كتاب «فلسفه زندگي و...» از نگاه مترجم
پويايي و تغيير در سايه اكوسوفي
نسترن خسروي
آرنه نيس در كتاب فلسفه زندگي به ديدگاهها و فلسفه شخصي خود در رابطه با زندگي ميپردازد. به نظر او هر كسي بايد باتوجه به باورهايش، فلسفه شخصي خود را شكل دهد و همواره سعي كند در چارچوب آن رفتار كند. او اين فلسفه شخصي را اكوسوفي مينامد و معتقد است كه پويايي و تغيير ويژگي بارز آن است(نيس در كتاب بومشناسي، اجتماع و سبك زندگي به اين مفهوم ميپردازد. اين كتاب ترجمه شده و نشر بان به زودي آن را منتشر خواهد كرد).
نيس به عنوان يك استاد دانشگاه، آثار منتشر شده بسياري در زمينههاي فلسفي تخصصي خود داشت اما ترجيح داد كار در دانشگاه را رها كند و در نقش يك كنشگر،تفكرات فلسفي خود را به بوته عمل بگذارد. او به عنوان يك كوهنورد حرفهاي، فردي كاملا عملگرا بود. واريكس فاكس، فيلسوف استراليايي ميگويد، نيس عادت داشت ناگهان از پشت ميز كهنهاي كه در كلبه كوچكش در كوهستان تِوِرگِسِن داشت، بلند شود و به دانشجويانش كه همراهش بودند، بگويد «حرف زدن كافيه، وقت اسكيه!» نيس همچنين به مباحث مربوط به معناشناسي تجربي پرداخت تا دقت ارتباط كلامي ميان انسانها را مورد پژوهش قرار دهند. او يك محقق حرفهاي و در عين حال در جستوجوي چيزي بود كه به پژوهشي ژرفتر از يك تحقيق معمولي نياز داشت؛ سُنت باستاني خِرد. او يك تكثرگراي راديكال بود و با همه افراد با اين پيشفرض روبهرو ميشد كه نظرات آنها همزمان درست و غلط است. در واقع همين عدم قطعيت است كه به بحث و گفتوگو منجر ميشود. نيس از معدود فيلسوفاني بود كه از نظر شخصيتي و سبك زندگي نيز با جهان افكارش هماهنگ بود. او گاهي مواضعي ميگرفت يا كارهايي ميكرد كه ديگران را به تفكر درباره مواضع خود برانگيزد و به باز كردن ذهنشان به روي تنوع ديدگاهها تشويق كند. او در كنار اين رفتار بازيگوشانه و گشادهدستانه همواره خود را در ميانه كشمكشهاي سياسي و اجتماعي قرار ميداد و اگر مخالفتي با ديدگاهي داشت آن را صريحا اعلام ميكرد. نشانه بارز آن اين است كه بارها در كشمكشهاي زيستمحيطي درون و بيرون نروژ شركت كرد كه گاهي به دستگيرياش نيز منجر ميشد. نيس اعتقاد داشت، بشر پتانسيلهاي خود را دستكم ميگيرد و نقش خود را به تسخيرگر و مدير تجاري طبيعت تقليل داده است. به نظر او، كنشگري باعث افزايش درك انسان از خود و محيطش ميشود. اينكه همه موجودات زنده اعم از انسان و غيرانسان ارزش ذاتي و حق شكوفايي دارند يك موضوع اخلاقي نيست بلكه زندگي كردن در كنار موجودات زنده و در ارتباط دايم بودن با آنها ما را به بديهي بودن اين حق آگاه ميكند.