نگاهي به اوضاع گالريها در رشت در عسرت كرونا
شكسپير رفت، حواسمان به ويشكايي باشد
فاروق مظلومي
توفان لازم نيست. هر نسيم ملايم هم چراغ لرزان فرهنگ را خاموش ميكند و حالا نوبت يكي از قديميترين كتابفروشيهاي رشت بود كه كركرهاش را پايين بكشد. چراغ كتابفروشي شكسپير، چشم و چراغ محله ساغريسازان در رشت خاموش شد. ياد مادري ميافتم كه وقتي پسر كوچكش دستش را محكم گرفته بود تا او را داخل كتابفروشي دوستم در اروميه بكشد خيلي راحت به فرزندش گفت: پسرم چيزي نيست. همش كتابه. بله قطعا در كتابفروشي، كوبيده سيخ نميكشند و فقط كتاب ميفروشند. حالا بماند كه سالهاست براي تشويق و تحريك خانوادهها و كودكان، كتابفروشيها در كنار اسباببازي و كادويي، كتاب هم ميفروشند اما غم رشت فقط تعطيلي كتابفروشيها نيست. وقتي مجسمههاي پيادهرو سنگفرش علمالهدي را ميبيني، باورت نميشود كه در شهري با اين سابقه فرهنگي و اين همه نقاش و مجسمهساز برجسته چطور اين كاردستيهاي اكابر را وسط پيادهرو گذاشتهاند. در فرهنگ ايراني تعريف كردن از جنوب و رفتن به شمال امري متداول است. اما در اين ميان رشت حكايتي ديگر دارد. رشت هرگز كسي را كه پايش به آنجا برسد، ترك نميكند. ما هم سالهاست پاگير رشت شدهايم تا جايي كه دوست سمنانيمان پژمان موسوي را از بس كه از رشت نوشته است، رشتي ميدانند. خانم نادره حكيمالهي هم از تهران به رشت كوچ كرد و نگارخانه الهي را در اين شهر كه هر كوچهاش نگارخانهاي بود، تاسيس كرد. حكيمالهي مجسمهساز و سفالگر است. پس علاوه بر گالريداري، درد هنرمند بودن در اين سرزمين را هم ميداند. قطعا گالريهاي مستقل كه در روابط مجموعهدارها و حراجها جايي ندارند در هر جاي ايران دچار مشكل هستند اما در گفتوگويي كه با خانم حكيمالهي داشتم از مشكلات اين روزهاي گالريداري در رشت سخن گفت: رشت هم مثل بقيه جاهاي دنيا درگير كرونا و پيامدهاي آن است. در بين مردم علاقهاي به حضور در مجامع عمومي با سقف پوشيده براي ديدن اثر هنري ديده نميشود و درست هم هست. فاصلهگذاري اجتماعي بايد رعايت شود. اين اوضاع موقتي است و ركود اقتصاد گالريها روزي تمام ميشود اما تا آن زمان حفظ فضاي فيزيكي مستلزم پرداخت هزينههاي محل و پرسنل از فرصتهاي كاري ديگر ميسر بوده كه در شرايط حاضر كاري دشوار اما با ارزش است. گالريها مكانهاي فرهنگي كاملا مستقلي هستند كه حمايت نميشوند و همين باعث ميشود در شرايط بحراني اغلب تعطيل شوند. شايد روشهاي ارايه آثار بايد عوض شود. شايد ويروسها ما را ناچار كنند براي رد و بدل كردن اطلاعات، مشاركتها و حركتهاي فرهنگي با روشهاي قديمي را فراموش كنيم و كلا بر فضاي مجازي تكيه كنيم اما هيچ كدام از اينها با يك روز افتتاحيه در هفته و فروش چاي و قهوه تامين نميشود. ما قصد تسليم شدن نداريم براي همين هم برنامههاي امسال مثلا همكاري با بعضي از گالريهاي تهران و نمايش آثار به شكل رفت و برگشت درحال اجراست. آدمي به هنر نياز دارد و در شرايط ناامن و آشفته اين نياز دو برابر است. به همين دليل لازم است متوليان فرهنگي تلاش كنند تا مانع بسته شدن مكانهاي فرهنگي شوند. نگارخانهها، كتابفروشيها و... ريههاي فكري اجتماع هستند.» قطعا اوضاع گالريهاي ديگر رشت هم همين است. اما از گيلان انتظار ميرود كه مردمش كتاب و هنر را از سبد خريد خود حذف نكنند. تا همين دهه 50 شمسي در رشت و گيلان، خانههايي ساخته ميشد كه در و ديوار و سقف آنها با نقاشيهايي از نوع گل و مرغ و پرترههايي به شيوه نگارگران صفوي تزيين ميشد. پنلهاي چوبي نقاشي شده در درها و پنجرهها به كار ميرفت. استاد فقيد ضياپور از موثرترين هنرمندان در هنر مدرن ايران زاده انزلي، استاد حسين محجوبي چهره بينالمللي نقاشي زاده لاهيجان و استاد فقيد مهدي ويشكايي از نقاشان بزرگ پرتره، زاده رشت هستند. هر شهر گيلان چندين نقاش موثر در نقاشي ايران دارد. زماني هر خانه در گيلان يك نگارخانه بود و هنوز هم با اينكه فرهنگ معماري همه جاي ايران پارادوكسي عجيب از تركيب متحدالشكلي كمونيستي و تظاهر سرمايهداري- اكلكتيسم، التقاطگرايي جديد- است. رشت هويتش را تا حدودي حفظ كرده و كوچههاي قديمياش يا خانههاي جديد با معماري بارانپذير و باراندوست چشم و چراغ اين شهر هستند. هنوز ميشود در اين كوچهها قدم زد و به درها و ديوارها نگريست. انگار پا در خانه نگار ميگذاري يا گالريگردي ميكني.