زير راديكال كرونا
از دشواريهاي تئاتري بودن
ارمغان بهداروند
اين روزها زندگي ما زير راديكال كروناست و افق تصميمات ما نميتواند بازهاي بيش از يك شب و روز داشته باشد كه آنچه با آن مواجهيم پيش از اين تجربه نشده است و هيچ از آنچه در پيش است، تصوري نداريم. اين غافلگيري البته نه به معناي تعطيل كردن زندگي كه مويد آگاهانه زيستن و دانسته انتخاب كردن است. شرايط مستقر را اگر به هيمنه جنگ تشبيه كنيم آسانتر با بايدها و نبايدها كنار خواهيم آمد و به تطبيق خويش با دشواريها قدم برخواهيم داشت.
تكليف مقدر اين روزها جزيرهوار زيستن است و اين انزواي ناگزير ابتلائاتي را در حوزه فرهنگ و هنر وارد كرده است كه از آن جمله ميتوان به تعطيلي چند ماهه تماشاخانهها و گشايش مشروط آنها در هفتههاي اخير اشاره كرد. اگرچه به صرف سالهاي سال شغل انگاشتن تئاتر ممكن نشده بود اما كرونا هر چند ديرهنگام به نفع تئاتريها انشاي راي كرد. جمعيتي نابرخوردار از حقوق و بيمه كه با مسووليتپذيري فراگير در ترميم و تصحيح جامعه به جد و جهد كوشيدهاند و رسالت هنر را بر دوش داشتهاند. تصميم به تعطيلي تئاتر كه بنا به رعايت سلامت هنرمندان و مراقبت از تندرستي مخاطبان مقرر شده بود، خلأ قوانين بالادستي در چرخه حمايت از نيروي انساني حوزه تئاتر را دو چندان متبلور كرد و اگرچه توليت دولتي تئاتر در تدارك رويكردهاي حمايتي تعهداتي را براي خود مفروض داشت اما پرواضح است كه «اين نه آن آبي است كاتش را كند خاموش».
دغدغه اكنوني تئاتر را بايد برمبناي ترميم معيشت و ملاحظات زيستي هنرمندان دنبال كرد و سزاست با خروج از رويكردهاي بلاتاثير همچون جشنوارهانديشي اندك اعتبارات تئاتر را خرج اهالي خانه كرد. اهالي آبرومندي كه با رعايت اصل فاصلهگذاري و تمكين به تصميمات مراقبتي به غايت ناخوشاحوالند.
اگرچه معتقدم انتخاب دبير فجر محصول پيشانديشي و اميدواري است اما توقع بهنگامي است كه با منعم بودن به درويشي و خرسندي، طرحي تجربه ناشده در اين رويداد پيشبيني شود كه ارزشافزوده آن نه «رقابت» تئاتريها كه «رعايت» تئاتريها باشد. «آشنا» چندان آشناي اين ميدان هست كه فردا روزي نشنود:«چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است.»