درباره اهميت ناصر تقوايي
افتخارآفرين غربت نشين
سعيد راد
زماني كه كارم را در سينماي ايران شروع كردم، ناصر تقوايي به دليل ساخت فيلمهاي كوتاه و مستند همچنين كارگرداني فيلم «آرامش در حضور ديگران» چهره شناخته شدهاي بود. يعني بايد اين طور بگويم كه ناصرخان تقوايي براي نسل من فردي نبود كه وقتي دعوت به كار كند، هيجاني به دنبال نداشته باشد. وقتي براي بازي در فيلم «صادق كرده» از من دعوت كردند، بياغراق شب تا صبح خواب به چشمانم نيامد و مدام با خودم فكر ميكردم. به اين نكته توجه كنيم كه آن روزگار اصولا كارگرداناني مشابه و همتراز با انديشههاي او زياد نبود؛ در سينما آنچنان با كارهاي حرفهاي مواجه نبوديم. مثلا معتقدم سريال داييجان «ناپلئون» يك شاهكار بود كه ساخته شد. حقيقتا بعضي مسائل به راحتي در قالب كلمه نميگنجد به همين علت از بيان دقيق بعضي احساسات و عواطف كه هنگام همكاري با ايشان وجود داشت، عاجزم.
به دليل سيطره سينماي تجاري، همه از كار با هنرمندان و اساتيدي مانند آقاي تقوايي استقبال ميكردند. حتي وضعيت به شكلي بود كه من هم برخلاف تمايل قلبيام جذب بعضي از همين فيلمها شدم. در حقيقت چارهاي نبود و اگر بازيگر مدتي در سينما و فيلمها حضور نداشت، نميتوانست به راحتي به همان روند سابق حرفهاي بازگردد. مساله پخش فيلمها در شهرستانها هم اصلا وضعيت خاصي داشت. حالا در اين ميان با فردي مواجه شده بودم كه اگر قرار باشد، جنس كارش را در يك كلمه توضيح دهم بايد بگويم جنس كار ناصرخان تقوايي «آرامش» بود. زمان فيلمبرداري طوري به سادگي همه چيز را براي بازيگر شرح ميداد و چنان تسلطي داشت كه همه چيز قابل تجسم ميشد. تمام جهان آن سكانس يا پلان خاص را جلوي چشم بازيگر نقاشي ميكرد. در نظر بگيريم اساتيد بزرگ ديگري مانند محمدعلي كشاورز، عزتالله انتظامي، عزتالله رمضانيفر و ديگراني هم در آن فيلم حضور داشتند. همراه تمام اين هنرمندان قدر قدرت از كارم لذت بردم.
كمتر درباره اين موضوع صحبت كردهام ولي شايد اگر اشاره استاد تقوايي براي ايفاي نقش در فيلم آخرشان نبود اصلا مساله بازگشت به كشور چندان برايم مطرح نميشد. همواره افسوس ميخورم كه حسادتها و كارشكنيها و بيمعرفتيها در جريان ساخت آن فيلم به قدري زياد شد كه در نهايت جلوي ساخت فيلم را گرفت. فكر ميكردم مسوولان و دستاندركاران فرهنگ و هنر مملكت آنقدر هوش داشته باشند كه اجازه ندهند، سنگاندازيها سد راه اين كارگردان قدر سينماي ما شود. مگر ما چه تعداد كارگردان داشته و داريم كه سينماي ايران را ساختند و دگرگون كردند؟ اين افراد زحمت كشيدند كه بعدها علي حاتميها، عباس كيارستميها و جعفر پناهيها آمدند. البته يك مساله جدي هم وجود داشت اينكه بعضي كارگردانان اين طور نبودند كه منتظر بمانند، ببينند نظرات رسمي چيست و بخواهند مطابق خواست آن عمل كنند. اتفاقا مشكلات امروز سينماي ما ناشي از چنين روحياتي است. در مرحله بعد هم تغييرات تكنولوژيك شرايط و شمايل متفاوت توليد را به وجود آورد؛ با تمام اين تفاسير هيچوقت نبايد يك چيز را فراموش كنيم اينكه هميشه بايد براي ناصر تقوايي كلاه از سر برداريم. متاسفانه وضعيت به سمت و سويي پيش رفته كه بعضي چهرههاي افتخارآفرين سينماي ما مانند امير نادري و بهرام بيضايي به غربت رفتند، ناصر تقوايي هم يكي از آنان بود كه به شيوه خودش غربتنشين شد. اين دردي است كه سينماي ايران سالها به آن مبتلاست.
من بازيگر برونگرايي بودم و بيشتر با زبان بدن كار ميكردم، ناصر تقوايي با اعتماد به نفسي كه داشت اين ويژگي را مهار كرد. در نهايت نقش و شخصيت «صادق كرده» طوري ساخته شد كه براي هميشه در كارنامه كاريام ماند؛ آن نقش ماندگار را از ناصر تقوايي دارم. در يك كلمه بايد بگويم، اعتماد به نفس مثالزدني، ويژگي شخصيتي ناصر تقوايي بود كه در هيچ كارگردان ديگري نديدم. اين ويژگي هم به سادگي در افراد پديد نميآيد؛ شما بايد مراحل روحي و عرفاني خاصي را پشت سر گذاشته باشيد كه به چنين مرحلهاي برسيد. تقوايي انسان بزرگي است؛ به احترامش ميايستم و كلاه از سر برميدارم.