيير زمينه‌هاي فوتبال مربوط باشد. اين همان چيزي است كه سر الكس فرگوسن بهتر از هر كس ديگري فهميد. به همين دليل است كه او سطح حرفه‌اي به مراتب طولاني‌تري از هر مربي ديگري داشت. 34 سال او بهترين بود. بهترين كسي كه مي‌توان با او مقايسه كرد يوپ هاينكس است كه 30 سال در اوج بود.
شما واقعا نمي‌توانيد بگوييد فرگوسن يك ايده تاكتيكي بزرگ داشت كه با او تعريف مي‌شد. و اين احتمالا همان چيزي است كه او را از بقيه متمايز مي‌كند. فرگوسن هر بار شكست مي‌خورد دنبال دلايلش مي‌رفت و به بهبود اوضاع تيم مي‌پرداخت. اين رويكردي است كه وي تقريبا از همه رقبايش ياد گرفته بود. از علم ورزش ونگر تا سبك بازي يوونتوس مارچلو ليپي. 
اين سازگاري دليل موفقيت‌هاي فرگوسن بوده است. اين ممكن است بهتر از ايده‌هاي انقلابي و ايدئولوژي‌هاي جديد در فوتبال كار كند. منطق آشكاري نيز براي آن وجود دارد. برخي مربيان با يك فكر بزرگ وارد مي‌شوند و اثرگذاري‌اش اثبات مي‌شود. اما آن‌قدر استفاده‌اش مي‌كنند كه شما از آن متنفر مي‌شويد و ديگر كار نمي‌كند. 
شايد به همين دليل باشد كه ساچي تنها 7 سال در اوج بود و كرايوف هشت سال. اوج آنها ممكن است از اوج سايرين بالاتر باشد زيرا ماهيت ايدئولوژي آنها كاربرد بيشتري داشت. مثلا به بارسلوناي رويايي 2008 تا 2011 نگاه كنيد كه بر بستر ايده‌هاي كرايوف بنا شده بود. اما ذات اين ايدئولوژي به لحظات وابسته است و وقتي بازي تغيير مي‌كند بايد همزمان با آن تغيير كند. برخي مربيان خيلي به ايده اصلي خود وابسته مي‌مانند. 
ابن البته به انرژي مربي و عطش او براي كسب جام نيز بستگي دارد. چهره‌هاي برجسته مربي‌گري مي‌گويند اين به وضوح در مورد مورينيو و رافا بنيتز صدق مي‌كند. با اين حال همه‌چيز در مورد ايدئولوژي و عشق نيست و مساله غرور نيز مهم است. برخي مربيان به اندازه‌اي كه به ايده‌هاي خود اطمينان دارند به تاكتيك‌هاي ديگر عادت نمي‌كنند. آنها مي‌خواهند ثابت كنند ايده‌هاي‌شان هنوز هم كار مي‌كند. اين چيزي است كه براي ونگر بارها و بارها اتفاق افتاد و حالا هم براي مورينيو به نظر در حال رخ دادن است. 
اين روندها كاملا قابل شناسايي هستند. در مورد كلوپ و گوارديولا هنوز بايد صبر كرد و ديد مقابل اين مشكل تسليم مي‌شوند يا نه. البته هر دو ثابت كرده‌اند ايده‌هاي ديگر را به خوبي اقتباس مي‌كنند. تيم‌ كلوپ به وضوح مالكيت بيشتري دارد و تيم‌ گوارديولا نيز از فشار مستقيم بيشتري استفاده مي‌كند. بدون شك اين دو مربي تاثير زيادي در پيشرفت فوتبال داشته‌اند. منبع: اينديپندنت

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون