• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4697 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۳۰ تير

قوام، رجلي در چند قاب

رضا مختاري اصفهاني

احمد قوام از جمله رجالي است كه هر طيفي او را در يك قاب مي‌بيند؛ قاب‎هايي چندان متفاوت و متباين با هم كه در يكي خادم است و در ديگري خائن و دشمن ملت. هر كدام از اين قاب‎ها دوره‎اي از حيات سياسي او را بازمي‎نمايانند و تصويري ناقص از او. قوام سياست‎ورزي را از جواني آغازيد و تا پيرانه ‎سر در عرصه سياست پاييد. فرمان مشروطه به امضاي مظفرالدين‎شاه به خط او بود. او و برادرش، حسن وثوق‎الدوله در دوره مشروطه حياتي ديگر يافتند. قوام برخلاف وثوق هيچ‎گاه نماينده مجلس نشد اما وزارت‎هاي مختلف را تجربه كرد. اگر وثوق براي سيدحسن مدرس نويد دولت مقتدر بود كه با قرارداد 1919 به نااميدي انجاميد، قوام هم در نظر او «شمشير برنده و قاطع» بود كه در بحران به كار مي‎آمد. قوام مهم‎ترين رييس‎الوزرايي است كه پس از كودتاي سوم اسفند 1299 بر سر كار آمد. او كه حكم رييس‎الوزرايي‎اش را در زندان سيدضياءالدين طباطبايي دريافت كرد، جايگزين زندانبانش شد. قوام در دو دوره رييس‎الوزرايي‎اش در اين برهه از مهم‎ترين رقيبش، رضاخان سردار سپه غافل ماند. آنچه در حوزه داخلي كرد به نفع رضاخان تمام شد. محمدتقي‎خان پسيان كه عامل دستگيري قوام در خراسان بود بيش از آنكه براي قوام خطرناك باشد، رقيبي براي رضاخان بود. قوام هم اين رقيب را از سر راه برداشت. اصلاح قانون مطبوعات كه براي محدود كردن نيروهاي چپ بود هر چند موافقي چون مدرس براي مقابله با مطالب ضد مذهبي بعضي از روزنامه‎ها داشت به نفع رضاخان بود. روزنامه‎ها مهم‎ترين مخالفان سردار سپه بودند. قوام با آنكه براي مشكلات مالي كشور در پي استقراض از ايالات متحده بود به افزايش بودجه وزارت جنگ اقدام كرد؛ اقدامي كه مسير رضاخان به قدرت را هموار كرد. در عرصه سياست خارجي هم به دنبال سرمايه‎گذاري شركت‎هاي امريكايي در نفت شمال بود كه ناكام ماند. هر چند قوام با ناكامي از رييس‎الوزرايي كنار رفت اما دست از طلب براي بازگشت به قدرت برنداشت. در اين باره پشتيباني چون مدرس داشت كه او را شمشير رزم براي مقابله با رضاخان مي‎دانست. اين بازگشت براي بار سوم اما با پيش‌دستي رضاخان نزديك به 20 سال طول كشيد. رضاخان او را به اتهام مشاركت در ترور خود بازداشت و از ايران تبعيد كرد. قوام اما برخلاف برادرش تنها مرد سياست بود. اگر وثوق‎الدوله به مرور از سياست كناره گرفت و به حوزه فرهنگ بسنده كرد، قوام چنين كاري نمي‎توانست بكند. از همين رو تنها رييس‎الوزراي دوره قاجاري بود كه در دوره محمدرضا شاه به نخست‎وزيري رسيد؛ نخست‎وزيري كه پدر شاه جديد روزگاري وزير تحت فرمانش بود. كودكي شاه جوان را ديده بود و پدرانه با او رفتار مي‎كرد. همين وضعيت نقاري ميان او و شاه مي‎ساخت. اگر شاه به قوام بي‎اعتماد بود، قوام نيز نسبت به شاه بي‎اعتقاد. حاصل آن بود كه شاه در پي انتقام از او بود و قوام خود را دست بالا مي‎ديد. از همين رو در زماني كه بحران آذربايجان را به مدد رجال كهنه‎كاري مانند سيدحسن تقي‎زاده و حسين علاء حل كرده بود، گرفتار رجالي شد كه جبهه خود را تغيير دادند. او كه با نگاهي نخبه‎گرايانه حزب دموكرات را با تركيبي از رجال قديم و جديد با گرايش‌هاي گوناگون راه انداخته بود با تغيير موضع اين افراد به سود دربار قافيه را به محمدرضا شاه باخت. قوام اما سياست‎ورز بود و ترك سياست كار او نبود. از همين رو با تغيير بندهايي از قانون اساسي(پس از بهمن 1327) كه پايه‎هاي استبداد شاه را محكم مي‎كرد، نامه‎اي انتقادي نوشت. شاه را از اين روند انذار داد و نهايت كار را به زيان شاه و مُلك و ملت دانست. اين انذار اما گوش شنوايي نيافت. ابراهيم حكيمي، وزير دربار به جاي شاه پاسخش را داد به همراه پس‎ گرفتن لقب جناب اشرف. قوام اما همچنان براي بازگشت به صحنه سياست آماده بود. اين بازگشت اما در بد زمانه‎اي رخ داد. تير 1331 براي او بازگشتي شوم را رقم زد. با آنكه او تجربه آذر 1321 را داشت اما تفاوت تير 1331 با آن را درنيافت. در پشت شورش نان در آذر 1321 دربار بود و اين بار دربار پشت او؛ پشتيباني كه غيرقابل اعتماد بود. رقيبش هم محمد مصدق بود كه سياست‎هاي مردم‌گرايانه‎اش در مقابل سياست‎هاي نخبه‎گرايانه او بود. سيدابوالقاسم كاشاني هم در تهييج و بسيج مردم دست كمي از مصدق نداشت. او كه از مخالفت‎ها آگاه بود به عنوان نويسنده فرمان مشروطه به سياق پيش از مشروطه، بيانيه نخست‎وزيري‎اش را نوشت. با آغاز اعتراضات خياباني، قوام همان صبح سي‎ام تير تغيير زمانه را دريافت. از همين رو از نخست‎وزيري استعفا داد تا در دامي كه شاه برايش پهن كرده بود، نيفتد. 
اين استعفا اما تا عصر سي‎ام تير اعلام نشد تا آنچه از سركوب مردم رخ داد به نام او نوشته شود. در حالي كه شاه فرمانده قواي نظامي بود و آمر سركوب. بدين ترتيب صفحه آخر سياست‎ورزي قوام با ناكامي و بدنامي بسته شد. ضرب‎المثل پارسي «دشمن طاووس آمد پرّ او» درباره‎اش صدق پيدا كرد. اعتماد به نفس بالاي قوام كار دستش داد. مخالفانش اعم از ملي، مذهبي و چپ خدمات گذشته‎اش را ناديده گرفتند و از او قابي معوج برساختند. همچنان ‎كه امروزه با نگاهي سياسي با برساختن دوگانه قوام- مصدق، عملگرايي او را در مقابل آرمان‌گرايي مصدق قرار داده‎اند؛ دوگانه‎اي كه چندان نشاني از واقعيت ندارد. قوام و مصدق سياستمداراني با قوت و ضعف انساني هستند با آثاري مثبت و منفي در گذشته ايران.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون