به بهانه روز جهاني مار
و اهميت حفاظت از مارها
خسرو رجبيزاده
مارها بيش از هر خزنده ديگري با زندگي و فرهنگ ما انسانها عجين شدهاند. تركيبي از تعجب، ترس، احترام و نفرت در نگاه ما نسبت به مارها وجود دارد. تعجب از موجودي كه پلك ندارد و با چشم باز ميخوابد يا دست و پا ندارد و گويي بيهيچ منطقي ميتواند حركت كند. مارها را به نوعي از خيلي قديم ميشناسيم. در سرزمين ما، مارها در آيين عيلاميان مقدس شمرده ميشدند اما در خيلي از فرهنگها، اين مارها بودند كه كاربرد گياهان در درمان بيماريها را به انسان آموختند و به همين دليل سمبل پزشكي و طبابت شدند. مارها در نگاه ما تركيبي از اضداد هستند. شايد چون مقدار كم سم آنها در ساخت دارو استفاده ميشود و مقدار زياد سم آنها باعث مرگ و ويراني است. هيچ خزنده ديگري تا اين حد مورد توجه انسان نبوده است لذا بيدليل نيست كه در تقويم جهاني روزي به نام روز مار ثبت شده است تا از آنها بيشتر بگوييم و بخوانيم. هرچند تاريخ آشنايي ما با مارها به چند هزار سال قبل بر ميگردد اما روز مار از سال 1967 وارد تقويمها شد. بعضي ميگويند، وقتي يك مزرعه نگهداري و پرورش مار در تگزاس امريكا روز 16 جولاي را به نام روز مارها در مزرعه خود ثبت كرد تا تعداد بازديدكنندهها را افزايش دهد، اين روز كمكم در ساير مزرعهها و بعد باغوحشها و مدارس شناخته شد تا اينكه در تقويم جهاني به ثبت رسيد. به جز نقش پررنگ مارها در افسانهها و داستانها، مارها نقش بسيار مهمي در سلامت اكوسيستمهاي طبيعي دارند. اين موجودات كه همگي داراي رژيم گوشتخواري هستند، با تغذيه از مهرهداران كوچك مثل جوندگان و حتي بيمهرگاني مثل حشرات، علاوه بر نقش مهمي كه در كنترل جمعيت اين موجودات دارند، خود غذاي ساير مهرهداران در هرم غذايي را تشكيل ميدهند و در مقابل پرندگان و پستانداران زيادي هم از مارها تغذيه ميكنند. اما در اين روزگار، مارها بيشتر از گذشته به حفاظت نياز دارند. تحقيقي كه حدودا هفت سال پيش در انگليس انجام شد نشان داد حدود 12درصد از مارها در معرض خطر انقراض هستند. البته به دليل اينكه تنوع زيستي مارها در جهان هنوز كامل شناخته نشده، قطعا عدد واقعي بيش از اينهاست. اين مشكل به دلايل متعددي ايجاد شده كه به نوعي همگي آنها به فعاليتهاي انسان برميگردد. تغييرات اقليمي كه حاصل فعاليتهاي انساني در توليد بيش از حد گازهاي گلخانهاي است، بقاء مارهاي زيادي را در سراسر اين كره خاكي تهديد ميكند. از سوي ديگر توسعه بيرويه باعث تخريب هرچه بيشتر زيستگاه مارها شده است. خشك شدن تالابها، تخريب مناطق طبيعي براي ويلاسازي و شهرسازي، استفاده گسترده از سموم كشاورزي و غيره، روز به روز عرصه را بر مارها تنگتر و تنگتر ميكند. علاوه بر اين، باورهاي غلط نيز به اين مشكلات دامن زده است تا جايي كه داستانها و افسانههاي ما درمورد مارها، در ذهن بعضي رنگ و بوي واقعيت ميگيرد و مثلا براي تهيه مهرهمار، اين حيوانات نازنين را قرباني جهالت خود ميكنند يا مشكلاتي كه اخيرا ايجاد شده و بعضي براي توليد سم اقدام به زندهگيري اين موجودات ميكنند و آنها را از طبيعت جدا ميكنند. بايد بيش از پيش به اين نكته توجه كرد كه ما انسانها هم بخشي از چرخه حيات در كرهزمين هستيم و اگر با دست خود، به مارها و ساير موجودات آسيب برسانيم يا آنها را از بين ببريم، در واقع بستر حيات خود را در اين كره خاكي از بين خواهيم برد.
دكتراي تنوع زيستي از دانشگاه گنت بلژيك
و نويسنده كتاب مارهاي ايران