• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4695 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۸ تير

نظريه صادر نكنيم

ابراهيم عمران

چند وقت پيش دوستي موردي را مطرح كرد و نوشت: «اين روزها طبقه متوسط به معناي اقتصادي و كلاسيكش وجود ندارد و توضيح داد به دليلي مجبور شده براي چند ساعت كل موجودي بانكي‌اش را به دوستي قرض دهد و با وجود اينكه مي‌دانست دارايي‌اش نزد دوستش محفوظ است براي همان چند ساعت از آنكه پولي اندوخته ندارد آنچنان وهم و فشار رواني وجودش را فرا گرفت كه كارش به درمانگاه كشيد. مرادش از بيان اين واقعه آن بود كه اگر انبان پر پولي نداشته باشيم، آنگاه مي‌توانيم دور و برمان را، آن‌گونه كه شايسته است درك كنيم و درباره شرايط زندگي اين و آن، نظر دهيم و از بيرون نگوييم فقط لنگش كن. پر بيراه نبود و ديدم چه آدمياني شده‌ايم. برخي از ما كه بي‌هيچ مشكل و از روي جهالت به راحتي براي امورهايي نظريه صادر مي‌كنيم كه در فرجام نه از تاك نشان مي‌ماند و نه از تاك نشان. در برهه سخت اقتصادي كه بيشترمان در پي گذران امور هستيم و سعي داريم دست‌مان پيش فرد و افرادي دراز نشود؛ هستند كساني كه انبان و كيسه‌شان، شكر خدا پر است و نظرهاي اقتصادي‌شان در در و ديوار شهر پراكنده و درسايت‌ها و روزنامه‌ها. به راستي تا كي بايد تصميم‌گيران خرد و كلان‌مان، افرادي باشند كه اگر دري به تخته نمي‌خورد؛ جيب‌شان مثل ما بود و آن وقت مي‌توانستند حرف‌هاي اقتصادي‌شان را در لواي بهتري به خورد مخاطب دهند. آنچه سر آغاز نوشته‌مان شد؛ بهانه خوبي است تا در موقع عسرت و تنگدستي، به سرفصل‌هاي اقتصادي ديگران، نظري افكنيم و اگر آن زمان توانستيم گرهي باز كنيم. جالب آنكه دوست‌مان ادامه داد، در ساعات پاياني شب كه به پولش رسيد متني فرستاد كه دوباره از روي آسودگي مالي‌اش بود كه تا بيايم بگويم چند ساعت پيش را فراموش نكن؛ خود جلوتر متني ديگر روانه كرد كه حاوي چند ساعت نداري موقتي‌اش بود و مرا درگير اين شعر صائب كردكه حرف پوچ از من كسي وقت غضب نشنيده است/ كف نمي‌آرد به هر توفان به لب درياي من/

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون