مارك فيتزپاتريك، مدير اجرايي پيشين انديشكده انستيتوي بينالمللي مطالعات استراتژيك، يكي از كارشناساني است كه به شكل فعال سرنوشت برجام و برنامه هستهاي ايران را در طول سالهاي گذشته دنبال كرده است. در دو مصاحبهاي كه در سالهاي گذشته با او داشتم، پيشبيني كرده بود كه كار اختلاف نظرهاي پادماني ميان ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي به زودي به شوراي حكام ميكشد و پيشبيني كردهبود كه در صورت پيروزي دموكراتها در انتخابات رياستجمهوري امريكا، دولت جديد بدون قيد و شرط به برجام باز ميگردد. پيشبيني نخست او با تصويب قطعنامه پيشنهادي سه كشور اروپايي در شوراي حكام آژانس تحقق يافت، هر چند او معتقد است ضرورت و فوريتي در تصميم شتابزده آژانس تا پيش از پاييز امسال براي ارجاع پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت نميبيند. او اما در مورد بازگشت دموكراتها به برجام، اندكي پيشبيني خود را اصلاح كرده است و معتقد است كه دودستگي و شكافي در ميان دموكراتها براي نحوه بازگشت به برجام پس از رسيدن احتمالي به كاخ سفيد وجود دارد. در ادامه متن كامل گفتوگوي اعتماد را با مارك فيتزپاتريك، پژوهشگر مسائل خلع سلاح و مدير اجرايي پيشين انستيتو بينالمللي مطالعات استراتژيك مطالعه ميكنيد.
در گفتوگوي قبلي كه با شما داشتم، پيشبيني كردهبوديد كه شوراي حكام آژانس قطعا واكنشي به كاهش همكاريهاي ايران با آژانس نشان خواهد داد. اين اتفاق با قطعنامه پيشنهادي سه كشور اروپايي عضو برجام در جلسه پيشين شوراي حكام افتاد. آيا فكر ميكنيد اين قطعنامه در جلسه بعد به شوراي امنيت ارجاع شود؟
اين احتمال وجود دارد كه شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي در جلسه شهريور ماه خود تشخيص بدهد كه ايران همكاري كافي بر اساس توافقهاي پادماني با آژانس بينالمللي انرژي اتمي انجام نداده است. اگر شواهد مشخصي در مورد عدم پايبندي به پادمان وجود داشتهباشد، احتمال زيادي وجود دارد كه پرونده ايران بلافاصله به شوراي امنيت ارجاع شود، اما اين شكل از ارجاع لزوما در همه موارد به صورت فوري و بلافاصله انجام نميشود. من ترديد دارم كه در ماه سپتامبر شوراي حكام چنين تصميمي را اتخاذ كند. غالب اعضاي شوراي حكام تمايل دارند كه تا بعد از انتخابات امريكا در ماه نوامبر صبر كنند، چرا كه نتيجه اين انتخابات ميتواند اثري جدي بر شرايط داشتهباشد. تصور ميكنم هيچ منطقي وجود ندارد كه كشورهاي عضو شوراي حكام براي اقدام در مورد قطعنامه اخير شتابزده عمل كنند.
اخيرا آنتوني بلينكن كه از سوي رسانهها مشاور سياست خارجي كارزار انتخاباتي بايدن معرفي شده است، اظهار كرده است كه دولت احتمالي جو بايدن، علاقهمند است كه سياست تحريم و فشار كنوني را تا بازگشتن ايران به تعهداتش حفظ كند. در مصاحبهاي كه مدتي قبل با شما داشتم، به صورت قطع پيشبيني كرده بوديد كه يك دولت دموكرات به برجام باز ميگردد، آيا شرايط عوض شده و دموكراتها در صورت پيروزي علاقهمند به ادامه شرايط كنوني و سياست دولت ترامپ عليه ايران هستند؟
هنوز به صورت دقيق روشن نيست كه اگر دموكراتها در انتخابات پيروز شوند چه سياستي را در قبال برجام و ايران در پيش ميگيرند. اگر بايدن به عنوان رييسجمهور انتخاب شود، قطعا تلاش خواهد كرد برجام را احيا كند و تغييراتي در سياست خارجي فاجعهبار ترامپ ايجاد كند. اما در ميان دموكراتها در حال حاضر دودستگي وجود دارد. شكاف بر سر اين است كه آيا دولت احتمالي دموكرات بايد بدون هيچ گونه پيششرطي به برجام بازگردد يا اينكه در مورد تغييراتي در آن، به ويژه در مورد جدول زماني لغو محدوديتهاي غنيسازي اورانيوم، مذاكرات بيشتري انجام دهد. به نظر من نهايتا در صورت پيروزي دموكراتها، در ميان اين دو جناح در سياست خارجي يك مصالحه شكل خواهد گرفت كه در عين حال كه براي بهبود توافق مذاكراتي انجام دهند، به برجام بازگردند و بخشي تحريمهايي را كه عليه ايران وجود دارد اگر نه لغو، بلكه شلتر كنند.
رويدادهاي اخير در تاسيسات غنيسازي اورانيوم نطنز، از سوي برخي رسانهها به عمليات پنهاني احتمالي از سوي اسراييل نسبت دادهشده است. جان بولتون در كتابي كه اخيرا منتشر كرده است هم اشاره ميكند كه دونالد ترامپ، رييسجمهوري امريكا به بنيامين نتانياهو وعده داده است كه در صورت حمله به ايران كاملا از او پشتيباني ميكند. آيا فكر ميكنيد امريكا و اسراييل عزم و ارادهاي براي حمله نظامي به ايران داشتهباشند؟ چه حملات محدود و چه يك جنگ تمامعيار؟
من تصور ميكنم كه ايران و اسراييل عملا در حال جنگ هستند، اما يك جنگ محدود. اسراييل به صورت دايمي پايگاههاي نظامي را در سوريه بمباران ميكند كه به ايران نسبت دادهميشود و اين احتمال هم مطرح شده است كه اسراييل مسوول حملهاي خرابكارانه به تاسيسات نطنز در محل توليد سانتريفيوژهاي نسل جديد است. قطعا تنشها و درگيريهاي محدود مانند اين امكان گسترش و توسعه بيشتر دارند. اما من چشمانداز افزايش تنش را در اين مساله نميبينم.
واقعه نطنز، اگر هم يك حمله باشد، باعث جان باختن كسي نشد و دولت اسراييل هم با رفتار پنهانكارانه و سكوت خود در مورد احتمال نقش داشتن در اين حادثه، عملا بهانهاي دست ايران نميدهد كه دنبال عمليات تلافي جويانه با استفاده از نيروي نظامي باشد. در شرايط كنوني به هيچوجه محتمل نيست كه امريكا تمايلي براي عمليات نظامي در مقابل ايران داشتهباشد. ترامپ علاقهاي ندارد درگير يك جنگ ديگر در خاورميانه شود. او كاملا واضح اين را گفته است، هر چند به لحاظ اعلاني و اعمالي، او تاكيد كرده است كه كشته شدن شهروندان امريكا يك خط قرمز براي او خواهد بود. من فقط در صورتي ميتوانم تصور كنم كه احتمال درگيري نظامي ميان امريكا و ايران وجود داشتهباشد كه اقدامها نظامي تلافي جويانه ايران باعث كشته شدن نظاميان امريكايي شود، در آن صورت احتمال تصميم به حملات هوايي از سوي امريكا به ايران وجود خواهد داشت.
پنج سال بعد از امضاي برجام، آيا هنوز ميتوان اين توافق را يك ستون اصلي عدم اشاعه هستهاي و امنيت جهاني دانست؟ آيا برجام يك توافق ناقص و محكوم به مرگ بود؟ شرايط كنوني برجام محصول اشكالات و نقصان خود توافق است يا اجراي آن توسط مشاركتكنندگان؟
بگذاريد نه تنها به پنج سال قبل بلكه به ۸ سال قبل برگرديم. سال ۲۰۱۳ ايران به آستانهاي رسيدهبود كه زمان لازم براي دستيابي به يك سلاح هستهاي توسط اين كشور ناچيز به نظر ميرسيد. همان زمان يك احتمال قوي وجود داشت كه دولت اسراييل تصميم به حمله نظامي به ايران بگيرد تا پيشرفت فناوري اتمي را مسدود كند. سال ۲۰۱۵ برجام به شكل موفق توانست هم جلوي رسيدن ايران به يك بمب را بگيرد هم احتمال بمباران ايران را از بين ببرد. درواقع اين توافق هم توانست به هدف عدم اشاعه هستهاي دست پيدا كند و هم هدف صلح جهاني. اين توافق همچنين توانست مزيت ديپلماسي چندجانبه را نشان دهد و اينكه يك اروپاي متحد تا چه اندازه ميتواند به امنيت جهاني كمك كند.
اين دستاوردها به دليل تغيير دولت در ايالات متحده كوتاهمدت بودند. به دليل خصومت تندروها در هر دو كشور عليه يكديگر، ايران و امريكا نتوانستند فرآيند اين توافق را به شكلي گسترش دهند كه نگرانيهاي ديگرشان را هم از يكديگر برطرف كند. برجام قطعا ايدهآل و بدون نقص نبود. مانند هر توافق ديگري كه بر مبناي مذاكره باشد، رسيدن به برجام نيازمند مصالحه و سازش بود. منتقداني كه اين مصالحهها را «نقص» توصيف ميكنند هيچوقت حاضر نيستند شرايط بعد از برجام را با شرايطي كه در صورت ادامه روند بعد از سال ۲۰۱۳ ايجاد ميشد و احتمالات فاجعه باري كه عدم توافق داشت مقايسه كنند. برجام و توافق هستهاي عامل شرايط و مقصر اتفاقات كنوني نيستند، مذاكرهكنندگان آن توافق مقصر نيستند، بلكه مقصر كساني هستند كه نميخواستند تنشزدايي ميان امريكا و ايران اتفاق بيفتد.
تا يك سال پيش اروپاييها تاكيد داشتند برجام زنده است و هنوز جواب ميدهد. آيا اين ارزيابي هنوز درست است؟ آيا مسير كنوني برجام به سمت مرگ اين توافق پيش ميرود يا به سمت احياي آن؟
دولت ترامپ مصمم بود كه برجام را كاملا از بين ببرد. بهرغم همه ترديدها و موانع نابهنگام، برجام هنوز زنده است. ايران همچنان به بخش اعظم تعهدات راستيآزمايي خود پايبند است و تمام گامهايي كه براي عبور از محدوديتهاي غنيسازي برداشته است حساب شده و قابل بازگشت هستند. ترامپ فقط ۶ ماه از دوره كنونياش فرصت دارد تا ضربه نهايي را به برجام بزند و آن را از بين ببرد، اگر برجام در نيم سال باقيمانده تا پايان دوره اول رياستجمهوري ترامپ دوام بياورد، آنگاه بخت بسيار زيادي وجود دارد كه در دولت احتمالي بايدن اين توافق احيا و تقويت شود.
مارك فيتزپاتريك
اگر شواهد مشخصي درباره عدم پايبندي به پادمان وجود داشته باشد اين احتمال مطرح است كه پرونده ايران بلافاصله به شوراي امنيت ارجاع شود.
برجام و توافق هستهاي عامل شرايط و مقصر اتفاقات كنوني نيستند.
سال 2013 ايران به آستانهاي رسيده بود كه زمان لازم براي دستيابي به يك سلاح هستهاي از سوي اين كشور ناچيز به نظر ميرسيد.
واقعه نطنز، اگر هم يك حمله باشد، باعث جان باختن كسي نشد و دولت اسراييل هم با رفتار پنهانكارانه و سكوت خود در مورد احتمال نقش داشتن در اين حادثه، عملا بهانهاي دست ايران نميدهد كه دنبال عمليات تلافي جويانه با استفاده از نيروي نظامي باشد.
هنوز به صورت دقيق روشن نيست كه اگر دموكراتها در انتخابات پيروز شوند چه سياستي را در قبال برجام و ايران در پيش ميگيرند. اگر بايدن به عنوان رييسجمهور انتخاب شود، قطعا تلاش خواهد كرد برجام را احيا و تغييراتي در سياست خارجي فاجعهبار ترامپ ايجاد كند. اما در ميان دموكراتها در حال حاضر دودستگي وجود دارد.