شاملو و آشتي شعر و نثر
همچنين حضور رقيبان قدرتمند اگر در عالم سياست، خطر و تهديد است، در عالم ادبيات و انديشه، شرط ضروري پيشرفت و كمال است و حاصل حضور بلامنازع شاعر و نويسنده اسطورهاي و پرطرفدار و يكهتازي او درنهايت چيز دندانگيري نخواهد بود.
از نگاه من، شعر احمد شاملو چند رهاورد مهم براي شعر امروز ايران داشته است؛ رهاورد نخست، گسترش دايره زبان شعر، اعم از قابليتهاي واژگاني، نحوي، معنايي و تاريخي زبان.
دو ديگر، نزديك كردن زبان شعر و نثر و آشتي ميان اين دو رقيب ديرين.
رهاورد سوم، گسترش دامنه موضوعي شعر و ايجاد پيوستگي ميان انديشههاي فلسفي، اجتماعيات و عاشقانهها در شعر به سياق شعر بزرگاني چون حافظ.
اما كاستيهاي شعر شاملو از نگاه من يكي اين است كه او در سايه همان نگاه محصور در عصبيتهاي سياسي، بخش مهمي از پشتوانه فرهنگي زبان فارسي را در شعر خود ناديده گرفته و به جاي آن مضامين، اشارات، تلميحات و ارجاعات فرامتني اشعارش در سيطره اشعار ترجمه شده است. ديگر اينكه اولويت محتوايي و زبان خطابهاي و پيامرسان در اشعار او بهگونهاي است كه گاه بيان شعري در سايه بيان شعاري محو ميشود.
امروز كه پس از فرونشستن گرد و غبار تاخت و تاز سياست و عصبيت در ميدان انديشه و فرهنگ و شعر و ادبيات و باز شدن مشت خالي سياست، روزگار محو خطكشيها و به تعبير دوران «درك حضور ديگري» است، ميتوانيم اميدوار باشيم كه آن خيل پرشمار و هيجانزده طرفداران و مخالفان اين شاعر و آن نويسنده، ميدان را خالي كنند و به خانهها و كتابخانهها بروند و با آرامش كتاب بخوانند و بينديشند و ارزيابي كنند و شناخت را جايگزين طرفداري و مخالفت كنند، چندانكه از نقد و ارزيابي آثار مولفان محبوب خود خشمگين نشوند.