مخالفت باهنر با تئوريهاي انتخاباتي آيتالله مصباح
محمدرضا باهنر در گفتوگو با جماران از وجود پولهاي كثيف در چرخه انتخابات گفته است. او همچنين در اين گفتوگو به سوالاتي انتخاباتي در مورد ائتلاف اصولگرايان، قطبهاي انتخاباتي، امكان ورود احمدينژاد و نزديكانش به پارلمان و نوع تعامل و ائتلاف اصولگرايان سنتي با تندروها پاسخ داده است.
اگر طوري اين حرف زده بشود كه مردم احساس كنند كه اكثريت اين پولها، پول كثيف است اين خيلي ظلم است. ظلم به انقلاب، ظلم به نظام، ظلم به كشور و ظلم به اعتماد مردم. اينها از آن كارهاي كثيف است و من فكر ميكنم جلوي اينجور كارها را بايد گرفت.
در كشور ما كه احزاب قدرتمندي وجود ندارند و افراد معمولا مستقل كانديدا ميشوند و برخي از آنها هم تعداد رايشان به اندازه اعضاي خانوادهشان است، قطعا حاكميت نميتواند يارانهاي را به اينگونه افراد اختصاص بدهد.
چرا اكثر روساي جمهوري كه تا حالا رييسجمهور شدهاند بعد از انتخابشان اعلام ميكنند كه حزبي نيستند يا برخي مقامات كنار گذاشته ميشوند و اتهامشان حزبي بودن است گويا اصولا عضويت در حزب، ضد ارزش است. اين يكي از اشكالات ما است.
در خود مجلس هم همينطور است مثلا در فراكسيونها، نماينده كه ميآيد روز اول ميگويد من مستقل هستم. مستقل يعني چه؟ يعني يك نماينده ميآيد مجلس خيلي هم آدم خوبي است، مثلا پزشك بسيار حاذقي است اما وقتي اعلام ميكند كه مستقل است يعني هيچ چيز غيراز پزشكي نميداند اما او در سياست خارجي نظر بايد بدهد، در بودجه بايد نظر بدهد و... اين لازمه آن است كه او در مجموعهاي مانند فراكسيون قرار گيرد و از خردجمعي استفاده كند.
اصلا مستقل حكومت كردن معنا ندارد رييسجمهور بايد حزبي باشد، نماينده مجلس بايد حزبي باشد .
اگر آقاي رحيمي يك ميليارد و 200 ميليون تومان پول بين 200 كانديدا پخش كرده، نفري شش ميليون تومان به اين افراد تعلق گرفته است. من خدمت شما ميگويم امروز بهطور متوسط اگر يك نفر كه بخواهد نامزد شود و براي حضور در مجلس راي بياورد، حدود 100 تا 150 ميليون تومان بايد خرج كند.
براي آرايش انتخاباتي مجلس دهم سه حالت را ميتوانيم تصور كنيم؛ حالت اول دو قطبي اصولگراها و اصلاحطلبها به صورتي كه اعتداليون هم ميان دو جناح تقسيم شوند. حالت دوم سه جرياني است يعني اصولگراها، اصلاحطلبها و اعتداليون. حالت سوم چهار قطبي شدن انتخابات است به اين شكل كه اصلاحطلبها و اصولگراها هر كدام دو گروه معتدل و تندرو داشته باشند، اعتداليها هم به باور من بالاخره به يكسو خواهند رفت.
اصلاحطلبهاي تند با اصلاحطلبهاي معتدل نميتوانند با يكديگر كنار بيايند و در ميان اصولگراها همچنين حالتي وجود دارد اما هر دو جناح تلاش ميكنند كه همديگر را تعديل كنند و به يك نقطه واحد برسند. ما به عنوان جبهه پيروان خط امام و رهبري و به عنوان بخشي از اصولگرايان همواره گفتهايم كه زير سايه و چتر جامعتين حركت ميكنيم و اصرار داريم كه اين بزرگان بنشينيد و به وحدت برسند، البته اين معنايش تقليد سياسي نيست.
بعضيها سوال ميكنند شما با پايداريها ميتوانيد زير يك چتر باشيد؟ به قول مرحوم آيتالله مهدوي كني كه ميفرمودند: «اين كار يك ائتلاف است نه وحدت فلسفي و موضعي.» ما در چنين ائتلافي حضور خواهيم يافت.
اصولگرايان در انتخابات مجلس گذشته يك رقيب جدي به نام اصلاحطلبان نداشتند ولي الان دارند بنابراين ميتوانيم با حفظ مواضع در بخشهايي با جبهه پايداري و ساير اصولگرايان ائتلاف كنيم تلاش ميكنيم نقطه هدفمان صددرصد باشد.
طرفداران آقاي احمدينژاد بين خودشان انشعابات متعددي دارند و نميتوانند يكپارچه شوند. درميان كساني كه با آقاي احمدينژاد كار كردهاند افرادي او را قبول ندارند، برخي هم هستند كه احمدينژاد آنها را قبول ندارد و برخي هم او را منهاي برخي اطرافيانش قبول دارند. بالاخره در جريان آنها انسجام وجود ندارد.
تندروها نبايد از كشور حذف شوند. گرفتاري ما با اصلاحطلبها اين است كه هر زمان ميانهروهايشان پيروز شدند، ميدان را به تندروهايشان دادند. معتدلين نبايد بگذارند ميدان دست تندروها بيفتد. من هميشه گفتهام تندروي چه در چپ چه در راست چه اصلاحطلبي چه اصولگرايي، اينها به ضرر كشور است.
بنده ميگويم ما صالح مقبول را به اصلح غير مقبول ترجيح ميدهيم، يعني چه؟ يعني اگر صلاحيت يك نفر در حد عالي و 20 است، اما مقبوليتش به اندازه كسي نيست كه صلاحيتش كمتر از او و مثلا 18 است من معتقدم اگر اين منطق را براي حضرت آيتالله مصباحيزدي بيان كنند، ايشان هم حتما اين حرف منطقي را ميپذيرند. نماينده شدن مشروط به راي مردم است. بدون راي مردم كسي نميتواند نماينده بشود، هرقدر هم آدم خوبي باشد.