مصيبت كجاست؟
به ناچار به كنجي خزيدند و ساكت شدند. آنچه در مقابل ادعاي اين مدعيان و حاميان ريز و درشتشان عيان شد اين است كه نه تنها كليت طبابت امري تخصصي است كه هر شاخه از آن و زيرشاخه از هر شاخه هم امري تخصصي است و اينطور نيست كه مثلا پزشك مغز و اعصاب با همه دانش پزشكياش بداند كه سرطان اثنيعشر را چگونه مداوا ميكنند و اينكه تخصصها بسيار ريز شده و در هر كدام از اين زيرشاخهها آنقدر موضوع هست كه همه عمر يك پزشك هم كفاف آن را نميدهد كه تمامي دانش آن زيرشاخه را دريابد و با گسترش علم در هركدام از اين بخشها، خبرهترين پزشكان هم اگر دانش خود را بهروز نكنند، به سالي نشده، آنچه ميدانند كهنه و بياثر خواهد شد.
اما آيا فقط پزشكي چنين است كه ديگر در آن بحرالعلومها جايي ندارند و غير متخصصين و غيركارشناسان، بايد پاي خود را از آن بيرون بكشند؟ آيا بايد به مصيبتي چون كرونا در اقتصاد و فرهنگ و سياست و اجتماع گرفتار شويم تا بدانيم آنان كه از غنيسازي اورانيوم در زيرزمين توسط كودكان و ساخت دستگاه ويروس كروناياب از فاصله 100 متري و راهحلهاي بخشنامهاي براي اقتصاد و جامعه و سياست ميگويند از جنس همان تجويزكنندگان روغن بنفشهاند، اما در يك حوزه تخصصي ديگر؟ آيا واقعا بايد در هركدام از اين شاخهها به مصيبت گرفتار شويم تا بفهميم در جهان امروز، موضوعات تخصصي شده و ديگر هيچ بحرالعلومي از شكم مادر زاده نخواهد شد؟ فرقي نميكند كه چه كسي در چه حوزهاي بدون داشتن دانش و تخصص ورود كند. پزشك متخصص جراح قلب و عروق كه كارشناس سياست خارجي نيست، قرار نيست چون در حوزه تخصصي خودش بيهمتا است، از سياست خارجي هم چيزي بداند يا قرار نيست يك حقوقدان برجسته و يگانه در حقوق بينالملل، براي نوسانات بازار ارز راهحل تجويز كند، يا يك اقتصاددان براي ترويج كتابخواني بين جوانان 13 تا 16 ساله راهحل داشته باشد؟ يا يك روحاني بداند كه روش رسيدن به واكسن كرونا كدام است؟ آيا هميشه بايد به مصيبت گرفتار شويم تا در آن موضوع مصيبتزده و از سر ناچاري دست به دامان كارشناس و متخصص شويم؟ آيا نبايد از قبل، هر كسي پاي خود را از حوزهاي كه در آن دانش و تخصص ندارد بيرون بكشد و كار را به كارشناسش ارجاع دهد، يا بهتر بگويم، ما تا فرارسيدن مصيبت صبر نكنيم و از قبل اجازه ورود به غير كارشناسان ندهيم كه مصيبت آنانند.