اسراييل بايد بين امريكا و چين يكي را انتخاب كند
مترجم: هديه عابدي
كارشناسان سياسي و سياستگذاران پيشبيني ميكنند متحدان چين و امريكا در سراسر جهان، به ويژه در منطقه خاورميانه مجبور شوند در آينده بين اين دو ابرقدرت، يكي را انتخاب كنند. اما در اين بين، كار براي اسراييل كمي دشوارتر است.
مايك پمپئو، وزير امور خارجه ايالات متحده در ماه مه سفري به اسراييل داشت. او اولين مقامي بود كه پس از شيوع ويروس كرونا وارد سرزمينهاي اشغالي ميشد. براي قانونگذاران امريكايي اين سفر از اهميت ويژهاي برخوردار بود: مقابله با سرمايهگذاري چين در زيرساختهاي اسراييل. گفته ميشود هدف پمپئو از اين سفر فشار بر بنجامين نتانياهو، نخستوزير اسراييل و كابينهاش براي كنار گذاشتن چين از پروژه راهاندازي بزرگترين كارخانه آب شيرينكن منطقه بوده است. در نهايت نيز فشار واشنگتن جواب داد. البته اين اولين بار نيست كه امريكا از ترس پيشروي چين، در مسائل اقتصادي كلان اسراييل مداخله ميكند.
انديشكده بروكينز در مقالهاي مينويسد: جنگ قدرت ميان امريكا و چين اگر با همين شدت پيش برود موجب تغيير شكل مسائل در خاورميانه خواهد شد. دولتهاي منطقه پس از مواجهه با فشارهايي كه در راستاي تامين امنيت مليشان متحمل ميشوند، قطعا با شرايط اقتصادي و ژئوپليتيكي جديدي روبهرو خواهند شد. اسراييل مثال واضح اين شرايط است كه ميان منافع اقتصادي و ديپلماتيك همكاري با چين و فشار پيوسته امريكا به منظور قطع اين همكاري گير كرده است. اين نوع اقدامات متعادلكننده در سالهاي آتي در محاسبات امنيت ملي اسراييل و ديگر بازيگران منطقهاي اهميت پيدا خواهد كرد.
نگرانيهاي امريكا در قبال سرمايهگذاري چين در اسراييل فراتر از مساله كارخانه آب شيرينكني است. شركتهاي چيني شديدا خواستار مديريت بندر بزرگ حيفا هستند جايي كه معمولا كشتيهاي ناوگان ششم نيروي دريايي امريكا در آن پهلو ميگيرند و اين موضوع موجب اعتراض شديد مسوولان امريكايي شده است. واشنگتن همچنين نگران سرمايهگذاري آينده چين براي راهاندازي شبكه ارتباطي نسل 5 در اسراييل است، فناوري كه پكن پيشتر در بسياري از كشورهاي جهان راهاندازي كرده است. تلآويو به منظور رفع نگرانيهاي امريكا اقدام به تشكيل هياتي براي ارزيابي سرمايهگذاريهاي خارجي كرده است اما به نظر ميرسد هر چه منافع اقتصادي اسراييل بيشتر با زيرساختهاي امنيتي در ميآميزد، نگراني واشنگتن نيز بيشتر ميشود.
امريكا پيشتر نيز توافقهاي تسليحاتي ميان اسراييل و چين را وتو كرده بود و اين مساله به خوبي عمق نگرانيهاي واشنگتن را نشان ميدهد. تلآويو و پكن در سال 1999 قراردادي را براي فروش سه سيستم راداري فالكن ساخت اسراييل امضا كردند. اما با وجود اينكه چين مبلغي را نيز به عنوان پيشپرداخت به اسراييل داده بود، اين اتفاق با مخالفت شديد امريكا مواجه شد. حدس اين موضوع ساده است كه اين اتفاق چه آسيب بزرگي به روابط اسراييل و چين وارد كرد. در سال 2004 چين هواپيماهاي بدون سرنشين هارپي را به اسراييل فرستاد تا آنها را ارتقا دهد. بلافاصله امريكا خواستار مصادره اين هواپيماها شد. سرانجام اسراييل اين هواپيماها را مانند روز اول و بدون اعمال هيچ گونه تغيير روانه چين كرد و اين موضوع باعث شد تا هم تنشي جدي ميان تلآويو و واشنگتن شكل بگيرد و هم دومين بحران ميان اسراييل و چين به وجود بيايد.
نفوذ منطقهاي رو به رشد چين
در طول يك دهه اخير حضور چين در خاورميانه گستردهتر و عميقتر شده است. با گسترش روابط تجاري و سرمايهگذاريهاي پكن در منطقه در قالب پروژه جاده ابريشم جديد، اهميت اين كشور نيز روز به روز براي منطقه افزايش مييابد. نياز پكن به واردات انرژي دليل توجه زياد اين كشور به خاورميانه است. اكنون چين به دليل ميزان بالاي واردات انرژي بزرگترين شريك تجاري بسياري از كشورهاي خاورميانه است. اين كشور علاوه بر اين، سرمايهگذار بزرگي در صنعت ساختوساز و همينطور زيرساختهاست و اين امر عمدتا از طريق پروژه احداث راه ابريشم جديد صورت ميگيرد. فعاليتهاي اقتصادي رو به رشد اين كشور با شكوفايي ديپلماسي چيني در خاورميانه همراه بوده است. پكن در طول يك دهه اخير قراردادهاي مشاركتي مختلفي با 13 كشور منطقه امضا كرده است.
اما اين كشور بهرغم حضور فزاينده خود در امور اقتصادي و ديپلماتيك خاورميانه هنوز در مورد دخالت در مسائل امنيتي اين منطقه دچار ترديد است. اسناد مربوط به روابط چين با كشورهاي منطقه از جمله «چشماندازها و اقدامات مربوط به ساخت جاده ابريشم اقتصادي جديد و جاده ابريشم دريايي قرن 21» در سال 2015 و «سند چشمانداز روابط چين با كشورهاي عربي» در سال 2016 بيشتر روي برنامههاي اقتصادي و ديپلماتيك منطقه تاكيد دارد تا مسائل امنيتي.
به عنوان مثال پكن بدون مداخله در روابط مخدوش ايران و عربستان سعي داشته تا رويكرد مثبتي نسبت به هر دو كشور داشته باشد. همين موضوع در مورد رويكرد چين نسبت به درگيري ميان اسراييل و فلسطين نيز صدق ميكند.
ظرفيت محدود نيروي دريايي چين در منطقه، تا حدي رشد كرده است. اين كشور حضور خود در درياي سرخ خصوصا در جيبوتي را افزايش داده است؛ دولت چين اقدام به ايجاد يك پايگاه نظامي در يكي از بنادر اين كشور كرده و سرمايهگذاري عظيمي براي ارتقاي امكانات آن انجام داده است. اگرچه پكن فاصله زيادي تا تبديل شدن به يكي از قدرتهاي دريايي منطقه دارد، اما منافع آن در حوزه انرژي رهبران اين كشور را وادار كرده است تا ظرفيت نيروي درياييشان در منطقه را افزايش دهند تا بعد از اين كمتر نگران منافع اقتصادي خود باشند.
حتي اگر پكن اكنون خواهان چنين نقشي نباشد، خروج نيروهاي امريكا از منطقه ميتواند محاسبات چين را در درازمدت تغيير دهد. براي اسراييل و ديگر شركاي نزديك واشنگتن چنين رويكردي به معناي افزايش احتمال ظهور قدرت خارجي ديگري خواهد بود كه بر امور امنيتي منطقه تاثيرگذار است و نسبت به امريكا هماهنگي كمتري با منافع اسراييل دارد. با اين حال، فعلا «چين خوشحال است كه امريكا متحمل هزينههاي منطقه ميشود، در حالي كه چين منافع خود را به دست ميآورد.»
