در باب زبان فارسي و قرآن كريم
پشتوانه شعر و نثر ما
اسماعيل اميني
نخواندم خوشتر از شعر تو حافظ/ به قرآني كه اندر سينه داري
ترجمه قرآن كريم به زبان فارسي، پيشينهاش به روزگار زندگي رسولالله و صحابه ايشان ميرسد.
« پيامبر (ص) به سلمان اجازه داد سوره حمد را به فارسي ترجمه كند تا فارسيزبانان بتوانند آن را در نماز بخوانند و كمكم عادت كنند. اين سيره پسنديده در زمان حيات پيامبر ادامه يافت و گروهي از صحابه برخي آيات يا قسمتي از قرآن را براي كساني كه تازه وارد دين اسلام ميشدند ترجمه ميكردند تا آنان را با حقايق و معارف قرآني آشنا كنند.» (تاريخ قرآن، ص196)
باري ترجمه قرآن كريم، ملاحظاتي دارد كه يك سوي آن ديدگاههاي اعتقادي است و حرفهايي از اين دست؛ آيا ترجمه قرآن زمينهساز تحريف مفاهيم ديني و مهجور ماندن اصل قرآن نخواهد شد؟ چنانكه درباره تورات و انجيل چنين شد و امروز ترجمهها جايگزين عهدين شدهاند.
آيا انتقال مفاهيم و حقايق قرآني كه با كلمات الهي بيان شده است، به زبان بشر موجب تنزل قدر و منزلت قرآن نيست؟
آيا ترجمه قرآن، دستاويزي براي مغرضان و دشمنان دين نخواهد شد تا چهرهاي مخدوش از قرآن را در زبانهاي ديگر ارايه كنند؟
درباره اين جنبه از موضوع ترجمه قرآن كريم از قرنهاي آغازين ظهور اسلام تا عصر حاضر، بحثها و مجادلات فراوان شده است و در هر دو سوي اين مباحث، بزرگاني از علماي ديني ديدگاههاي خود را طرح كردهاند. در اين ميان يك نقطه اشتراك وجود دارد و آن، اين است كه ترجمه قرآن جايگزين قرآن نيست و هيچ يك از احكام مربوط به قرآن شامل ترجمه قرآن نميشود، زيرا ترجمه قرآن كلام بشر است در حالي كه قرآن كريم كلام الهي است.
نهايت اينكه امروز، ترجمه قرآن كريم به زبانهاي مختلف و با رويكردهاي مختلف در ترجمه و تفسير و تأويل، بسيار رواج يافته و از جمله ترجمههاي پرشمار قرآن كريم به زبان فارسي از قديمترين آنها يعني ترجمه فارسي تفسير طبري در قرن چهارم هجري تا ترجمههاي متعدد ساليان اخير است.
سوي ديگري از ملاحظات ترجمه قرآن، مربوط است به اصل موضوع ترجمه متون اعم از متون علمي و ادبي به زبانهاي ديگر.
برخي از اين ملاحظات حرفهايي است از اين قبيل كه مترجم بايد به زبان مبدا و مقصد، احاطه داشته باشد و به ويژه فرهنگ و پشتوانههاي فرامتني و فرازباني متن را بشناسد و در ترجمه لحاظ كند. همچنين ذائقه اهل زبان مبدا و زبان مقصد را در نظر بگيرد و گونههاي زباني و ويژگيهاي سبكي دو زبان را در ترجمه رعايت كند.
اما افزون بر اين مباحث درازدامن كه بر اساس آنها رويكردها و مكتبهاي مختلف ترجمه و نقد ترجمه شكل گرفته است، در موضوع ترجمه قرآن كريم، اهل نظر تاملاتي خاص داشتهاند كه برخي از آنها را به اختصار خواهم نوشت.
نخست اينكه مترجم قرآن هر قدر هم كه اهليت و تخصص و تقوا داشته باشد به هر حال انسان است با تمام ويژگيها و محدوديتهايش و هر ترجمهاي كه او از كلام الهي عرضه كند، حاصل درك محدود او از آيات قرآن است.
ديگر اينكه با گذشت زمان و توسعه دانش بشري در حوزههاي تجربي، كلامي، فلسفي و زباني، اعتبار ترجمههاي پيشين مخدوش خواهد شد.
و از همه مهمتر اينكه در آيات قرآن، افزون بر دلالتهاي مبتني بر ويژگيهاي زباني (صرفي، نحوي، معنايي و...) رويكرد بلاغي و دلالتهاي مبتني بر كاركردهاي بلاغي زبان چنان است كه هيچ يك از آنها در ترجمه به زبان ديگر قابل انتقال نيست.
به ويژه آنكه بدانيم فنون بلاغي در آيات قرآن علاوه بر جنبه زيباييشناسي و نقش آن در التذاذ روحي مخاطبان، از جنبه شكل دادن به زباني خاص و متمايز از زبان معمول، براي بيان معارف و حقايق سويه ناديده جهان هستي است و بخشي از اعجاز قرآن، يعني برتري بيان قرآني از حد توان بشري، حاصل همين زبان و بيان خاص است.
روشن است كه فراتر بودن زبان و بيان خاص قرآن كريم از حد توان بشري و عجز انسان از آفريدن آيهاي نظير آن، در ترجمه قرآن و انتقال ويژگيهاي آن بيان خاص نيز بايد ملاحظه شود.
در ترجمه قرآن، سه شيوه اصلي رايج است؛ يكي ترجمه تحتاللفظي كه به آن ترجمه همگام نيز گفتهاند و آن به اين صورت است كه معادل تقريبي هر كلمه عربي، در ذيل همان كلمه نوشته ميشود. اين روش براي كساني كه به زبان عربي آشنايي دارند مناسب است، اما به دليل ناهمساني صرفي و نحوي زبان عربي با زبان فارسي، اينگونه ترجمهها، شيوايي و رسايي لازم را ندارند و براي خوانندگان ناآشنا به زبان عربي قابل استفاده نيستند.
دو ديگر، شيوه ترجمه آزاد قرآن است، به اين شكل كه مترجم دريافت خود را از مفاهيم آيات، در قالب جملات و عبارات فارسي بيان ميكند. حاصل اين روش، متني شيوا و قابل فهم براي مخاطبان است اگر چه بخش مهمي از زيباييها و دلالتهاي آشكار و نهان آيات را منتقل نميكند.
روش ديگر، ترجمه تفسيري و تاويلي است كه به دليل آميختگي ترجمه با مكاتب فكري، فلسفي و مذاهب كلامي مورد نظر مفسر، از حد ترجمه قرآن فراتر است.
در دهههاي اخير، ترجمههاي منظوم از قرآن نيز رايج شده است كه بيش از آنكه جنبه علمي و تحقيقي داشته باشد، نوعي ابراز وجود و هنرنمايي اهل ذوق و انبوهي بيذوق است كه غالبا با نظمي سست و پر از حشو و زوايد و كاستي، دل خوش داشتهاند كه ترجمه منظوم فراهم آوردهاند.
گونههاي ديگري از ترجمه قران در روزگار ما، ترجمه خاص براي مخاطبان خاص است؛ نظير ترجمه قرآن براي كودكان، نوجوانان، فارسيآموزان غيرايراني، اديبان و نيز ترجمه همزمان قرآن كريم به زبان فارسي و انگليسي يا به زبان فارسي و تركي و نظاير آن.
دكتر طاهره صفارزاده -كه استاد زبان انگليسي، شاعر و مترجم برجستهاي بود- در ترجمه همزمان قرآن كريم به زبان فارسي و انگليسي يافتههايي دارد كه در مقدمه ترجمه خود از قرآن آورده است. از جمله نكات قابل تامل در اشارات ايشان، اين است كه بسياري از آيات قرآن به اسامي و صفات خدا (اسماءالحسني) ختم ميشوند؛ مانند سميع، بصير، عليم، حكيم، غفور، عزيز، شكور و... .
مترجم در ترجمه اين اسمها و صفتها، به زبان انگليسي به اين نكته ميرسد كه گاهي معناي متداول اين كلمات با ساخت كلي آيه سازگاري ندارد، پس با جستوجو در دامنههاي معنايي اين كلمات و تامل در معاني نامعمول آنها درمييابد كه هر يك از اسماءالحسني در هر آيه، با توجه با سياق معنايي همان آيه و با ارجاع به يكي از معاني سازگار با مفهوم آيه ترجمه شود، اگر چه اين معناي خاص، از معاني غريب و بعيد آن كلمه باشد. به اين ترتيب روشن ميشود كه تكرار اسماءالحسني در پايان بسياري از كلمات فقط از جنبه بلاغت لفظي و خوشايندي شنيداري نيست و علاوه بر زيباييآفريني ظاهري، در بيان حقايق و معارف الهي نقش دارد.
قرآن كريم قرنهاست كه پشتوانه محتوايي، فرهنگي و بلاغي شعر و نثر فارسي بوده و تاثير آن بر گسترش قابليتهاي زبان فارسي چنان است كه براي شناخت و تحليل و تفسير متون ادبي فارسي، آشنايي با قرآن و زبان و بيان قرآني، مقدمه ضروري است. اين است كه از ديرباز، اهالي سرزمين سخن، با قرآن كريم مانوس بودهاند و از آن ميان برخي اديبان و سخنوران بزرگ در كسوت مترجم و مفسر قرآن كريم نيز آثاري خواندني و بهيادماندني آفريدهاند و اين سنت پسنديده تا همين روزگار نيز رواج تام دارد.
تاريخ قرآن، محمد هادي معرفت، انتشارات سمت، تهران 1375