مثلث ايران، چين و روسيه
علاوه بر تمديد قرارداد همكاري ۲۰ساله بين دوكشور و بهروزرساني آن ايران در حال بحث و رايزني با روسيه براي تبيين يك توافق كامل و جامع مشابه سند همكاريهاي راهبردي با چين است.
به نظر ميرسد گام سوم و تعيينكننده بعدي تعريف يك توافق استراتژيك سهجانبه براي تعيين سرفصلهاي كلي همكاريهاي جامع در كليه عرصههاي سياسي، نظامي، اقتصادي و توسعه پايدار جهت مقابله با سياستهاي يكجانبهگرايي مخل نظم و امنيت صلح جهاني كه امريكا سردمدار آن است، باشد.
باتوجه به اطلاعات موجود، ايران گزينه استراتژيك توسعهاي خود را مدل توسعه قرار داده است. اين گمانهزني وقتي بيشتر قوت ميگيرد كه ايران از نحوه برخورد غرب با توافق هستهاي موسوم به برجام سرخورده شده و ديگر اميدي به احياي آن ندارد. ايران بيش از اين نميتواند فرصتهاي نقد و طلايي خود را در سبد نسيه غرب گذاشته و به فكر توسعه پايدار خود نباشد.
ايران قرار است در چارچوب اصولي نظام بينالملل و بدون پذيرفتن سلطه هيچ قدرتي راه خود را به سمت آينده بپيمايد كه اين امر ميتواند در قالب و چارچوب قرارداد ۲۵ ساله ايران و چين با ضمائم و ملحقات آن قرار بگيرد. نكته بسيار مهمي كه حايز اهميت فراوان است مربوط به تحولات عميق و بنياديني است كه طي ده سال گذشته در منطقه خاورميانه اتفاق افتاده و زمين بازي ژئوپليتيكي _ژئواستراتژيكي را به ضرر امريكا و به نفع ايران، روسيه و چين تغيير داده است.
تعريف تئوريك اين تحولات تحت عنوان «تغييرات بزرگ در خاورميانه» ممكن است كه آغاز آن جنگ سرنوشتساز ۳۳ روزه حزبالله در ۲۰۰۶ميلادي و شكست سرنوشتساز و مفتضحانه رژيم صهيونيستي در آن جنگ بوده باشد؛ به تعبير نگارنده در جريان آن جنگ، تئوري اسطوره شكستناپذيري رژيم صهيونيستي براي هميشه فرو ريخت. تحولات مهم بهار عربي گام دوم و مهم بعدي بود كه منجر به ايجاد توفان سهمگين تغييرات در منطقه شد. اسم اين پديده بهزعم نگارنده «وزش توفان سهمگين بنيادي در منطقه براي تشكيل خاورميانه جديد» است.
اضمحلال تدريجي نظم قديم و شكلگيري تدريجي نظم جديد جوهره و ستون اصلي اين نظريه و تئوري است كه الان در دوران گذار و انتقال از نظم قديم به نظم جديد به سر ميبريم. رژيمهاي طرفدار امريكا يا از بين رفته يا در حال از بين رفتن هستند. ديگر از رژيمهاي اقتدارگرا و مستبدي چون صدام در عراق، حسني مبارك در مصر، عبدالله صالح در يمن، معمر قذافي در ليبي و بنعلي در تونس كه روزگاري نبض تپنده تحولات در خاورميانه را در اختيار داشتند و در خانه مجري سياستهاي امريكايي بودند و همچنين ديگر از اتحاديه پرطمطراق عرب و شوراي همكاري شيخهاي قاروني خليجفارس خبري نيست.
مثلث شوم عبري- ارتجاعي- امريكايي با به راه انداختن جنگهاي نيابتي و با استفاده از حداكثر ظرفيت خود و تجهيز تروريستهاي وحشي تكفيري - داعشي خواستند روي فاز اضمحلال و فروپاشي نظم قديم طرفدار امريكا تاثير بگذارند كه با رهبري هوشمندانه ايران و حضور پرقدرت و موثر محور مقاومت اين توطئه شوم نقش بر آب شد و ظرفيتهاي تاثيرگذار و تعيينكننده محور مقاومت را مضاعف كرد.
از طرف ديگر شيوخ خليجفارس و نظام اميري آنان فرتوت، خسته و در حال اضمحلال بوده و تاثيرگذاري خود را از دست دادهاند. اصولا در عصر انفجار اطلاعات و ارتقاي آگاهي روزافزون مردم دوران نظام اميري و شاهي در دنيا به پايان رسيده و اين نظامها به تدريج مستهلك شده و فرو خواهند ريخت. ملتها به سرعت آگاه شدهاند و نميتوانند زير بار نظامهاي توتاليتر و مستبد تكمحور بروند. اين يك جبر تاريخي است كه در حال شدن است.
لذا اين فرصت اكنون براي مثلث مقتدر و همگراي ايران، روسيه و چين فراهم شده تا بتوانند در پرتو اين تحولات بنيادين و درك عميق از همپوشاني ظرفيتهاي استراتژيكي خود و در چارچوب يك توافق جامع، همكاريهاي استراتژيك خود را براي آينده منطقه شكل دهند. به هر حال كل اين تحولات را بايد در يك بسته كليتر ديد. نگاه بخشي و منفصل از اين تحولات نميتواند ما را به نتايج روشن و واقعي برساند.