چين يا امريكا: انتخابي دشوار براي كشورهاي منطقه
منافع چين و امريكا در شرايطي تامين ميشود كه صادرات انرژي از منطقه به شكل پيوسته و در امنيت كامل انجام شود. در حال حاضر ظرفيت توليد نفت در امريكا - حداقل تا زماني كه با توجه به قيمت نفت، صرفه اقتصادي داشته باشد - اين كشور را در زمينه انرژي تا حدي مستقل كرده، اما چين به واردات نفت متكي است و همين مساله باعث شده است انرژي خاورميانه براي چين مهمتر از امريكا باشد. چين اصلا دلش نميخواهد درگير مشكلات پيچيده منطقه شود و اين مساله در تضاد با رويكرد فعلي پكن در قبال خاورميانه است. با اين وجود، امريكا تمايل خود به حضور نظامي در منطقه را از دست داده است و اين موضوع به تدريج چين را مجبور ميكند سياست خود را مورد بازنگري قرار دهد. منافع پكن به منابع انرژي خاورميانه گره خورده است و همين مساله سبب ميشود هر گونه تغييري در شرايط ژئوپليتيكي خاورميانه، چين را مجبور به تغيير موضع كنوني خود كند.
با اين حال، اگر چين حضور نظامي خود در خاورميانه را گسترش دهد، در نهايت مجبور ميشود در منازعات منطقهاي، يكي از طرفين را انتخاب كند. حال اگر طرف ديگر دعوا، مورد حمايت امريكا باشد، شاهد دور جديدي از رقابت براي نفوذ در منطقه خواهيم بود. حال چالشي كه براي سياستگذاران امريكايي به وجود ميآيد اين است كه واشنگتن چگونه ميتواند ضمن كاهش حضور نظامي در خاورميانه، جلوي افزايش نفوذ چين در اين منطقه را بگيرد.
به عبارت ديگر، در شرايطي كه هر دو كشور به ظاهر علاقهاي به حضور در منطقه ندارند، اما رقابت ميان واشنگتن و پكن مجبورشان ميكند در مسائل خاورميانه بيشتر دخالت كنند و با افزايش سرمايهگذاري و تعهدات خود در قبال كشورهاي منطقه، جلوي نفوذ رقيب را بگيرند.
اگر رقابت ميان دو كشور باعث افزايش مشاركت چين و امريكا در مسائل امنيتي خاورميانه شود، فشار اصلي آن را متحدان سنتي امريكا متحمل خواهند شد. براي مثال اسراييل مجبور ميشود با توجه به علاقهاي كه به استفاده از چين در حوزه زيرساخت و انتقال فناوري دارد، روابط خود با امريكا را مديريت كند.
اما انتخاب بين امريكا و چين براي اسراييل بسيار هزينهبر خواهد بود. فرصتهاي اقتصادي كه چين در اختيار تلآويو قرار ميدهد، بسيار زياد و رو به رشد است. اما تكليف اسراييل از ديگر بازيگران منطقهاي روشنتر است. تلآويو ميداند با توجه به نياز چين به منابع انرژي منطقه، منافع اين كشور از طريق رابطه با ايران و عربستان تامين ميشود و اسراييل اولويت اول پكن نيست. اين امر در آينده امنيت رژيم صهيونيستي را به چالش ميكشد، چراكه اگر چين مشاركت خود در امور منطقه را افزايش دهد، اين روابط به ضرر اسراييل تمام ميشود.
سياستگذاران امريكايي و كارشناسان طيفهاي مختلف سياسي پيشبيني ميكنند متحدان چين و امريكا در سراسر جهان مجبور شوند در آينده بين اين دو ابرقدرت، يكي را انتخاب كنند. بنابراين كار براي اسراييل بسيار دشوار خواهد بود، چراكه بايد براي گسترش همكاريهاي بينالمللي خود با كشورهاي ديگر از جمله چين، نگرانيهاي جدي امريكا را نيز در اين زمينه برطرف كند. اين نگرانيها محدوديتهاي هزينهبري را به همكاريهاي چين و اسراييل تحميل ميكند. در نهايت اما اسراييل ميداند كه پكن نميتواند جاي واشنگتن را براي اين رژيم بگيرد.