جوكر و شواليه تاريكي
مرتضي ميرحسيني
تابستان 2008 در چنين روزي، دومين فيلم از سهگانه شواليه تاريكي ساخته كريستوفر نولان روي پرده سينماها رفت و به يكي از مشهورترين و بحثبرانگيزترين شخصيتهاي منفي دنياي سرگرمي با جذابيتي بيشتر از گذشته جان دوباره بخشيد. شواليه تاريكي كه به باور بسياري از اهل فن مهمترين فيلم در ميان فيلمهاي ابرقهرماني محسوب ميشود، داستان جذاب و نفسگير رويارويي بتمن و جوكر كف خيابانهاي شهر گاتهام و در واقع بازآفريني ديگري از قصه تقابل ابدي و ازلي خير و شر است. جوكر مثل خود بتمن، البته كمي بعد از او، اواخر دهه 30 ميلادي خلق و عرضه شد و طرح اوليه هم اين بود كه در چند كميك نقشي در تقابل با بتمن ايفا كند و بعد، جايي در يكي از داستانها كشته و كنار گذاشته شود.
اما اين شخصيت آنقدر جذاب از آب درآمد و چنان پيچيدگي و تعليقي در داستانها ايجاد كرد كه كنار گذاشتنش ديگر منطقي و معقول نبود و تصميم درستي به نظر نميرسيد. از اين رو آن طرح اوليه كنار رفت، جوكر در دنياي قصههاي كميك باقي ماند و حتي نيمههاي دهه 1970 ميلادي، شخصيت اصلي(و مستقل از بتمن) مجموعه داستانهايي به نام خودش شد.
جز اهداف و نيتها، تفاوتها و حتي تضادهاي ديگري هم ميان بتمن و جوكر وجود دارد. بتمن تلخ و عبوس و جدي است اما جوكر حتي در بحرانيترين و پرتنشترين لحظات، شوخ و آرام به نظر ميرسد. در رفتار او نشانههاي جنون و مسخرگي ديده ميشود اما بسيار باهوش و در كار خودش به شدت جدي است. ادعا ميكند كه كارگزار آشوب و مرد لحظههاست و براي هيچ كاري برنامهريزي نميكند اما هميشه طرحها و ايدههاي پيچيدهاي در سر دارد و نقشههاي پنهان و چند مرحلهاي طراحي ميكند.
در فيلم، در گفتوگو با هاروي دنت زخمخورده بستري در بيمارستان به ظاهر مسخره و عجيب خود با آرايش غليظ چهره و رنگ سبز موها و لباس زنانه پرستاري كه به تن دارد، اشاره ميكند و ميگويد:«واقعا من شبيه كسيام كه نقشه داره؟ ميدوني من چي هستم؟ من سگيام كه دنبال ماشين ميدوه! حتي نميدونم وقتي بهش برسم چي كار بايد بكنم.» به همين راحتي اما با انتخاب واژهها و لحن مناسب دروغ ميگويد و نقشههايش را پنهان ميكند.
جوكر بيشتر از خونريزي و ويراني به ترساندن و فاسد كردن علاقه دارد و حتي راسخترين مردان را هم با خدعه و ارايه نسخهاي تحريف شده از واقعيت به آنان تباه ميكند. فروش جهاني فيلم شواليه تاريكي از مرز يك ميليارد دلار گذشت و برنده چندين جايزه معتبر سينمايي از جمله اسكار بهترين بازيگر نقش مكمل مرد شد(هيث لجر، بازيگر نقش جوكر و برنده اين جايزه 6 ماه پيش از اكران فيلم، گويا بر اثر افراط در استفاده از قرصهاي آرامبخش از دنيا رفت).
از آن مهمتر اينكه كريستوفر نولان-كه آن زمان 36 سال داشت- با سهگانهاش، مسير و معيارهاي تازهاي براي بازآفريني سينمايي داستانهاي كميك شكل داد و بسياري از علاقهمندان سختگير سينما را هم به تماشاي فيلم و حتي تحسين آن وادار كرد. مارك هيوگز در سايت فوربز مينويسد كه اين فيلم مرز بين واقعگرايي و تخيل را تقريبا بياعتبار- و كمرنگ- كرد و يك داستان اكشن و مهيج ابرقهرماني را تا حد درامي جذاب و محكم و كمنقص ارتقا داد.